لبخند علی (علیهالسلام) رنگ میگیرد.
فرشتگان، تولد دستانی را جشن میگیرند که قرار است روزی چراغ حماسه را برافروزند.
پهلوانی به عالم چشم میگشاید که پهلوانان عالم به نامش اقتدا میکنند.
پهلوانی که فرزند مردی است که کوهِ رشادت و جوانمردی است،
فرزندِ شیر زنی است که به او شیر شهامت نوشاند.
کوهمردی که ذرهای از احترام برادرش حسین (علیهالسلام) فرو نگزارد.
حسین (علیهالسلام) امام بود و ابوالفضل، برادر امامت.
حسین (علیهالسلام) ولی بود و ابوالفضل، هم رکاب ولایت.
آری، نوزادی در گهواره خفته است که علمدار لشکر حسین (علیهالسلام) خواهد بود.
سلام بر عباس، ای غیرت مجسم… ای قامتِ فتوت…
سلام ای چشمهایی که آب را شرمنده نجابت خود خواهی کرد…
سلام ای دستهایی که رودخانههای زمین، به جستجویشان سر گردانند…
سلام ای پیشانی بلندی که آیینهی آسمان است…
السلام علیک یا اباالفضل العباس (ع)
جنت و رضوان و حور و کوثر، همگی آیت و نشانهای از خوی وی است. او آبشاری است که از کوهی استوار چون على، در طبیعتی چون امالبنین جاری شد و در سرشاری از عطش سوخت. قهرمان نهر علقمه که شمس و قمر از نور جمالش خجل میشوند، افسانه و اساطیر نبود؛ مردی بود که مثل یک عَلَم هیچ وقت بر زمین نماند.
لقب «اَسَدُ الله الْغالِبْ» را چون علی بر او نهادند تا دوباره حملههای حیدری در میدانها تکرار شوند و هنوز بعد از این همه سال، زیر نور مهتاب، چهرهاش در زلالی آب میلرزد؛ گویی تنها بعد از خدا از آب میترسد. مردی که افسانه نیست
آنچنان کز برگ گل عطر گلاب آید برون
تا که نامت میبرم از دیده اشک آید برون . . .
السلام علیک یا ابالفضل العباس
افراشت به کوی عشق، پرچم، عباس
در عشق، فشرده پایِ محکم، عباس
بی آب، از او گلشنِ دین شد سیراب
بی دست، گرفت دستِ عالَم، عباس
السلام علیک یا ابالفضل العباس
یا ابوالفضل العباس علیه السلام :
آموخته ایم از تو وفاداری را
خون تو نوشت معنی یاری را
ای کاش که آب کربلا می آموخت
آن روز زچشمت آبرو داری را …
هر گُلی زیباست اما یاس چیز دیگری ست
در میان سنگ ها الماس چیز دیگری ست
ما میان عمر خود خیلی برادر دیده ایم
در وفاداری ولی عباس چیز دیگری ست
مفهوم بلند آفتابى عباس
از گریه کودکان کبابى عباس
از تشنگی ات فرات دلخون گردید
والله که آبروى آبى عباس
التماس دعا
*******************************
یاد آور لحظه های دردند عمو
شبهای اسیری ام، چه سردند عمو
دیشب سر نی، فقط سرت را دیدم
آغوش تو را چه کار کردند عمو ؟
شد سرا پا چشم زخم پیـــــــکرش
دید زهرا را به بالاے ســـــــرش
با زبان حال مےگفتش بتـــــــول
مرحبا “عبـــــــاس جان” حجت قبـــــــول…
جانم فدای نام زیبایت، ابوالفضل
قربان زخم چشم بینایت، ابولفضل
گر من به جای القمه بودم
ز حسرت هر آن بخشکیدم برآن روزت ابولفضل
مثل عباس کسی هست دلاور باشد
با همه تشنگی اش یاد برادرباشد
مثل عباس کسی هست سقا باشد
جگر سوخته اش حسرت دریا باشد
این همه آدم رفتند و نیامده اند؛ و فقط یک نفر است که رفت و هنوز هم در تاریخ دارند میگویند:
نیامد نیامد …
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد …
نظرات شما عزیزان: