مقدمه
با ورود دستاوردهای هنری تمدن غرب و پیدایش ابزار و آلات جدید صنعت چاپ، هنر اصیل و شریف خوشنویسی تحت شعاع قرار گرفت و عظمت و منزلتی که این فن شریف در بین مسلمین داشته، کم رونق شده است. روزگاری در این مرز و بوم هنر شریف خوشنویسی قدر میدید و در صدر مینشست و کسانی چون میر عماد ضرب المثل جامعه بودند. امروز شاهد جابجایی این الگوها و زوال این فن دینی هستیم، در چنین شرایطی بحث از مبانی علمی هنر خوشنویسی یکی از ضرورتهای دوران معاصر است. آسیب شناسی این مسئله و پی ریزی مبانی نظری این هنر ما را در مقابل این هجمه و خلا هنری یاری مینماید. درک مبانی فلسفی و عرفانی نهفته در هنر خوشنویسی، هنرمندان را به یک خود آگاهی هنری میرساند و از این رهگذر ارج و ارزش هنر خود را باز مییابد.
ارزش هنر خوشنویسی
شریف ترین هنر بصری در جهان اسلام «هنر خوشنویسی و خطاطی» است(بورکهارت، روح هنر اسلامی، ص ۲-۷). این هنر از آنجا که در متن زندگی مردم جاری است و با معنا و مفهوم توام است لذا همواره مورد توجه مردم است(امیر خانی ، مصاحبه با روزنامه همشهری). هنر خوشنویسی وقتی با سایر هنرها مقایسه میشود دارای امتیازات و کمالاتی است اولاً خوشنویسی با حروف و کلمات ارتباط دارد، حروف و کلمات با معانی و مفاهیم پیوند دارند و معانی و مفاهیم نیز با حقیقت گره خورده است؛ ثانیاً خط مهم ترین و کامل ترین ابزار انتقال حقایق، معانی، اشارات و رموز است. هنری که ارتباط آن با رموز و حقایق بیشتر است خوش نگاشتن آن نیز تابع شرف و فضیلت محتوا است؛ ثالثاً این هنر اصالتاً از دین ریشه گرفته و در خدمت معنویت و دین استمرار پیدا کرد. از این رو در جهان اسلام همواره اندیشمندان و بزرگان به خوشنویسی اهتمام ویژه داشتهاند به گونه ای که سید ابن طاووس عارف، واصل، عالم و فقیه شیعی در سفارش به فرزند خود یادگیری خط خوب و کامل را توصیه میکند و آن را وسیله ای برای سلوك الي الله و ورود به نهايت رضايت الهی میداند(حسيني نجومي، عرفان هنري انسان، ص۴۲).
در آموزه های دینی روایات مکرری در مورد خوشنویسی وارد شده است بطوریکه در مورد کمتر هنری چنین توصیه شده است. امام على(علیهالسلام) خطّ را ، زبــانِ دست می داند(آمدی، غرر الحکم، ص ۷۰۶) در روایتی خط زیبا کلید رزق معرفی شده است(مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۳۱۸) و پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله می فرمایند:
«مَن کَـتَبَ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ فَجَوَّدَهُ تَعظیما لِلّهِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ؛
هر کس بسم اللّه الرحمن الرحیم را براى بزرگداشت خداوند زیبا بنویسد، خداوند او را مىبخشد»(مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۳۵).
پیوند خوشنویسی با اسلام
صورت فعلی خوشنویسی محصول سیر کتابت قرآن و مراحل تطور آن است. قبل از اسلام این هنر وجود نداشته و رواج و گسترش آن نیز در پرتو کتابت قرآن بوده است. این هنر اصیل ترین هنر اسلامی است که همواره در خدمت معنویت و معنا بوده است و به ابتذال نگرایید و به تعبیر برخی از محققان خط، هيچ گاه مبتذل نبوده و نشده است و هيچ گاه به خدمت طاغوت درنيامده است.(مظلومي، روزانه اي به باغ بهشت، ص ۶۳) در روایتی عطاءبن یسار: از پیامبر خدا درباره خط سوال شد فرمود: پیامبری آن را تعلیم داد و همراهانش آموختند(ری شهری ، میزان الحکمه، ص۱۴۲۱، السیوطی، الدرّ المنثور، ج ۷ ، ص۴۳۴ ). از آنجا که روایاتی در مورد کیفیت خطاطی از امیر المومنین (علیه السلام) وارد شده و نیز آن حضرت خود اولین کاتب وحی بوده است؛ لذا عده ای معتقدند که سر منشا خوشنویسی به آن حضرت بر میگردد. آن ماری شیمل مستشرق آلمانی درباره هنر خوشنویسی میگوید:
«دنیای روحانی خوشنویسان بی هیچ دگرگونی به حضرت علی(علیه السلام) ختم میشود»(شیمل، آنماری، خوشنویسی و فرهنگ اسلامی، ص۶۰ )
«خوشنویسی سنتی در مقام هنر قدسی اصلی در اسلام، موهبتی نشات گرفته از آن حقیقت موجود در بطن دین اسلام است که هنر قدسی از آن حقیقت ناشی میشود. خوشنویسی برای تمام مسلمانان چه آنان که بر این حقیقت وقوف دارند چه آنان که به اشکال ظاهری خوشنویسی راضی اند کماکان همین جایگاه را دارد و این هنر برای سالکان طریق حقیقت تکیه گاهی است برای تفکر درباره خداوند واحد چون هر «الف»ی ما را متذکر میسازد که فقط الف الله باید قلب و ذهن ما را تسخیرکند و هر نقطه ما را به این واقعیت این حدیث متوجه میکند که « خدا بود و با او چیزی نبود» و دیگر اینکه «او اکنون همان گونه است که بود»«نصر، هنر و معماری، ص۳۹) هر حرف قرآنی را دارای سه صورت میداند. صورت نوشتاری که به چشم میآید، صورت اصلی یا روحانی که جایگاه ظهور آن قلب است و صورت گفتاری که به گوش میرسد. (موسوی، احوال و اثار صائن الدین ، ج۱، ص۱۰۸) همان گونه که صورت روحانی قرآن زیبا و نیکو است و از ما خواسته تا صورت شنیداری و نوشتاری آن نیز نیکو و زیبا شایسته مقام قرآن ظاهر شود. «همان طور که قرائت قرآن کریم در مقام یک هنر صوتی قدسی تمام عیار و سر منشا هنرهای صوتی سنتی است هنر خوشنویسی که در ساحت زمین بازتاب تحریر کلام پروردگار بر لوح محفوظ است، سرچشمه هنرهای تجسمی به حساب میآید»(نصر، هنر و معماری، ص۳۹) «خوشنویسی اسلامی از خلال سمبوسیم فرم ها و قالب های خاص خود ارتباط تو در تو و متقابل ثبات و تحول را که از ویژگی های خود خلقت است به نمایش میگذارد»(نصر، هنر و معماری : هنرهای تجسمی، ص۳۶)
بسیاری از علمای شیعه خصوصاً متاخرین بعد از میر عماد، علاوه بر اینکه در علم آیت باهر روزگار بودند در تادب به هنر خوشنویسی نیز چیره دست بوده اند. علمایی نظیر: آیت الله میرزا احمد آشتیانی، حاج میزار ابوالحسن رفیعی قزوینی، میرزا ابوالحسن شعرانی، میرزا مهدی الهی قمشه ای، علامه طباطبائی، سید جلال الدین آشتیانی، آیت الله حسن زاده و علامه طهرانی، آیت الله حجت خراسانی، آيت الله حسيني نجومي و … برخی از علمایی هستند که اهتمام جدی به خوشنویسی داشته اند(ر.ک: حسن زاده، هزار و یک نکته، ص۵۴۸).
حسن خط و حقیقت
هر چیزی برای زیبایی و موزون بودن به میزان نیاز دارد. میزان و معیار شعر علم عروض است که سبب حفظ حدود و قالب شعر می شود. میزان کلام صرف و نحو است و سبب موزون و مطبوع بودن سخن میشود و همین طور میزان حروف و کلمات آداب خط است و سبب حسن و جمال نوشته میشود(حسن زاده، هزار و يك كلمه، ص۵۵).
در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده است:«الخط الحسن یزید الحق وضحا»(نهج الفصاحة ، ص۴۷۶). (خط زیبا به روشن شدن حق و حقیقت کمک میکند.) از این روایت معانی طولی متفاوتی برداشت میشود. یک معنای ساده متبادر به ذهن این است که خط خوش از آنجا که خوانا، روشن و قابل فهم است کمک بیشتری در فهم حق میکند تا خطی که به واسطه سوء تالیف و ترکیب ناخوانا است. یک تفسیر دیگر از این حدیث این است که حق و حقیقت یک وجود خارجی دارد(وجود عینی) و یک وجود ذهنی، گفتاری و نوشتاری در نزد انسانها دارد؛ به عنوان مثال اینکه جهان دارای خدا است یک واقعیت عینی در عالم است حکایت انسان از این واقعیت گاه گفتاری است و گاه نوشتاری و گاه ذهنی است. وقتی واقعیتی برای انسان پیدا میشود در قالب این سه نحوه ظهور می کند. هر یک از این سه نحوه ظهور حقایق را با توجه به سطح و نحوه وجودی خود منعکس میکنند. اگر این مظاهر ذهنی، گفتاری و نوشتاری از قوت، لطافت و کمال بیشتری برخوردار باشند همانند آینه ای است که حقایق را بهتر منعکس میکند. شخصی که دارای ذهن تیز و نکته بین است حقایق را بهتر از شخص ساده منعکس میکند، همان طور که شخص فصیح و بلیغ نظیر شاعران و حقایق را بهتر از شخص عامی منتقل میکند و همین طور نیز شخصی که خط نیکو و جمیل دارد این خط مثابه آینهای است که صور مراتیه را به نیکوتر منعکس میکند.
نظرات شما عزیزان: