کد قالب کانون رئیس زشت قبیله

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1574
بازدید دیروز : 1574
بازدید هفته : 4374
بازدید ماه : 18657
بازدید کل : 45412
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 4 خرداد 1402

سفر عجیب عکاس لبنانی به قبیله زشت‌ترین زنان دنیا+تصاویر

رئیس زشت قبیله

 
فردی برای بیعت کردن نزد پیامبر(ص) آمده بود و در ضمن صحبت عرض کرد، «یا رسول الله! اگر بخواهی یکی از دخترانم را به عقد ازدواج شما درآورم.» یکی از همسران حضرت که این سخن را شنید، گفت، «آیا دختران تو از خودت زیباترند؟» در ادامه با هم داستان را مرور می کنیم.
 
منبع : کلید معرفت، ص ۸۳؛ مدرس، مرتضی

رئیس یکی از قبایل که مردی شجاع، سلحشور و نامدار بود، چهره ای آبله گون با چشمانی برآمده، بینی زخم رسیده و بسیار زشتی داشت. او برای بیعت کردن نزد پیامبر(ص) آمده بود و در ضمن صحبت عرض کرد، «یا رسول الله! اگر بخواهی یکی از دخترانم را به عقد ازدواج شما درآورم.» یکی از همسران حضرت که این سخن را شنید، گفت، «آیا دختران تو از خودت زیباترند؟» وی پاسخ داد، «از این لحاظ خودم وضع بهتری دارم.» حضرت از این سئوال و جواب تبسم فرمودند و گفتند، «سعادت آدمی صرفاً به زیبایی بستگی ندارد و من برای سعادت ایشان دعا می کنم.»

********************
صاحب دو گوشروزی پیامبر(ص) یکی از اصحاب را این گونه مخاطب قرار دادند: «ای صاحب دو گوش»، تا هم مزاحی کرده باشند و نیز او را به حُسن گوش دادن، دریافت درست سخن حق و پذیرش آن تنبّه دهند.
 
*********************
پیامبر(ص) و عسل
سیره رسول الله (ص) به گونه‌ای بود که به یارانش اجازه می ‌داد تا در حضور مبارکش، گفته‌ های طنزآمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر اکرم(ص) از شوخی ‌های ناپسند پرهیز داشتند، ولی از شوخی ‌های پسندیده دریغ نمی‌ کردند؛ از جمله حکایت زیر که شنیدنی و خواندنی است.
 
منبع : بحارالانوار، ج 16، ص 296

سیره رسول الله (ص) به گونه ای بود که به یارانش اجازه می داد تا در حضور مبارکش، گفته های طنزآمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر اکرم(ص) از شوخی های ناپسند پرهیز داشتند، ولی از شوخی های پسندیده دریغ نمی کردند. از جمله، نعیمان، مرد شوخ طبعی بود. روزی عربی را با یک خیک عسل دید. آن را خرید و به خانه عایشه برد. رسول خدا(ص) پنداشت که به عنوان هدیه آورده است. نعیمان رفت و اعرابی بر در خانه پیامبر(ص) ایستاده بود. چون انتظارش طولانی شد، صدا زد: ای صاحب خانه! اگر پول ندارید، عسل را برگردانید. رسول خدا(ص) جریان را دریافت و قیمت عسل را به آن شخص پرداخت. پیامبر(ص) چون زمانی دیگر، نعمیان را دید، فرمود: چرا چنین کردی؟ گفت: دیدم رسول خدا(ص) عسل را دوست دارد و اعرابی هم یک خیک عسل داشت. پیامبر(ص) خدا از کار نعیمان خندید و به او هیچ گونه درشتی نکرد.

********************************


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: خنده های حلال