کد قالب کانون ملاک و معیار «قضاوت» دیگران؟!

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4561
بازدید دیروز : 1574
بازدید هفته : 7361
بازدید ماه : 21644
بازدید کل : 48399
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 27 تير 1403

از نظریه عدالت اجتماعی تا نظریه عدالت آموزشی و نظریه مدرسه

ملاک و معیار «قضاوت» دیگران؟!

پرسش :

از ديدگاه امام علي(علیه السلام) چه چیزی می تواند ملاک و معیار «قضاوت» دیگران باشد؟

پاسخ اجمالی:

امام علي(ع) در این باره می فرماید: «خويشتن را معيار قضاوت ميان خود و ديگران قرار ده، براى ديگران چيزى را دوست بدار كه براى خود دوست مى دارى و براى آنها نپسند آنچه را براى خود نمى پسندى، به ديگران ستم نكن همان گونه كه دوست ندارى به تو ستم شود، به ديگران نيكى كن همان گونه كه دوست دارى به تو نيكى شود، آنچه را براى ديگران قبيح مى شمرى براى خودت نيز زشت بشمار، و براى مردم راضى شو به آنچه براى خود از سوى آنان راضى مى شوى، آنچه را كه نمى دانى مگو اگر چه آنچه مى دانى اندك باشد و آنچه را دوست ندارى درباره تو بگويند، درباره ديگران مگو».


پاسخ تفصیلی:

امام علی(عليه السلام) در بخشی از نامه 31 «نهج البلاغه» كه به فرزندش امام حسن(علیه السلام) خطاب كرده، نخست به يكى از مهمترين اصول اخلاق انسانى اشاره كرده مى فرمايد: (پسرم خويشتن را معيار و مقياس قضاوت ميان خود و ديگران قرار ده)؛ «يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ».
ترازوهاى سنتى معمولا داراى دو كفه بود و وزن كردن صحيح با آن در صورتى حاصل مى شد كه دو كفه دقيقاً در برابر هم قرار گيرد. اين سخن اشاره به آن است كه بايد هرچه براى خود مى خواهى براى ديگران هم بخواهى و هر چيزى را كه براى خود روا نمى دارى براى ديگران هم روا مدارى تا دو كفه ترازو در برابر هم قرار گيرد.
آن گاه به شرح اين اصل مهم اخلاقى پرداخته و در هفت جمله، جنبه هاى مختلف آن را بيان مى كند:
در جمله اوّل و دوم مى فرمايد: (براى ديگران چيزى را دوست بدار كه براى خود دوست مى دارى و براى آنها نپسند آنچه را براى خود نمى پسندى)؛ «فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ، وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا». در بخش سوم مى فرمايد: (به ديگران ستم نكن همان گونه كه دوست ندارى به تو ستم شود)؛ «وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ». در فقره چهارم مى افزايد: (به ديگران نيكى كن همان گونه كه دوست دارى به تو نيكى شود)؛ «وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ». در جمله پنجم مى فرمايد: (آنچه را براى ديگران قبيح مى شمرى براى خودت نيز زشت بشمار)؛ «وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ». در قسمت ششم مى افزايد: (و براى مردم راضى شو به آنچه براى خود از سوى آنان راضى مى شوى)؛ «وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ». سرانجام در هفتمين دستور مى فرمايد: (آنچه را كه نمى دانى مگو اگر چه آنچه مى دانى اندك باشد و آنچه را دوست ندارى درباره تو بگويند، درباره ديگران مگو)؛ «وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ، وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ لَكَ». اشاره به اينكه همان گونه كه دوست ندارى مردم از تو غيبت كنند يا به تو تهمت زنند يا با القاب زشت و ناپسند تو را ياد كنند يا سخنان ديگرى كه اسباب آزردگى خاطرت شود نگويند، تو نيز غيبت ديگران را مكن و به كسى تهمت نزن و القاب زشت بر كسى مگذار و با سخنان نيش دار خاطر ديگران را آزرده مكن.
به راستى اگر اين اصل مهم اخلاقى با شاخ و برگ هاى هفت گانه اى كه امام علي(عليه السلام) براى آن شمرده در هر جامعه اى پياده شود، صلح و صفا و امنيت بر آن سايه مى افكند و نزاع ها و كشمكش ها و پرونده هاى قضايى به حدّاقل مى رسد. محبّت و صميميت در آن موج مى زند و تعاون و همكارى به حد اعلى مى رسد؛ زيرا همه مشكلات اجتماعى از آنجا ناشى مى شود كه گروهى همه چيز را براى خود مى خواهند و تنها به آسايش و آرامش خود مى انديشند و انتظار دارند ديگران درباره آنها كمترين ستمى نكنند و سخنى بر خلاف نگويند؛ ولى خودشان آزاد باشند، هرچه خواستند درباره ديگران انجام دهند و يا اينكه براى منافع و حيثيت و آبرو و آرامش ديگران ارزشى قائل باشند؛ ولى نه به اندازه خودشان، براى خودشان خواهان حداكثر باشند و براى ديگران حدّاقل.
آنچه را امام(عليه السلام) در تفسير اين اصل اخلاقى بيان فرموده در كلام هيچ كس به اين گستردگى ديده نشده است، هرچند ريشه هاى اين اصل ـ به گفته مرحوم مغنية در «شرح نهج البلاغه» خود در تفسير همين بخش از كلام مولا ـ به طور اجمالى در گذشته وجود داشته است.
او مى گويد: «ما نمى دانيم چه كسى نخستين بار اين سخن طلايى را بيان كرده ولى هرچه باشد همه انسان هاى فهميده در آن اتفاق نظر دارند؛ زيرا معناى برادرى و انسانيّت و تعامل انسان ها با يكديگر و قدرت و پيروزى، بدون محبّت حاصل نمى شود. زندگى بدون محبّت سامان نمى يابد و مفهومى نخواهد داشت و نقطه مقابل محبّت كه نفرت و كراهت است جز جنگ و جدايى و سستى نتيجه اى نخواهد داشت».(1)
در تعليمات اسلام نيز اولين بار پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به صورت زيبايى اين اصل را بيان فرموده است؛ در حديثى وارد شده است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) سوار بر مركب بود و به سوى يكى از غزوات مى رفت، مرد عربى آمد و ركاب مركب پيامبر(صلى الله عليه وآله) را گرفت و عرض كرد: «يَا رَسُولَ اللهِ عَلِّمْنِي عَمَلاً أَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ»؛ (عملى به من بياموز كه با آن وارد بهشت شوم). پبامبر فرمود: «مَا أَحْبَبْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْكَ فَأْتِهِ إِلَيْهِمْ وَ مَا كَرِهْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ إِلَيْكَ فَلَا تَأْتِهِ إِلَيْهِمْ خَلِّ سَبِيلَ الرَّاحِلَةِ»(2)؛ (آنچه را دوست دارى مردم درباره تو انجام دهند درباره آنان انجام ده و آنچه را دوست ندارى نسبت به تو انجام دهند نسبت به آنان انجام نده [مطلب همين است كه گفتم] مركب را رها كن). در حديث ديگرى در حالات پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است كه: «جوانى از قريش نزد آن حضرت آمد و عرض كرد اجازه مى دهى من مرتكب زنا شوم؟ اصحاب بر او فرياد زدند: چه حرف زشتى مى زنى. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: آرام باشيد و به جوان اشاره كرد كه نزديك بيايد، بعد به او فرمود: آيا دوست دارى كسى با مادر تو زنا كند و يا با دختر و خواهر تو و يا ... ؟، جوان عرض كرد: هرگز راضى نيستم و هيچ كس به اين امر راضى نيست. فرمود: آن چه را گفتى نيز همين گونه است و همه بندگان خدا نسبت به حفظ ناموس خود سخت پايبندند. آن گاه دست مبارك را بر سينه او گذارد و فرمود: «اللَّهُمَّ اغْفِر ذَنْبَهُ وَ طَهِّر قَلْبَهُ وَ حَصِّنْ فَرْجَهُ»؛ (خداوندا گناهش را ببخش و قلبش را پاك كن و دامانش را از آلودگى ها نگاه دار). بعد از اين ماجرا هيچ كس آن جوان را نزد زن بيگانه اى نديد».(3)،(4)

پی نوشت:

(1). في ‏ظلال ‏نهج ‏البلاغة، مغنية، محمد جواد، دارالعلم،‏ بيروت‏، 1358 شمسی، چاپ: سوم‏، ج 3، ص 502.

(2). الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، تهران، ‏1407 قمری، چاپ: چهارم، ج 2، ص 146، (باب الانصاف و العدل).

(3). مجمع الزوائد و منبع الفوائد، الهيثمي، نور الدين علي بن أبي بكر، المحقق: حسام الدين القدسي، مكتبة القدسي، قاهرة، 1414 قمری / 1994 میلادی، ج 1، ص 129.

(4). گردآوری از کتاب: پيام امام اميرالمؤمنين(عليه السلام)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، 1386 شمسی‏، چاپ: اول‏، ج 9، ص 561.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: عدل الهی
برچسب‌ها: دانستنیهای جالب