رابطهی ایمان و عمل صالح
از آنجای که اسلام برای انسان سعادت و کمال مطرح کرده و انسان را سوق داده که همواره برای کمال و سعادت کوشش و تلاش کند و در این رابطه الگو و اسوههای خوب و کامل قرار دهد، همواره به دنبال سعادت و کمال انسان مطرح میکند و ایمان و معرفت خدا و عمل صالح را دو بال برای نیل به سعادت معرفی میکند. اگر یکی از این دو بال نباشد انسان نمیتواند به هدفش برسد.
ایمان حقیقی است که در قلب انسان جای دارد و به وسیله زبان اعتراف و اقرار میشود و به واسطه اعمال تصدیق میگردد[82]. همینطور «عمل» نیز فعلی است که با اراده اختیار انسان صورت میگیرد، از اینرو رابطهی آنها یک رابطهی مستحکم، پایدار، متمّم و مکمّل همیدیگر و ناگسستنی میباشد، به عبارت دیگر ایمان بدون عمل و عمل بدون ایمان نه معنای حقیقی خود را بازمییابد و نمیتواند در رشد و شکوفایی استعدادهای درونی انسان مؤمن، نقشی ایفاء کند. ایمان مستحکم و ثابت باعث بوجود آمدن عمل صالح میشود و عمل صالح باعث میشود که انسان ایمانش مستحکم شود و معرفتش رشد پیدا کند. در ادامه این مهم را از دو منظر آیات و روایات مورد بررسی قرار می دهیم.
الف) ارتباط ایمان و عمل از دیدگاه قرآن
در قرآن کریم هرجا سخنی از ایمان آمده، به دنبالش عمل را آورده است. البته نه هر عملی بلکه آن هم «عمل صالح». همچنین این عمل صالح همیشه به صورت جمع استعمال شده است مانند:
«وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لهَُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ»[83] «برای کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح بجا آوردهاند، آمرزش و پاداش بزرگ است.»
«الصالحات» صیغه جمع است و با «ال» استغراق آورده شده است یعنی ایمان میآورند و تمام اعمالی که از جانب خداوند بر آنها واجب شده یا عمل به آنها منع شده بجا میآورند یا از او دوری میجویند.
نکتهی دیگر آن است که در قرآن کریم هرجا صحبت از ایمان حقیقی است به دنبال آن از آثار عملی آن سخن به میان آمده تا مشعر به این مطلب باشد که ایمان حقیقی منشأ آثار است و در اعمال و رفتار انسان تأثیر می گذارد. در ادامه به دو مورد از این آیات اشاره ای خواهیم داشت:
1- آیات 2-6 سوره انفال:
در این آیات خداوند به آثار قلبی و عملی ایمان اشاره کرده و مؤمنین حقیقی را صاحب صفاتی معرّفی می کند. خداوند می فرماید: همانا مؤمنین کسانی هستند که زمانیکه نام خدا را می شنوند:
وجلَت قُلوبُهُم؛ دلهایشان از ترس میتپد.
(و اذا تُلیتَ آیاتُه)، زادَتهُم ایماناً؛ هرگاه آیات خدا برایتان تلاوت میشود، ایمانشان بیشتر میگردد.
3- و علی رَبَّهم یَتَوکَّلون؛ به پروردگارشان توکل میکنند.
4- الذین یقیمون الصلاةَ؛ اقامه نماز میکنند.
5- وممّا رزقناهم یُنفِقونَ؛ و از آنچه به آنها دادیم، انفاق میکنند.
6- اولئکَ هم المؤمنون حقاً؛ همان هستند که مؤمن حق هستند.
ویژگیهای 1و 2 مربوط به قلب و باطنشان است، ویژگی سوّم در حقیقت از باطن و قلب مطمئنه ظهور میکند ولی آثارش در خارج دیده میشود، ویژگی 4و5و6 مربوط به اعمال انسان مؤمن است.
از این آیه به وضوح فهمیده میشود که عمل گوش دادن آیات الهی و توجه به آنها و توجه خاص به حضرت حق و ذکر او چگونه در قلب انسان نفوذ میکند و ایمان و معرفت آنها را رشد میدهد و منشأ اعمال و رفتار نیکی می گردد.
2- آیات 15 تا 17 سورهی سجده
خداوند در این آیات ابتدا از مؤمنین یاد کرده و آنگاه شش ویژگی برای آنها برمیشمارد.
خرُّوا سجداً؛ به حالت سجده میافتند.
وسبًّحوا بحمد ربِّهم؛ به حمد و سپاس پروردگارشان تسبیح میکنند.
و هم لایَستَکبِرونَ؛ تکبّر نمیورزند.
تَتَجافی جنوبُهُم عن المَضَاجِع؛ پهلوی آنها از بسترها دور میشوند.
یَدعُونَ ربَّهُم خوفاً و طَمَعاً؛ به خوف و امید پروردگار خود را میخوانند.
و از آنچه به آنها دادیم، انفاق میکنند. (و ممّا رزقناهُم یُنفِقُون)
این آیات الهی حاکی از آن است که وقتی ذکر و یاد الهی در نزد مؤمنین گفته می شود ایمان حقیقی، آنها را به یاد عظمت پروردگار انداخته و نمود ظاهری و رفتاری این حالت همان سجده است. همچنین این حالت درونی زبان بنده را به تسبیح و تحمید الهی باز میکند. این شناخت عمیق باعث می شود تا کبریایی را تنها سزاوار خداوند بداند و لذا دیگر در مقابل بندگان وی تکبر نمیکند، از نشانههای دیگر ایمان حقیقی آن است که بنده را در نیمه های شب از بستر گرم برای عبادت بلند می کند و وی را در مقام مناجات و عبادت پروردگار می نشاند. انفاق در راه خدا نیز از دیگر نشانه های ایمان حقیقی است در آخر به آن اشاره شده است.
از این آیات فهمیده میشود که عمل انسان مؤمن در رشد ایمان و معرفت آنها تأثیر بسزا و عمیقی دارد. از آنجایی که به پروردگارشان ایمان دارند، برای او عمل بجا میآورند و این عمل نیز به عمق بخشیدن معرفت و زیاد و مستحکم بودن ایمان، نقش اساسی را ایفا میکند چون ایمان و عمل مکمّل هم دیگر هستند.
از دیدگاه روایات
رابطهی «ایمان» و «عمل» از دیدگاه فرهنگ اهل بیت (عليهالسلام) نیز قابل بررسی است. در روایات اهل بیت(عليهالسلام) نیز به این موضوع اشاره شده است که بدون ایمان، عمل انسان مردود است و بدون عمل صالح، ایمان انسان نیز پذیرفته نمیشود.
حضرت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرمایند:
«لایقبل ایمان بلاعمل و لاعمل بلا ایمان»[84]ایمان بدون عمل و عمل بدون ایمان پذیرفته نیست.
از امام صادق (عليهالسلام) روایت شده است:
«... لا یقبل الله عملاً من عاملٍ بغیر معرفته.»[85] خداوند عمل هر عاملی را بغیر معرفت و ایمان قبول نمیکند.
یا در اصول کافی روایتی نقل شده است که اباعبدالله (عليهالسلام) فرمودند:
«لایقبل الله عملاً الاّ بمعرفة و لامعرفة اِلا بعملٍ فمن عَرَفَ، دلّته المعرفة عَلَی العمل و من لم یعمل فلا معرفة له.»[86]«خداوند هیچ عملی را جز با معرفت و ایمان نمیپذیرد و هیچ معرفت و ایمانی را جز با عمل قبول نمی کند. پس هرکس خدا را شناخت و نسبت به او معرفت حاصل کرد، این معرفت او را به سمت هدایت میکند»
از این روایت اخیر بخوبی استفاده میشود که عمل بدون معرفت و ایمان و ایمان بغیرعمل پذیرفته نیست. اگر کسی واقعا خدا را شناخت و شناخت و معرفت وی نسبت به خدا درست و حقیقی باشد، معرفت و ایمانش خود بخود او را به سمت و سوی عمل راهنمایی میکند و اگر کسی عمل انجام نداد گویی در حقیقت آن از اصل دین و بیخ معرفت و ایمان نداشته است.
از امام باقر (عليهالسلام) روایت نقل شده است:
«الْعِلْمُ مَقْرُونٌ إِلَى الْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ وَ مَنْ عَمِلَ عَلِمَ وَ الْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْهُ»[87] «علم با عمل مقرون و عجین است، پس هر کس علم را بدست آورده عمل نیز انجام میدهد و هرکس عمل انجام داد از پشتوانه علمی نیز برخوردار است و علم عملش را صدا میزند اگر اجابت کرد دنبالش میآید و الاّ علم از او دور میشود.»
در لغت نامه لسان العرب «هتف» به «صوت شدید»[88] معنا شده و لذا می توان فهمید فقط ایمان راسخ و نفوذ کرده در دل میتواند عمل انسان را دعوت کند، این معرفت پخته و عمیق خدا است که انسان را به سوی عمل و انجام عمل صالحه دعوت مینماید. و لذا می توان نتیجه گرفت علم، فقط دانستن و انباشتن اطلاعات نیست بلکه علمی که در دل نفوذ کرده و دل او از تصدیق کرده باشد به اصطلاح ایمان نامیده میشود.
اگر ایمان در عمق جان نفوذ کند حتماً شعاع آن در اعمال انسان خواهد تابید و عمل او را عمل صالح خواهد کرد. اگر ایمان در قلب انسان روشن شود آثارش از چشم و گوش و زبان و دست و پای او آشکار میگردد و اصولا ایمان همچون ریشه است و وجود ریشه سالم سبب پرورش شیوههای مفید است.[89]
امیرالمؤمنین (عليهالسلام) میفرماید:
«فبالایمان یستدل علی الصالحات و بالصالحات یستدلّ علی الایمان»[90] به وسیله ایمان میتوان به اعمال صالحه استدلال نمود و به سبب اعمال صالح میتوان بر وجود ایمان نیز استدلال کرد.
نتیجه
1- ایمان عبارت است از یقین و تصدیق قلب، اقرار با زبان و عمل با اعضاء و جوارح است.
2- عملی فعلی است که انسان با اراده و اختیار او را انجام میدهد. ایمان دارای شرایط و درجاتی است. همینطور ایمان دارای آثاری است که به دنیا و آخرت و نیز با فرد و اجتماع بر می گردد
3- ایمان و عمل رابطهی تنگاتنگی با یکدیگر دارند. عمل مکمّل ایمان است و بدون عمل، ایمان انسان به حقیقت نمیرسد و بدون ایمان نیز عمل انسان مورد توجه حضرت حق نخواهد گرفت. از سویی دیگر هر چه عمل بیشتر شود ایمان تقویت می گردد و هر چه ایمان فزونی یابد عمل بیشتری را باعث می شود.
منابع و مراجع
1- قرآن کریم
2- نهج البلاغه
3- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، انتشارات امیرکبیر، تهران، چاپ سوم، 1374
4- الفراهیدی، الخلیل ابن احمد، کتاب العین
5- ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین، لسان العرب، داراحیاء التراث العربی، بیروت،
6- طباطبائی، محمد حسین، تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ هفتم، تابستان، 1375
7- دهقان، اکبر، راه رشد، مرکز فرهنگی درسهای از قرآن، تهران، چاپ اول، بهار، 1379
8- کلینی، محمد یعقوب، الکافی، دارالکتاب الاسلامیه، تهران، 1365ش
9- اصفهانی، راغب، معجم مفردان الفاظ القرآن، تحقیق، ندیم مرعشی، دارالکاتب العربی، چاپ تهران، 1392ق
10- عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415ق
11- مجلسی، محمد تقی، بحارالانوار، مؤسسة الوفا، بیروت، لبنان، 1409ق
12- طیب، عبدالحسینی، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378
13- محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، دارالحدیث، قم، 1416ق
14- دهقان، اکبر، راه رشد، مرکز فرهنگی درسهای از قرآن، تهران، چاپ اول، بهار1379، ص194
15- المعجم المفرس لالفاظ نهج البلاغه، امام علی (عليهالسلام)، قم، چاپ چهارم، آذر1374
16- نوری، میرزا حسن، مستدرک الوسایل الشیعه، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث العربی، قم، چاپ اول، 1408ق،
17- قرائتی، محسن، اصول عقاید، مرکز فرهنگی از درسهای قرآن کریم، تهران، چاپ پنجم، تابستان، 1386
18- دیلمی، شیخ حسن، إرشاد القلوب الی لصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، 1412ق
19- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، مراحل اخلاق در قرآن، انتشارات اسرا، قم، چاپ سوم، زمستان1379
20- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، چاپ پنجم، 1374
21- طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، انتشارات ناصرخسرو، تهران، چاپ سوم، 1372
22- اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسان دانشگاهها، تهران، چاپ پنجم، بهار1385
23- دهقان، اکبر، یکصد و پنجاه موضوع از قرآن و احادیث، مرکز فرهنگی درسهای از قرآن، تهران، چاپ اول، پاییز 1382
24- تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366ش
25- تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366
26- ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، کتابخانه آیت الله مرعضی، قم، 1414ق،
27- مجدی، سید عطا الله، کمکهای جاویدان (هزار کلمه قصار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) )، سازمان تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1386
[1]. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، انتشارات امیرکبیر، تهران، چاپ سوم، 1374، ج1، ص326.
[2] - الفراهیدی، الخلیل ابن احمد، کتاب العین، ج8، ص389
[3]. «الایمان صدّ الکفر؛ بمعنی التصدیق.» ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین، لسان العرب، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج13، ص21.
[4]. طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ هفتم، تابستان، 1375، ج1، ص72.
[5]. دهقان، اکبر، راه رشد، مرکز فرهنگی درسهای از قرآن، تهران، چاپ اول، بهار، 1379، ص192.
[6]. کلینی، محمد یعقوب، الکافی، دارالکتاب الاسلامیه، تهران، 1365ش، ج2، ص38، ج4.
[7]. اصفهانی، راغب، معجم مفردان الفاظ القرآن، تحقیق، ندیم مرعشی، دارالکاتب العربی، چاپ تهران، 1392ق، ص22.
[8]. «قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَاكِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْايمَانُ فىِ قُلُوبِكُم»حجرات/14.
[9]. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415ق، ج5، ص101.
[10]. طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش، ج18، ص492.
[11].حجرات/7.
[12]. طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش، ج18، ص467.
[13].
[14]. طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش، ج4، ص144.
[15]. عروسی حویزی، عبد علی بن حجظ، تفسیر نورالثقلین، انتشارات اسماعیلیان، ققم، چاپ چهارم، 1415ق، ج1، ص426.
[16]. آل عمران/200.
[17]. احزاب/41.
[18]. مجلسی، محمد تقی، بحارالانوار، مؤسسة الوفا، بیروت، لبنان، 1409ق، ج93، ص154، ح17.
[19]. حشر/18.
[20]. طیب، عبدالحسینی، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378، ج12، ص622.
[21]. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، دارالحدیث، قم، 1416ق، چاپ اول، ج1، باب الایمان، ص191، ح1256.
[22]. همان، ج1262.
[23]. مجلسی، محمد تقی، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت، 1404ق، ج70، ص106.
[24]. نساء/65.
[25]. دهقان، اکبر، راه رشد، مرکز فرهنگی درسهای از قرآن، تهران، چاپ اول، بهار1379، ص194، نقل از تفسیر کبیر، ج10، ص214.
[26]. المعجم المفرس لالفاظ نهج البلاغه، امام علی (عليهالسلام)، قم، چاپ چهارم، آذر1374، خطبه 189، ص109.
[27]. نوری، میرزا حسن، مستدرک الوسایل الشیعه، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث العربی، قم، چاپ اول، 1408ق، ج8، ص18، ح8952.
[28]. عنکبوت/65.
[29]. شعراء/ 74.
[30]. حجرات/14.
[31]. حج/11.
[32]. نور/49.
[33] . نساء/150.
[34]. قرائتی، محسن، اصول عقاید، مرکز فرهنگی از درسهای قرآن کریم، تهران، چاپ پنجم، تابستان، 1386، ص76-75-74.
[35]. کلینی، محمد یعقوب، الکافی، دارالکتب اسلامیه، تهران، 1365ش، ج2، ص45، ح2.
[36]. ری شهری، محمد، میزان الحکمة، دارالحدیث، قم، 1416، چاپ اول، ج1، باب الایمان، ص198، ج1342.
[37]. علق/14.
[38]. دیلمی، شیخ حسن، إرشاد القلوب الی لصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، 1412ق، ج1، ص88.
[39]. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوضعی قرآن کریم، مراحل اخلاق در قرآن، انتشارات اسرا، قم، چاپ سوم، زمستان1379، ج11، ص25.
[40]. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، دارالحدیث، قم، چاپ اول، 1416ق، 120، باب الایمان، ص300، ح1365.
[41]. محمدی، ری شهری، میزان الحکمة، دارالحدیث، قم، چاپ اول، 1416ق، ج1، باب الایمان، ص202، ح1380.
[42]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، چاپ پنجم، 1374، ج2، ص43-44-45-46(تلخیص)
[43]. نحل/97
[44]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، انتشارات ناصرخسرو، تهران، چاپ سوم، 1372، ج6، ص593.
[45]. عروسی حویزی، عبد علی بن حجه، تفسیر نورالثقلین، انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415ق، ج3، ص83.
[46]. جاثیه/30.
[47]. طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378، ج12، ص127.
[48]. مؤمنون/1.
[49]. طباطبائی، محمد حسین، تفسیر المیزان (ترجمه)، دفتر انتشارات اسلامی قم، چاپ پنجم، 1378، ج17، ص
[50]. بیّنه/7.
[51]. محمد/2.
[52]. مریم/96.
[53]. انبیاء/94.
[54]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، قم، چاپ پنجم، پائیز1374، ج2، انسان و ایمان، ص47-48.
[55]. اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسان دانشگاهها، تهران، چاپ پنجم، بهار1385، ص47.
[56]. اصفهانی، راغب، مهجم المفردات الفاظ القرآن، تحقیق: ندیم مرعشی، مکتبة الرضویة، تهران، چاپ 1392ق، ص361.
[57]. بقره/156.
[58]. انشقاق/6.
[59]. اسراء/19.
[60]. قصص/67.
[61]. طه/75.
[62]. ر.ک: شهید مطهری، مجموعه آثار، ج1، انسان و سرنوشت،ج1، ص365، انتشارات صدرا، تهران، چاپ اول، 1365.
[63]. نجم/39-41.
[64]. طه/15.
[65]. زلزلة/7-8.
[66]. انعام/132.
[67]- مدثر/ 38
[68]. نحل/93.
[69]. کهف/7.
[70]. الملک/47.
[71]. دهقان، اکبر، یکصد و پنجاه موضوع از قرآن و احادیث، مرکز فرهنگی درسهای از قرآن، تهران، چاپ اول، پاییز 1382، ص587.
[72]. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366ش، ح2838.
[73]. نوری، میرزا حسن، المستدرک الوسایل الشیعه، درسته آل البیت قم، چاپ اول، 1408ق، ج1، باب استیجاب استواء العمل و المداوقه علمیه سنة، ص130، ح178.
[74]. کلینی، محمد یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1365، ج2، ص296، باب الریاء.
[75]. مجلسی، محمد تقی، بحارالانوار، دسته الوفاء، بیروت، 1409ق، ج75، ص198، ح210.
[76]. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366، چاپ اول، ص155، ح2915.
[77] . الملک/67.
[78]. کلینی، محمد یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1365ش، ج2، باب الاخلاص، ص9.
[79]. ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، کتابخانه آیت الله مرعضی، قم، 1414ق، ج18، باب ؟ و الواعظ، ص310.
[80]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء بیروت، 1409ق، ج33، ص508، باب29.
[81]. محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة، دارالحدیث، قم، 1419ق، چاپ اول، ج3، باب الایمان، باب افضل الایمان، 2945ق، (ص)-2137 2128.
[82]. محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة، دارالحدیث، قم، 1416ق، ج1، ث191، باب الایمان، ح1256.
[83]. فاطر/7.
[84]. مجدی، سید عطا الله، کمکهای جاویدان (هزار کلمه قصار پیامبر (ص) )، سازمان تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1386، ص303.
[85]. نوری، میرزا حسین، متدرک الوسایل الشیعه، درسته آل البیت قم، چاپ اول، 1408ق، ح1، ص174.
[86]. کلینی، محمد یعقوب، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365ش، ج1، ص44.
[87]. کلینی، محمد یعقوب، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1635، چاپ چهارم، ج1، ص44.
[88]. ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین، لسان العرب، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج9، ص344.
[89]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، 1374، ج1، ص142.
[90]. نهج البلاغه، خطبه 154.
نظرات شما عزیزان: