تمثيل زندگي دنيا به نباتات سرسبز و خشكيدن آنها
خداوند پس از بيان اين پنج مرحله از زندگاني دنيا؛ چون هر يك از آنها دستخوش زوال و بوار ميباشد و بالاخره چون سراب ميگذرد و از ذات اين مراحل حقيقتي عائد انسان نميگردد؛ بعنوان تمثيل مثالي ميآورد:
كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ و ثُمَّ يَهِيجُ فَتَریٰهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَـٰمًا[14].
اين لعب و لهو و زينت و دوران تفاخر و تكثير اموال و اولاد از بين ميرود، و آن شادابي و طراوت جواني و غرور جمال و عزِّ
از آنها باقي نخواهد ماند.
عيناً به مثابۀ باران تند و فراوان با دانههاي حياتبخش خود كه از آسمان ميبارد و چنان زمين را سيراب ميكند كه دهقانان و برزگران از نباتات روئيده و خرّمي و سرسبزي گياهان در شگفت
به زردي و خشكي گردد و آن لطافت تبديل به خشونت شود. گياه سبز و خرّم، خشك و مانند علفهاي خشكيده خرد و ريز ريز گردد و خاكستر شود.
اين مثال و نمونۀ زندگي دنياست كه علم و قدرت و حيات و سائر سرمايههاي انساني ترقّي نموده به اوج خود ميرسد، استعدادها در مرحلۀ اعلاي از فعليّت جلوه و خودنمائي ميكند و مانند آتش در آتشگردان نطفههاي سرد مبدّل به انسان پرحرارت و پرجوش و خروش ميگردد، كه ناگهان از نقطۀ اوج به سمت حضيض ميگرايد و تمام اين صفات رو به كمي و نقصان ميرود، كندي و سستي و ضعف انسان را از هر سو تهديد ميكند تا كمكم او را در آستانۀ مرگ و عبور از اين عالم طبع وارد بنمايد.
وليكن بايد دانست كه اين آخرين مرحلۀ حيات نيست و دوران زندگي بدين نقطه پايان نميپذيرد؛ بلكه: وَ فِي الاخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَهِ وَ رِضْوَ'نٌ وَ مَا الْحَيَو'ةُ الدُّنْيَآ إِلَّا مَتَـٰعُ الْغُرُورِ [15].
در عالم جان و حقيقت و نتيجۀ اين عالم كه عالم آخرت است مردم به دو دسته منقسم ميشوند:
يكدسته كسانيكه به همين امور ظاهريّه قناعت نموده و از زينتها و غرور دنيا و اعتباريّات و لذائذ موقّته قدمي فراتر ننهاده و كام آنها از آب حيات سرمدي سيراب نگشته و به معدن عظمت و لقاي خداي خود نائل نشده و در پرتو صفات جمال او از جذبات ربّانيّه بهرمند نشده و بالاخره هر چه بوده براي آنها جز سرابي بيشتر نبوده است، لذائذ فانيه از بين رفته و كسب لذّات دائميّه را هم كه ننمودهاند؛ لذا در آخرت نتيجۀ آنها محروميّت است.
نتيجه انغمار در لذّات اعتباريّه و تجاوز از مقام عدالت و عبوديّت حضرت حقّ جلّ و علا و سرپيچي از دستورات عقل و فطرت و شرع و اتّكاي به نفس امّاره، همان عذاب شديد در روز بازپسين است.
دسته دوّم كساني هستند كه امور ظاهريّۀ دنيا را عنوان براي عالم ابدي قرار داده و خود را در كام سهمگين اعتباريّات فاني نكردهاند، و تمام وجود و قواي خود را صرف لذائذ موقّت و زودگذر ننموده، و به سراب از آب اكتفا ننمودهاند، و به موازات طيّ اين زندگي، نظر به باطن اين عالم نموده و از حيات ثمربخش ابديّت زندگي يافته و با ربط با خدا و اميد ديدار جمال ازلي و دلبستگي به انوار سرمدي بهرمند شدهاند.
نتيجۀ استقامت و پايداري براي وصول به مقام عظمت و مقاومت در مقام متين صدق و حقيقت همانا رضوان خدا و كاميابي از صفات حسني و اسماء علياي او و بهرمندي از مقام مغفرت است.
نظرات شما عزیزان: