مبناى تاریخى اربعین در آثار بزرگان
الف- آثار مستقل
عدهاى از محققان و بزرگان، كتاب مستقل در اثبات ورود اهل بیت (ع) به كربلا تالیف كردهاند. از جمله:
1- « فاجعة الاربعین» یا «حدیث الاربعین» تالیف عالم بزرگوار شیخ حسن بلادى .
2- « تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهدا (ع)» تالیف علامه محقق سید محمد على قاضى طباطبایى شهید محراب مصلاى جمعه تبریز. این كتاب افزون بر هشتصد صفحه است كه با مراجعه و بررسى بیش از پانصد و هفتاد كتاب به نگارش درآمده است. در تكمیل نوشتار حاضر از این كتاب نفیس استفاده بسیارى شده است. همچنین بسیارى از ادبا و علما موضوع اربعین و ورود اهل بیت به كربلا را در قالب اشعار عربى و فارسى بازگو و ضبط كردهاند.
ب- تصریحات و تاییدات
اما عدهاى كه پیش از سید بن طاووس در آثار یا مقاتل خود به مناسبت، تصریح و یا تاییدى بر اربعین داشتهاند:
1- ابو مخنف - لوط بن یحیى - معاصر با امام حسین (ع) (5)
2- شیخ صدوق، (متوفاى سال 381ق.) :
«امام سجاد (ع) با اهل بیت (ع) و سرهاى مطهر شهیدان از دمشق خارج شد و سرهاى مقدس را در كربلا دفن كرد.» (6)
هر چند ایشان تصریح نكردهاند كه ورود اهل بیت(ع) در روز اربعین سال 61 ق. بوده است اما از آنجا كه هیچ كس زمان دیگرى را در تاریخ، براى ورود اهل بیت (ع) به كربلا به ثبت نرسانده است، در نتیجه ورود امام سجاد(ع) به همراه اهل بیت به كربلا، در روز اربعین سال 61 ق. بوده است.
3- اسفرائنى (متوفاى 406ق.) - از علماى بزرگ مذهب شافعى - در مقتل خود تصریح مىكند كه اهل بیت (ع)، بیستم صفر وارد كربلا شده و با جابر ملاقات كردند. او مىگوید: « و لما و صلوا الى بعض الطریق» ( و چون به راهى رسیدند) نمىگوید: « و لما و صلوا الى طریق كربلا او العراق» ( و چون به راه كربلا یا عراق رسیدند) تا اشكال شود راه كربلا از بین راه مدینه نیست، بلكه از خود شام است.
4- علم الهدى سید مرتضى (متوفاى 436ق.) مىنویسد:
«ان راس الحسین(ع) اعید الى بدنه فى كربلا» (7)؛ همانا سر مطهر امام حسین (ع) در كربلا به پیكر مقدس آن حضرت، عودت داده شد.
5- ابو ریحان بیرونى، محقق و ریاضیدان شهیر(متوفاى 440ق.) در كتاب نفیس خود «الآثار الباقیة» چنین مىگوید:
« و فى العشرین رد راس الحسین (ع) الى جثته حتى دفن مع جثته و فیه زیارة الاربعین و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام»(8) ؛ سر مقدس امام حسین(ع) در بیستم صفر به جسد مطهر امام برگردانده و با پیكرش دفن گردید. زیارت اربعین در خصوص این روز است. اهل بیت (ع) نیز بعد از مراجعت از شام این روز را حرمت نهادند.
پس ایشان تصریح مىكند كه ورود اهل بیت(ع) به كربلا پس از بازگشت از سفر شام بود نه قبل از رفتن به شام كه مرحوم شعرانى ترجیح مىدهد.
6- شیخ طوسى (متوفاى 460ق.) علت سنت شدن زیارت امام حسین(ع) در اربعین را تنها انجام مراسم تدفین سرهاى مطهر امام (ع) و سایر شهدا در كربلا مىداند. (9)
البته سید بن طاووس، مىگوید شیخ طوسى معتقد است امام سجاد (ع) با اهل بیت (ع) در روز اربعین (بیستم صفر) وارد مدینه شدند ( نه كربلا) و سید بن طاووس این نظر را بعید مىشمرد از این جهت كه چگونه ممكن است در مدت 40 روز به مدینه برسند؟ (10)
7- شیخ فتال نیشابورى (متوفاى 508ق.) مىگوید:
«خرج على بن الحسین (ع) بالنسوة و رد راس الحسین (ع) الى كربلا» (11)؛ امام سجاد (ع) به همراه اهل بیت (ع)، سر امام حسین(ع) را به كربلا بازگرداند.
8- عماد الدین طبرى آملى (متوفاى اوایل قرن ششم) . (12)
9- شیخ شهید طبرسى در سال 508 ق. (13)
10- ابن شهر آشوب (متوفاى سال 588ق.) در مناقب اعاده سر مطهر به بدن را ذكر كرده است. (14)
11- علامه شهیر و مورخ كبیر، سبط ابن الجوزى از علماى بزرگ اهل سنت (متوفاى سال 654ق.) چنین مىگوید:
«الاشهر انه رد الى كربلا فدفن مع الجسد» (15) ؛ بنا بر نظر مشهورتر، سر امام حسین (ع) به كربلا بازگردانده و با پیكرش دفن گردید.
12- سید بن طاووس - على بن موسى بن جعفر - (متوفاى 668ق.)، در كتاب لهوف، رجوع اهل بیت (ع) به كربلا و همچنین دفن سر مطهر در كربلا را نقل كرده، و در كتاب اقبال، (16) لحوق سر مطهر به بدن در روز بیستم صفر را پذیرفته، گر چه درباره آورنده سر مطهر و كیفیت دفن آن سكوت كرده است.
13- شیخ فقیه ابن نما حلى - جعفر بن محمد بن جعفر - (متوفاى اواخر قرن هفتم) نسبت به ورود اهل بیت (ع) به كربلا و ملاقاتشان با جابر تصریح نموده است. (17)
شایان توجه است كه شیخ اجازه (18) ما مرحوم آیة الله حاج شیخ آقا بزرگ تهرانى در كتاب «الذریعه» (19) تاریخ وفات ابن نما مؤلف كتاب «مثیرالاحزان» را سال 645 ثبت نمودند، در صورتى كه این سال، سال تاریخ فوت پدر ایشان فقیه نامى محمد بن جعفر بن نما استاد سید بن طاووس و محقق حلى است.
14- مورخ معروف «خواند میر» (متوفاى 942ق.)، اربعین را اصح روایات در دفن سر مطهر دانسته، و مىگوید:
«امام چهارم با خواهران و... در بیستم شهر صفر، سر امام حسین (ع) و سایر شهیدان كربلا (رضى الله عنهم) را به بدن هاى ایشان ملحق ساخت.» (20)
15- الشبراوى، عبد الله بن محمد، شیخ جامع ازهر قاهره، صاحب كتاب «الاتحاف بحب الاشراف» (متوفاى 1172ق.) نقل مىكند:
« بعد از چهل روز سر به بدن ملحق شد» . (21)
16- زكریا بن محمد قزوینى (متوفاى 1305ق.) در كتاب عجائب المخلوقات چنین مىگوید:
«الیوم الاول منه عید بنى امیه ادخلت فیه راس الحسین (رضى الله عنه) بدمشق و العشرون منه رد راس الحسین الى جثته»؛ اولین روز ماه صفر، عید بنى امیه بود، سر مقدس امام حسین (ع) در این روز وارد دمشق شد و در روز بیستم همین ماه، سر مبارك امام، به بدن مطهرش بازگردانده شد.
17- علامه جلیل القدر سید محسن امین عاملى در « لواعج الاشجان» به نقل از بشارة المصطفى، و در«اعیان الشیعه» مىگوید:
« ورود اهل بیت به كربلا مشهور است.» (22)
18- عالم شریف سید عبد الرزاق مقرم در« مقتل الحسین (ع)» چنین مىگوید:
«اهل بیت (ع) در كربلا با جابر ملاقات كردند.» (23)
و نیز مىگوید: « امام سجاد (ع) سر مطهر پدر و سایر شهدا را در كربلا ملحق به بدن ها كرد.» (24)
19- ابن حجر مكى، احمد بن محمد، (متوفاى سال 937ق.) صاحب كتاب «الصواعق المحرقه» و شرح قصیده همزیه بوصیرى مىگوید:
« بعد از چهل روز سر به بدن ملحق شد.» (25)
20- سید جلیل زبدة الفقهاء فاضل قزوینى، رضى بن نبى، (متوفاى سال 1118ق.) در كتاب نفیس « تظلم الزهرا» عین عبارت سید بن طاووس در كتاب اقبال را نقل مىكند و به طور جدى و صریح گفته سید را پاسخ مىدهد:
« اقول: غایة ما قال (ره) - بعد تسلیمه - محض استبعاد ولا ینبغى بمحضه انكار الروایات فانا سمعنا من الموثقین قرب كوفه من دمشق بما قد تیسر للبرید ان یسیر بثلاثة ایام ولا سیما للولاة و الحكام بالجور و سیما مثل هذا الخبر المشوم الذى هو عید للشامیین و مدة مقامهم فى دمشق - على ما فى المنتخب - لا یعلم كونها زائدة على ثمانیة ایام تقریبا و لم نظفر على روایة دلت على مقامهم فیها مدة شهر. والله یعلم. و ایضا قد یذهب الحمام بالمكاتب باسرع من ذلك»؛ به عقیده من، سید - بعد از پذیرش جریان اربعین - بعدها صرفا آن را بعید دانسته است و سزاوار نیست با استبعاد صرف او روایات تاریخى را انكار نمود؛ زیرا ما از برخى از اشخاص مورد اطمینان شنیدهایم كه كوفه به دمشق نزدیك بوده به گونهاى كه یك پیك مىتوانست سه روزه به خصوص براى كسب تكلیف والیان و حكام جور به ویژه مثل خبر شوم كربلا را كه براى اهل شام عید به شمارمىرفت به آنها برساند. اما مدت اقامت اهل بیت (ع) در شام - بنا بر آنچه در المنتخب آمده - تقریبا بیش از هشت روز نبوده است و ما به نقل دیگرى كه بر اقامت آنان در شام به اندازه یك ماه دلالت كند دست نیافتیم - خدا عالم است - به اضافه چه بسا گاه كبوتر نامه بر زودتر از پیك زمینى پیغام برساند.
همچنین عده دیگرى از مشاهیر علماى شیعه و سنى قائل به اربعین هستند كه براى اطلاع بیشتر مىتوان به مقتل مقرم و تحقیق اربعین مراجعه نمود.
علل استبعاد از زبان سید بن طاووس
قبل از نقل جریان اربعین، بررسى ادلهاى كه سید بن طاووس براى بعید شمردن جریان ذكر مىكند، لازم است.
دلایل استبعاد از نظر او عبارتند از: 1- استجازه؛ 2- اقامت یك ماهه؛ 3- بعد مسافت؛ كه به بررسى هر یك مىپردازیم:
1- استجازه
سید بن طاووس معتقد است مدت زمانى كه براى رفتن قاصد ابن زیاد به شام، براى كسب تكلیف درباره اعلام پایان یافتن جنگ و انجام ماموریت محوله و كسب تكلیف از یزید درباره سرهاى مطهر و اسیران، صرف شد با ورود اهل بیت در روز بیستم صفر به كربلا سازگار نیست.
در رد این دلیل سید بن طاووس باید بگوییم اولا: جریان استجازه، مبهم و معماگونه است، زیرا نه معلوم شد و نه كسى گفته است حامل و ناقل اجازه چه كسى بود؟ چه وقت رفت و كدام زمان برگشت و...؟ علاوه بر این چرا قاصد، سر مطهر امام (ع) را به منظور اثبات صحت گفتارش به همراه خود براى یزید نبرد؟ چون خود سید مىگوید سر امام (ع) همراه با اهل بیت (ع) از كوفه خارج شد.
محدث خیابانى مىگوید:
« تا به حال با وجود فحص شدید و تفتیش اكید در هیچ تاریخ و تالیفى از خاصه و عامه ایصال این مكتوب و جواب را به شام و كوفه ندیدهام كه به چه نحو و كدام وسیله بوده و حال آن كه از تذكرة الخواص و قمقام مستفاد مىشود كه روز پانزدهم رؤوس و اسرا را از كوفه به شام حركت دادند.»(26)
ابن اثیر در الكامل و طبرى در تاریخ خود داستانى راجع به ایام اسارت اهل بیت (ع) در كوفه نقل مىكند كه گویاى استجازه است ولى مبهم و سربسته، آن هم به صورت حكایت قول (قیل) . (27)
ثانیا:
داستان استجازه با گفته شیخ مفید كه مفادش حركت اهل بیت (ع) در روز سیزدهم یا چهاردهم است (28) و به وضوح دلالت بر عدم استجازه مىنماید، تعارض دارد و در این فرض، گفتار شیخ مفید از چند جهت بر دیدگاه سید بن طاووس مقدم است: 1- تقدم زمانى دو قرن و نیم. 2- دقت نظر و ضبط و...
علاوه بر مطالب گذشته، زمینه سؤال جدیدى وجود دارد و آن این كه مگر عمر سعد براى فرستادن سرها و اهل بیت (ع) از كربلا به كوفه از ابن زیاد اجازه خواست كه ابن زیاد از یزید اجازه بخواهد؟
نكته دیگرى كه در تعیین اربعین نقش دارد، جریان خروج و ورود اهل بیت (ع) از كوفه به شام است بدین جهت بررسى آن ضرورى به نظر مىرسد.
شیخ مفید در مورد خروج اهل بیت (ع) از كوفه چنین شرح مىدهد:
« روز دوازدهم یا سیزدهم ابن زیاد سر مطهر امام (ع) را به وسیله زحر بن قیس براى یزید به شام فرستاد. پس از آن در روز چهاردهم یا پانزدهم اهل بیت (ع) را روانه شام كرد و كاروان اهل بیت (ع) به كسانى كه سرها را مىبردند، رسیدند.» (29)
شهید قاضى طباطبایى مىگوید:
« در كتب تاریخ، كاروان اهل بیت (ع) روز پانزدهم محرم از كوفه به سمت شام خارج شدند.» (30)
تقویم و سالنامه پژوهشى آستان قدس رضوى ( سال هاى 70 و 71) روز نوزدهم محرم را روز حركت و خروج اهل بیت (ع) از كوفه به شام مىداند.
ورود سرهاى مطهر به شام، در روز اول صفر معروف و مشهور است و تاریخ دیگرى نقل نشده است. و بسیارى عید دانستن اول صفر سال 61 توسط بنى امیه را نقل كردهاند. از طرف دیگر، همراهى سرهاى پاك و اهل بیت (ع) هنگام ورود به شام، گویا مورد اتفاق نظر همگان است. سید بن طاووس، شیخ مفید و دیگران معتقدند اهل بیت (ع) و سرهاى مطهر با هم به سمت شام حركت كرده و با هم وارد شام شدند. هر چند سید، تاریخ خروج اهل بیت (ع) از كوفه و ورود آنها به شام را معین نمىكند، اما همین مقدار كه قبول دارد اهل بیت (ع) و سرهاى شهدا با هم از كوفه خارج و با هم وارد شام شدند، براى پذیرفتن ورود اهل بیت (ع) در روز اول صفر به شام، كافى است. همچنین ایشان گفته مورخان معتبر و معروف را در رابطه با خروج و ورود از كوفه به شام، رد نكرده است.
بنابراین، پذیرش ورود اهل بیت (ع) به شام در روز اول صفر، الزامى است، و در نتیجه یا استجازه انجام نشد - چنان كه احتمال قوى همین است - یا در ده روز اول، انجام شد؛ یعنى دهه اول به رفت و برگشت قاصد و كسب اجازه، صرف شد، دهه دوم صرف حركت اهل بیت (ع) به شام؛ و روز اول صفر - طبق نظر معروف - وارد شام شدند و به همین مناسبت آن روز، عید رسمى امویان و دشمنان اهل بیت(ع) شد.
2- اقامت یك ماهه اهل بیت (ع)
سید بن طاووس با استناد به روایتى كه بر اقامت یك ماهه اهل بیت (ع) در شام دلالت دارد آن را با جریان اربعین سازگار نمىداند.
این موضوع نه تنها از نظر تاریخى قابل تایید نیست بلكه از استدلال استجازه هم ضعیف تر است؛ چون در استجازه، نقل ابن اثیر و طبرى - هر چند به طور مبهم - وجود داشت. سید نیز در كتاب هاى دیگر خود به آن اشارهاى نمىكند و فقط در كتاب اقبال به عنوان استبعاد مىگوید:
« اربعین با روایت اقامت یك ماه در دمشق سازگار و هماهنگ نیست.» (31)
علاوه بر این، تتبع نقل هاى تاریخى، شاهد خوبى بر عدم اقامت یك ماهه اهل بیت (ع) در شام است، و از قراین متعدد و عبارات مختلف استفاده مىشود كه از هشت یا ده روز بیشتر نبوده است.
كلمات محدث قمى و دیگران گویاى این است كه چون مردم شام از حقیقت امر مطلع شدند و فهمیدند كه كشته شدگان، فرزندان پیغمبر(ص) و اسرا، خاندان نبوت مىباشند، شرایط و اوضاع كاملا بر علیه یزید برگشت؛ به همین سبب وجود اهل بیت (ع) در شام، مایه نفرت بیشتر شامیان از بنى امیه و تزلزل سلطنت این دودمان مىشد. بنابراین یزید با تظاهر به احترام این بزرگواران، سعى در برگرداندن آنها به مدینه نمود.
ابن اثیر مىگوید یزید گفت:
" لعن الله ابن مرجانة... فانه بغضنى - بقتل الحسین - الى المسلمین و زرع فى قلوبهم العداوة فابغضنى البر و الفاجر بما استعظموه من قتلى الحسین. مالى و لابن مرجانة؟ لعنه الله و غضب علیه" (32) ؛ خدا پسر مرجانه را لعنت كند كه با قتل حسین، مرا مبغوض مسلمانان ساخت و بذر دشمنى با ما را در دل هایشان كاشت در نتیجه نیكوكار و بدكار را به دلیل قتل حسین، با من دشمن ساخت. مرا با پسر مرجانه چه كار؟ خداوند او را لعنت كند و بر او خشم نماید.
شیخ مفید نیز مىگوید:
« و لما وضعت الرؤوس بین یدى یزید و فیها راس الحسین علیه السلام قال یزید... ثم امر بالنسوة ان ینزلن... فافرد لهم دارا یتصل بدار یزید فاقاموا ایاما ثم ندب النعمان بن بشیر و قال: تجهز لتخرج بهؤلاء النسوة الى المدینة» (33) ؛ آنگاه كه سرهاى شهدا در برابر یزید قرار داده شد و سر مقدس امام حسین (ع) در میان آنان بود گفت: ... سپس دستور داد كه اهل بیت (ع) فرود آیند... اهل بیت (ع) در كنار منزلگاه یزید، چند روزى اقامت داشتند تا این كه - روزى - یزید نعمان بن بشیر را خواست و به او گفت: آماده باش تا با اهل بیت (ع) به مدینه بروید.
این كلمات به وضوح بر عدم اقامت یك ماهه در شام دلالت مىكند.
همچنین طبرى مىگوید:
« ثم ادخلهم على عیاله فجهزهم و حملهم الى المدینة» (34) ؛ سپس آمد و آنان را آماده نموده و به سوى مدینه حركت دادند.
و در جاى دیگر مىگوید:
« و لما حبس یزید دعا بعلى بن الحسین و صبیان الحسین و نسائه فادخلوا علیه و الناس ینظرون... ثم قال یزید: یا نعمان بن بشیر جهزهم بما یصلحهم و ابعث معهم اجلا من اهل الشام فیسیر بهم الى المدینه ثم امر بالنسوة ان ینزلن فى دار... فدخلن دار یزید... فاقاموا علیه المناحة ثلاثا... .» (35)
ظاهر این عبارت این است كه در همان روز اول ورود اهل بیت به شام و مجلس یزید، او دستور داد تا مقدمات رفتن به مدینه را فراهم آورند.« ثم امر بالنسوة ان ینزلن» از واژه « ثم» استفاده مىشود كه پس از امر به فراهم نمودن مقدمات رفتن به مدینه، دستور داد «نزول» كنند؛ یعنى بار سفر بازكنند. چون نزول وارد و داخل شدن نیست، بلكه فرود آمدن و پیاده شدن از وسایل نقلیه است. پس پیش از بارانداختن مسافران كربلا در شام، فرمان بازگشت آنان صادر شد.
ابن كثیر نیز مىگوید:
«اهل تحقیق گفتهاند: بیشتر از یك هفته یا هشت روز، اقامت اهل بیت(ع) در شام نبود.» (36)
در مقتل ابى مخنف نیز عباراتى با همین مضامین وجود دارد.
نتیجه بحث این كه اقامت یك ماهه در دمشق، از نظر اسناد و مدارك تاریخى قابل قبول و مورد تایید نیست.
3- بعد مسافت (فاصله طولانى بین كوفه و شام)
سید بن طاووس مىگوید: فاصله بین كوفه و شام حدود ده روز راه است كه با برگشت آن 20 روز مىشود. از این رو این فاصله طولانى به علاوه اقامت یك ماهه اهل بیت(ع) در شام، با ورود اهل بیت(ع) در بیستم صفر به كربلا منافات دارد.
در جواب این سخن سید بن طاووس، لازم است به ادلهاى اشاره شود كه بر امكان پیمودن این مسافت در مدتى كمتر از آنچه سید معتقد است دلالت دارند:
الف- سید بن طاووس خود اعتراف دارد كه مسافت بین كوفه و شام براى پیمودن عادى 10 روز است؛ زیرا خود او گفته بود مدت رفت و بازگشت بین این دو شهر، بیست روز یا بیشتر است. از این رو مىتوان باور داشت كه پیك و قاصد سریع السیر دولتى كه حامل پیام مهم امنیتى و نظامى نیز باشد، راه را پنج روزه طى مىكند.
ب- بعضى از طوایف اطراف دمشق، مسافت دمشق تا نجف اشرف را هشت روزه و برخى از قبایل هفت روزه مىپیمایند. (37)
ج- از شخصى به نام ابو خالد نقل مىكنند كه روز جمعه كنار شط فرات با میثم تمار بودم، او گفت: الساعه معاویه در شام مُرد، و من روز جمعه آینده با قاصدى كه از شام آمده بود ملاقات كردم و خبر از شام گرفتم، گفت معاویه از دنیا رفت و مردم با پسرش یزید بیعت كردند. گفتم كدام روز معاویه مُرد؟ گفت: روز جمعه گذشته. (38)
با توجه به این كه یزید هنگام مرگ معاویه در شام نبود و فرصتى هر چند كوتاه براى آمدن یزید به شام و بیعت مردم با او لازم بود، اگر این قاصد پس از بیعت مردم بلافاصله از شام خارج شده باشد حداكثر مدت شش روز بین راه بود.
د- اشخاص موثق مىگویند مسافت كوفه تا شام را طى سه روز به راحتى مىتوان پیمود. (39)
ه- در تابلوى بین شهرى وزارت راه سوریه نوشته شده: دمشق - بغداد 500 كیلومتر.
از بغداد تا كوفه نیز حدود 150 كیلومتر و از بغداد تا كربلا حدود 70 كیلومتر مىباشد.
محدث قمى مىگوید:
« روز هشتم، یزید اهل بیت را روانه كرد.» (40)
با توجه به ورود اهل بیت (ع) در روز اول صفر و فاصله ده روزه كوفه به شام ( چنان كه سید اعتراف دارد) رسیدن اهل بیت (ع) به كربلا را در بیستم صفر به آسانى مىتوان تصدیق و باور كرد. چون حدود دوازده روز مىشود.
و- امام حسین (ع)، فاصله 470 كیلومترى مدینه و مكه را پنج روزه پیمودند ( تقریبا روزانه 90 كیلومتر) در نتیجه مسافت شام تا كربلا را كه حدود 570 كیلومتر است، طى هفت روز به راحتى مىتوان پیمود. و مسافت شام تا كوفه را به طور عادى هشت روزه مىتوان طى كرد.
ز- سرعت شتر در بیابان به دوازده كیلومتر و در شتر تندرو (جماز) حتى به 24 كیلومتر در ساعت مىرسد. (41)
لازم به ذكر است كه علامه جلیل متتبع توانا شهید قاضى طباطبایى در كتاب نفیس « تحقیق اربعین» از تاریخ طبرى نقل مىكند كه «ابا بكرة» به دستور« بسر بن ارطاة» از كوفه به شام هفت روزه رفت و برگشت.
اما به اعتقاد «طبرى» مطلب به این شكل درست نیست، بلكه او از بصره به كوفه هفت روزه رفت و برگشت. (42)
مقرم نیز مىگوید: «ابا بكره به شام رفت.» (43)
كبوتر نامه بَر
یكى از پاسخ ها و توجیهاتى كه براى رفع شبهه بعد مسافت و تصدیق ورود اهل بیت(ع) در بیستم صفر به كربلا، مطرح مىشود و در عبارات مرحوم شهید قاضى طباطبایى تكرار و مورد استفاده قرار گرفته، جریان استفاده از كبوتر نامه بر براى استجازه از یزید است.
گویا نخستین كسى كه این احتمال را مطرح كرد، مرحوم فاضل قزوینى باشد. البته او نمىگوید ابن زیاد حتما یا احتمالا از كبوتر استفاده كرد؛ فقط گفته است:« قد یذهب الحمام بالمكاتب باسرع من ذلك.» (44) ؛ كبوتران نامهها را در كمتر از این مدت مىرسانند.
قابل توجه است كه استفاده ابن زیاد از كبوتر نامه بَر تنها در حد یك فرضیه است و احتمال استفاده ابن زیاد از كبوتر نامه بر براى كسب اجازه از یزید گر چه احتمالى قابل قبول و تصدیق مىباشد، اما هیچ شاهد و سند تاریخى در مورد استفاده ابن زیاد، یزید یا پیشینیان آنان از كبوتر براى نامه رسانى وجود ندارد. حتى مطرح كنندگان این پاسخ نیز هیچ موردى را نقل نكردهاند.
بنابراین موضوع مهم تاریخى اربعین را با تكیه بر حدس و گمان به این كه از كبوتر استفاده شده باشد، نمىتوان به اثبات رساند. اساسا در امور تاریخى معیار، نقل معتبر مورخان است و حدس و گمان و احتمال، مطلقا هیچ ارزش علمى ندارد.
چگونه مىتوان با استناد به چیزى كه در تاریخ اسلام - تا آن روز- هیچ سابقهاى نداشت نظریه پردازى كرده و حل مشكل نمود. نه خلیفهاى از آن استفاده كرد و نه یك والى و امیرى آن را به كارگرفت!
شهرت دفن سرهاى مطهر
با توجه به این كه دفن سر مطهر امام (ع) در كربلا به معناى آمدن اهل بیت (ع) به كربلا است، اعتراف به این موضوع، خود دلیلى مستقل بر این مدعا مىباشد؛ از این رو نام كسانى كه این مطلب را بین علماى شیعه مشهور و معروف مىدانند، یادآور مىشویم:
1- مورخ كبیر سبط بن الجوزى (متوفاى 654ق.) مىگوید:
«الاشهر انه رد الى كربلا فدفن مع الجسد» (45) ؛ بنا بر نظر مشهورتر، سر امام حسین(ع) به كربلا بازگردانده و با پیكرش دفن گردید.
2- فقیه سعید ابن نما حلى (متوفاى سال هاى آخر قرن هفتم) چنین مىگوید:« انه المعول عند الامامیه.» (46) ( شیعه به این نظریه اعتماد دارد.)
3- سید ورع و جلیل سید بن طاووس (متوفاى 668ق.) مىگوید:
« فاما راس الحسین (ع) فروى انه اعید فدفن بكربلا مع جسده الشریف، و كان عمل الطائفه على هذا» (47) ؛ روایت شده است كه سر امام حسین (ع) به كربلا بازگردانده و در كنار جسد شریف امام به خاك سپرده شد، و دانشمندان شیعه نیز بر همین عقیدهاند.
4- علامه مجلسى (متوفاى 1111ق.) مىگوید:
« والمشهور بین علمائنا الامامیه انه دفن راسه مع جسده الشریف رده على بن الحسین (ع)» (48) ؛ بین علماى شیعه شهرت دارد كه امام سجاد(ع) سر امام حسین را بازگرداند و در كنار پیكر امام (ع) دفن نمود.
5- سید عالم جلیل حاج سید اسد الله حسینى تنكابنى مىگوید:
« خبر حمل امام سجاد (ع) اشهر و اظهر و اصح در نظر است و مؤید به عقل و نقل است.» (49)
6- محدث قمى چنین مىگوید:
« و الذى اشتهر بین علمائنا الامامیه انه دفن مع جسده الشریف رده على بن الحسین علیهما السلام.» (50)
7- المناوى مىگوید:
« نقل ان الامامیة متفقة على انه اعید الى كربلا» (51) ؛ نقل است كه همه علماى شیعه بر این باورند كه سر مطهر امام حسین (ع) به كربلا بازگردانده شد.
8- علامه كبیر مجلسى مىفرماید:
« و بدان كه مشهور آن است كه سبب تاكید زیارت آن حضرت در این روز آن است كه حضرت امام زین العابدین(ع) با سایر اهل بیت در این روز بعد از مراجعت از شام به كربلاى معلى وارد شدند و سرهاى مقدس شهدا را به بدن هاى ایشان ملحق كردند.» (52)
مراسم دفن سر مطهر
یكى دیگر از موضوعاتى كه به عنوان دلیل معتبر و سند قانع كننده، در رابطه با ورود اهل بیت (ع) به كربلا مىتواند مورد استفاده قرار گیرد، جریان دفن سر مقدس امام (ع) در كربلا و ملحق شدن آن به پیكر مطهر است.
طبق اسناد و مدارك یاد شده بازگشت سرهاى مطهر شهیدان به كربلا و پیوستن به پیكرهاى پاك آنان اگر مورد اتفاق نظر و اجماع همه علما و مورخان بزرگ شیعه نباشد، معروف و مشهور بودنش بین آنها قطعى و مسلم است. اهل سنت نیز از این شهرت بین شیعیان آگاهى دارند و به گفته برخى مؤید به عقل و نقل است. و دفن سر مطهر امام حسین (ع) در غیر كربلا مورد تایید بزرگان نیست.
یادآورى1:
علامه بزرگوار مجلسى، آمدن اهل بیت (ع) به كربلا و مراسم تدفین در كربلا را بعید مىداند و مىگوید: بنابراین، سر و فلسفه انتخاب و تعیین روز بیستم صفر - نه قبل و نه بعد - براى سنت شدن مراسم سر خاك امام حسین (ع) رفتن و زیارت كردن آن امام چیست؟ نمىدانیم! و موظف نیستیم بدانیم. (53)
از این بیان دو نكته قابل استفاده است: یكى این كه اگر آمدن اهل بیت (ع) و برگزارى مراسم تدفین، ثابت و مسلم مىبود، فلسفه زیارت مبهم نبود. دیگر این كه سنت برگزارى مراسم اربعین، و تجدید خاطره متوفى پس از گذشت چهل روز از درگذشت وى امرى رایج و متعارف نبود و گرنه ابهام نمىداشت و نیازى به تفسیر و توجیه نمىبود.
یادآورى 2:
سید جلیل ابن طاووس كه در كتاب لهوف، جریان آمدن اهل بیت(ع) در بیستم صفر به كربلا را به عنوان یك حقیقت تاریخى نقل مىكند، در كتاب اقبال با دیده شك و تردید و استبعاد به این موضوع مىنگرد ولى از آنجا كه دفن سرهاى مطهر در كربلا و ملحق شدن آنها به بدن هاى طاهر در بیستم صفر به نظرش ثابت و قطعى است، متوسل به نوعى استدلال ظریف و قابل توجه و دقت مىشود و مىگوید:
« آیات قرآن دلالت قطعى بر لحوق سرها به بدن دارد مثل " ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء" (54) خدا مىفرماید: شهیدان زندهاند با این كه حیات و زندگى بدون سر ممكن نیست. پس باید سر به بدن ملحق شده باشد تا زندگى و حیات شهیدان كربلا قابل تصور باشد، گر چه ندانیم به چه وسیله به كربلا آورده شد و چگونه به بدن ملحق شد، و شاید تحقیق و اظهار نظر در این مورد نوعى عدم رعایت ادب و احترام به آن بزرگان باشد.» (55)
اما كسانى كه منكر ورود اهل بیت(ع) به كربلا در اولین اربعین بعد از عاشورا هستند و یا با شك و تردید به این جریان مىنگرند، در برابر یك پرسش جدى و اساسى قرار دارند، كه پاسخ صحیح آن جز با التزام به ورود اهل بیت(ع) امكانپذیر نیست؛ اولین كسى كه به این پرسش پاسخ صحیح داده، شیخ طوسى است.
با ذكر مقدمهاى به طرح این پرسش مىپردازیم:
به طور مسلم و قطعى تا قبل از واقعه عاشورا، مراسم اربعین یعنى بزرگداشت شهیدان یا مردگان، عرفا یا شرعا، رسم نبود. قبل از اسلام بین طوایف عرب و ملت یهود مراسم اربعین از قبیل سر خاك رفتن، اطعام نمودن یا برپایى برنامههاى سوگوارى و عزادارى رسم نبود (البته سید مقرم نظر دیگرى دارند كه به نقد آن نیز خواهیم پرداخت) . در اسلام نیز براى مرگ بزرگانى همچون ابوطالب و خدیجه و شهادت بزرگوارانى چون حمزه سید الشهدا، جعفر طیار و دیگران، عملا هیچ گونه اثرى از اربعین دیده نشده و از كسى هم نقل نشده است.
اینك پرسش قابل طرح این است كه در روز بیستم صفر - غیر از اربعین بودن - (56) چه اتفاق تازهاى رخ داد كه زیارت امام حسین (ع) با الفاظ خاص و برنامه مخصوص، مستحب و سنت شد، تا آنجا كه یكى از پنج نشانه تشیع خاص و ولاء و ایمان خالص قرار گرفت؟ چنان كه در حدیث معروف از امام حسن عسكرى (ع) روایت شده است. (57)
به عبارت دیگر پرسشى در اینجا مطرح است كه دقت و تامل شایانى را مىطلبد و آن این كه در روز بیستم صفر دو برنامه مذهبى ویژهاى برگزار مىشود:
1- زیارت عارفانه امام حسین (ع) .
2- مراسم سوگوارى و عزادارى امام حسین (ع) .
با توجه به این كه، زیارت هاى مخصوص امام (ع) فقط در ایام و لیالى خاص مورد سفارش قرار گرفته است مانند شب هاى جمعه و ماه رجب (كه در ایام شرك و كفر نیز حرمت ویژهاى داشت.) و نیمه شعبان، لیالى قدر، عیدین و عرفه. بنابراین هرگز سراغ نداریم شب و روزى را كه هیچ ویژگى خاصى نداشته باشد ولى تشرف به كربلا و زیارت و تجلیل آن بزرگوار در آن ایام یا لیالى مورد سفارش قرار گرفته باشد. بدین جهت برگزارى آیین سوگوارى در سال روزى كه هیچ خاطره و حادثه مصیبت بارى در آن اتفاق نیفتاده باشد تعجب آور خواهد بود. به ضمیمه این نكته كه روز بیستم صفر هیچ ویژگى خاصى مانند جمعه و عرفه و... ندارد. از این رو پرسش اساسى این است كه چرا دو برنامه یاد شده، در روز بیستم صفر مورد توصیه قرار گرفته است؟
البته فراوانى ایام زیارات مخصوصه امام حسین (ع) بیانگر این نكته است كه پیشوایان مذهبى اسلام از هر فرصت مناسبى، براى زنده نگه داشتن خاطره حساس و حیات بخش جریان عاشورا، استفاده مىكردند، بدین سبب در هر روز و شب ویژه و ممتازى كه توجه به خدا و عبادت حضرت حق، شایسته بود، شیعیان و پیروان مخلص خود را به سوى حسین(ع) و كربلایش بسیج مىكردند و با انواع تشویق و توجه سعى مىكردند یاد آن امام مظلوم (ع) در دل ها تازه بماند و نامش بر زبان ها رایج باشد و زمین كربلا و حرم شریفش از حضور زنان و مردان مؤمن و عارف و با وفا، مملو و آكنده شود. و از این طریق رسم و سنت مبارزه با ظلم ظالمان - هر چند زیر پوشش عنوان مقدس خلیفه مسلمین پنهان شده باشند - كه مهمترین هدف و انگیزه قیام و مقاومت خونین و خدایى آن حضرت بود، براى همیشه و همه جا در طول تاریخ و عرض جغرافیا زنده و شاداب، حركت آفرین، پایدار و جاودانه بماند. استحباب مؤكد زیارت آن بزرگوار در شب هاى جمعه و قدر و عید فطر و قربان و نیمه شعبان و... حضورا و غیابا، از دور و نزدیك، گواه و شاهدى بر این مدعا است.
در عین حال با این همه آثار پر بركت زیارات ذكر شده، هیچ مناسبتى - هر چند كوچك و مختصر - وجود ندارد كه زیارت خواندن آن بزرگوار در روز اربعین سنت شود. پس علت و فلسفه استحباب زیارت روز اربعین چه چیزى مىتواند باشد؟ آیا صرف حضور و آمدن جابر بن عبدالله انصارى در آن روز مىتواند علت تاسیس چنین سنتى گردد؟
حاشا؛ هرگز چنین نیست. چرا كه اولا: گر چه جابر شخص محترم و عالم محبوب و شیعه مخلص بود، لكن در بعد سیاسى و یا نظامى آن روز هیچ نقش و جایگاه مهمى نداشت؛ آیا زیارت چنین شخصى ممكن است به عنوان یك سنت برجسته و هنر آموزنده در تاریخ ثبت شود و به نام یك عمل قهرمانانه و آموزنده سرمشق براى مبارزان و مجاهدان و ایثارگران و از جان گذشتگان آینده روشن جهان سرخ و خونین تشیع باشد؟
ثانیا: آیا عمل سالگرد اولین زیارت، سابقه و نمونهاى به عنوان الگو و شاهد دارد؟ طبعا هر شهید و متوفایى، اولین زائر دارد. آیا عاقلانه و قابل قبول است كه چون كسى اولین زیارت را انجام داد، دیگران نیز به تبعیت و پیروى او همه ساله آن روز را به مناسبت تجدید خاطره زیارت آن زائر گرامى بدارند و مراسم با شكوه و مفصلى مانند روز درگذشت یا حتى مفصل تر از آن برپا كنند؟
چرا اولین زیارت پیغمبر اكرم (ص) و سایر امامان (ع) و شهیدان دیگر تاریخ، ثبت و ضبط نشد و گرامى داشت و زیارت مخصوصه آن روز، شیوه و سنت قرار نگرفت؟
آیا اگر امام سجاد (ع) بر فرض، سى و هشتم یا چهل و پنجم و یا پنجاهم، با اهل بیت (ع) به كربلا مىآمدند و سرهاى مطهر را دفن مىكردند و مراسم تدفین را برگزار مىنمودند، باز هم روز اربعین - به مناسبت زیارت جابر - روز برجسته معرفى و مراسم تدفین سرهاى مطهر شهیدان به فراموشى سپرده مىشد؟ !
آیا اگر جابر روز سىام شهادت امام حسین (ع) - دهم صفر - به زیارت مىآمد و امام سجاد (ع) با اهل بیت و سرهاى مطهر، روز چهلم - بیستم صفر - وارد كربلا مىشدند، باز هم ثلاثین - دهم صفر - در مكتب تشیع، روز ممتاز و برجستهاى معرفى شده و اربعین فراموش مىشد؟
آیا اگر جابر روز دیگرى - غیر از بیستم صفر - به كربلا مىآمد و امام سجاد (ع) اصلا به كربلا نمىآمد - چنان كه بعضى معتقدند - باز هم همان روزى كه جابر به كربلا آمده بود - ثلاثین یا خمسین - در مكتب و مذهب تشیع به عنوان یك سنت مؤكد ثبت مىشد؟ و آیا در برابر اعتراض غیر شیعیان پاسخ و توجیه قابل پذیرش و منطقى داشتیم؟
ثالثا: آمدن جابر به كربلا در روز اربعین ( جدا از دیدار با اهل بیت) توسط كسى قبل از سید بن طاووس نقل نشده است و تنها اسفرائنى كه قبل از سید مىزیست (متوفاى 406ق.) در مقتل خود نقل نموده است كه جابر در روز اربعین براى زیارت امام حسین (ع) به كربلا آمده و در آنجا با اهل بیت (ع) دیدار كرده است ولى مرحوم سید بن طاووس و دیگران آمدن جابر« به صورت جداگانه» و بدون دیدار با اهل بیت(ع) را نقل نكردهاند. بنابراین« پذیرش آمدن جابر» و «انكار آمدن اهل بیت(ع)» از نظر تاریخى قابل قبول نیست.
پاسخ صحیح
آیا اربعین و چهلم بودن، به تنهایى مىتواند علت این مراسم روحانى باشد؟ و آیا آمدن و زیارت جابر به عنوان صحابى معروف یا اولین زائر مىتواند دلیل سنت شدن اربعین شود؟ پس رمز و فلسفه حضور بر مرقد مطهر و تربت پاك امام حسین(ع) در روز بیستم صفر و خواندن زیارت اربعین چیست؟
از مطالبى كه تا كنون گفته شده نتیجه مىگیریم كه این دو دلیل نمىتواند رمز و راز عظمت و سنت مراسم اربعین باشد.
پاسخ صحیح و قانع كننده مرحوم شیخ الطائفه (جزاه الله خیرا) طبق نقل شیخ شهر آشوب پرده از راز این معما مىگشاید و علت واقعى رسم سنت اربعین را مراسم تدفین و برپایى سوگوارى و عزادارى و نوحهخوانى و تجدید خاطره مصائب جانسوز و جانگداز عاشورا مىداند.
علاوه بر این روایات معتبر و مستفیضه و شاید متواتره دال بر گریستن آسمان بر عزادارى امام به مدت چهل روز نیز پرده از رمز و راز این موضوع برمىدارد. (58)
در نتیجه اربعین داراى محتوایى آموزنده و یادآور خاطرهاى حیات بخش و با قداست است. و چه شایسته و بجاست كه مراسم تدفین سر مطهر امام حسین(ع) و شهداى با وفاى كربلا پس از چهل روز جدایى از بدن و گرداندن بر سر نى در خیابان ها و بیابان ها و كوچه و بازارها، براى همیشه و تا ابد زنده بماند، و همه ساله، مراسم بزرگداشت این خاطره به یاد ماندنى و فراموش نشدنى، با عزت و احترام و هر چه با شكوهتر برگزار شود. و روحیه ظلم ستیزى به عنوان یك درس آموزنده از استاد بزرگ بشریت حسین بن على(علیهما السلام) به نسل هاى آینده به ویژه جوانان منتقل شود، و همچنان زنده و شاداب، گرم و گیرا حفظ شود تا زمینه قیام بزرگ، جهانى و عدل گستر مهدى موعود (عجل الله فرجه) فراهم آید كه مطمئنا جز با شیوع و رواج روحیه شهادت طلبى و گسترش فرهنگ جانفشانى در راه ریشه كنى ظلم و ظالم، در میان همه تودههاى محروم و مظلوم، زمینه و مقدمات ظهور و فرج نهایى فراهم نمىآید همچنان كه جز با روحیه شهادت طلبى و ایثارگرى، انقلاب كبیر اسلام پا نگرفته و رونق نیافت. بدین سبب به حق مىتوان گفت: پیامبر اكرم (ص) با تزریق روحیه جان نثارى در ملت خود درس مبارزه با كفر و شرك را به آنان آموخت. و حسین(ع) با تزریق روحیه جانفشانى (كه در جوامع اسلامى به مرگ یا به سردى و ضعف كشیده شده بود) درس مبارزه با ظلم و نفاق را به جامعه در خود فرو رفته آن زمان آموخت. و چه خوش گفت: « حسین منى و انا من حسین» ( تو گویى درست این سخن گفت پیغمبر است) و شاهد خوب این مدعا - بزرگداشت مراسم اربعین تنها به دلیل تجدید خاطره دفن سرهاى مطهر شهدا به وسیله اهل بیت(ع) در بیستم صفر - این است كه در روزهاى دیگر، زیارتى مخصوص حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) برگزارى مراسم عزادارى و سوگوارى، رایج نیست، فقط حضور است و زیارت كردن، نماز است و دعا و وداع و بازگشت. در صورتى كه در اربعین، مراسم عزادارى و دستههاى سینه زنى و غیره در كربلا از عاشورا خیلى مفصل تر و پرجوش و خروش تر برگزار مىشود. هیات ها و مواكب حسینى از كل شهرهاى عراق براى اقامه عزا و نوحه خوانى رو به كربلاى حسین(ع) مىآورند تا حدى كه كربلا گنجایش پذیرایى آنان را ندارد. در بیرون شهر، چادر و خیمه برپا مىكنند و این چند روز را آنجا بسر مىبرند. سه شبانه روز - پیوسته - دستههاى عزادار و سینه زنان، صحن و حرم مطهر كربلا و همچنین بازار و خیابان ها را پر از جمعیت مىكنند و ازدحام جمعیت به قدرى است كه رفت و آمد و نقل و انتقال، در كل شهر، مخصوصا ورود و خروج از صحن و حرم مطهر براى افراد عادى به ویژه زنان و كودكان بسیار دشوار و گاهى همراه با خطرهایى خواهد بود.
از كتاب« ادب الطف» علامه خطیب شهیر بزرگوار سید جواد شبر نقل است كه در اربعین، بیش از یك میلیون نفر در كربلا به زیارت و عزادارى مىآیند. ( در عراق آن روز كه كه ده میلیون نفر جمعیت داشت) و بیش از صد تُن برنج براى جمعیت هاى عمومى و علنى طبخ مىشود.
آیا چنین مراسم با شكوه و مجللى تنها به سبب زیارت جابر بود؟ ! و یا تنها به حساب روز چهلم عاشورا بود؟ ! یا براى تجدید خاطره تلخ و مظلومانه عاشورا است كه در اربعین تجسم یافت و تكرار شد؟ و یا این كه براى بزرگداشت و تجلیل مراسم تدفین بخشى از بدن پاك و پیكر مطهر امام حسین(ع) و یاران بىنظیرش؟ بخشى از بدن و پیكر كه حرمت و قداستش اگر از كل پیكر و بدن بیشتر نباشد، كمتر نیست.
آیا عدهاى از زنان و كودكان اسیر شده و رنج بىخانمانى كشیده و تلخى غربت چشیده، پس از چهل روز اسارت و آوارگى، سر بریده و از تن جدا شده پدران و برادران و فرزندان خود را به بدن هاى بى سر ملحق كنند و دفن نمایند، داغ تازه آنان تازه تر نمىشود؟ داغدیدگانى كه علاوه بر در دل داشتن داغ كشته و پرپر شدن گل پیكر خاندان خود، اجازه گریستن و اشك ریختن و آه كشیدن و ناله كردن را نداشتند، پس از چهل روز تحمل درد و رنج و زحمت اسارت، بر سر تربت عزیزان خود آمدند تا سرهاى پاك به امانت گرفته را به اهل امانت بازگردانند و پس از انجام وظایف و پایان یافتن مراسم تدفین تمام قطعات بدن هاى قطعه قطعه شده، به مراسم عزادارى و سوگوارى بپردازند.
آیا شایسته نیست شیعیان مخلص این خاندان كه « خلقوا من فاضل طینتهم یفرحون لفرحهم و یحزنون لحزنهم.» ( از باقیمانده خاك آنان آفریده شدند و به شادى آنان شاد و به حزن و اندوه آنها اندوهناكند.) در بیستم صفر هر سال، سوگوارى و نوحهخوانى برپا كنند تا خاطره تلخ بازگشت اسیران تجدید و مراسم تدفین سرهاى مطهر در كربلا، تجلیل شود؟ و با برپایى مراسم نوحه و عزا و ماتم، همیارى و همگامى خود را با اهل بیت (ع) اعلام كنند؟
از اینجا راز و رمز برگزارى مراسم سوم و برپایى برنامه چهلم براى مردگان مؤمن، كشف مىشود كه روز سوم، رمز تجدید خاطره مراسم تدفین پیكرهاى بى سر شهیدان كربلاست. و راز مراسم اربعین، تجلیل و اظهار همدردى با خاندان نبوت و شركت در اقامه عزا به مناسبت تدفین و خاكسپارى سرهاى بىپیكر و ملحق نمودن آنها به بدن هاى پاك بىسر است.
توجیه اربعین از دیدگاه سید مقرم
مرحوم علامه مقرم به منظور تفسیر و تحلیل اربعین، سعى دارد كه مراسم اربعین امام حسین(ع) را منطقى و موجه و متعارف در همه ملل و اقوام جلوه دهد از این رو مىگوید:
« من النوامیس المطردة، الاعتناء بالفقید بعد اربعین یوما مضین من وفاته... و النصارى یقیمون تابینیة یوم الاربعین من وفاة فقیدهم یجتمعون فى الكنیسة و یعیدون الصلاة علیه... والیهود یعیدون الحداد على فقیدهم بعد مرور «ثلاثین» یوما» . (59)
«اربعین» - برگزارى مراسم بزرگداشت مردگان در روز چهلم مرگ - از سنت و آداب و رسوم رایج و شایع در همه امت ها و ملت هاست، مسیحیان نیز ملتزم مىباشند و یهودیان این مراسم را روز سىام برگزار مىكنند.
بررسى این دیدگاه
1- اگر مراسم بزرگداشت و تجدید خاطره، هیچ ریشه مذهبى، تاریخى، سیاسى و اجتماعى نداشته باشد چرا روز چهلم انتخاب شد و قبل و بعد نشد؟ « ثلاثین» یهودیان چه نقصى داشت كه متروك و مهجور شد؟ و چرا آنان «اربعین» را انتخاب نكردند با این كه «فتم میقات ربه اربعین لیلة» . (60) در مورد آنان است و همچنین آیه: « و اذ واعدنا موسى اربعین لیلة ثم اتخذتم العجل» . (61) خطاب مستقیم به یهودیان است.
2- چه شاهدى از قبل یا بعد از اسلام بر رسم و سنت بودن بزرگداشت اموات در چهلم وجود دارد؟ آیا براى پدر و جد پیغمبر (ص) قبل از اسلام مراسم اربعین انجام شد؟ و آیا مشركان عرب براى مردگان خود در روز چهلم اطعام مىكردند؟ یا سر خاك مىرفتند؟ یا تجدید عزا مىكردند؟
ملت یهود - به گفته خود سید - روز سىام مراسم برگزار مىكنند كه آن هم معلوم نیست از چه تاریخى و با چه انگیزهاى مرسوم شد؟ مسیحیان كه به یاد مردگان خود روز چهلم مرگ، مراسم عبادت برپا مىكنند آیا سابقه دار است؟ و آیا متخذ و برخاسته از سنت حسنه رایج در میان مسلمانان نیست كه به نام و به یاد مراسم تدفین سر مطهر امام (ع) و همیارى با عزادارى خاندان داغدیدهاش برگزار مىشود؟
مراسم امام حسین(ع) محكوم و تابع آداب و رسوم عرفیات رایج بین یهود و نصارى و جاهلیت نیست بلكه سنت شكن و حاكم بر سنت ها و خود بنیانگذار سنت هاى حسنه است. اگر در ملت مسلمان، برگزارى مراسم اربعین سنت ضرورى الانعقاد است یكى از خیرات و بركات بازتاب حركت و قیام الهى امام حسین(ع) و یكى از آثار حسنه آن بزرگوار است. نه از این جهت كه چون بر هر مرده ممدوح و مذموم، مراسم اربعین برگزار مىشود، بر امام حسین(ع) نیز چنین رفتار مىشود. اگر این گونه بود چرا براى امامان دیگر، مراسم اربعین انجام نمىشود؟ و نیز اگر چنان بود چرا اربعین امام حسین(ع) هر سال تكرار مىشود در حالى كه براى اموات و شهدا - حتى براى معصومان (ع) - مراسم اربعین تكرار نمىشود؟ و نیز مىبینیم براى مردگان، رسم و عادت نیست كه هر سال مراسم اربعین تكرار شود.
پس به خوبى مىتوان چنین نتیجه گیرى نمود كه اربعین امام حسین(ع) مانند بقیه مراسم و سنت هاى مذهبى، همگى داراى محتواى حقیقى و پیام آموزنده و مشتمل بر رمز و راز قابل توجیه و تصدیق و شایسته پیروى همه جوامع و طوایف بشرى است؛ نه این كه مراسم امام(ع) ریشه در آداب و رسوم یهود و نصارى و جاهلیت اعراب داشته باشد.
پی نوشت ها :
1- شعرانى، ترجمه نفس المهموم، ص269.
2- شهید مطهرى، حماسه حسینى، ج1، ص30 و ج2، ص255.
3- سید بن طاوس، اقبال، ص589.
4- حاج میرزا حسین نورى، لؤلؤ و مرجان، ص149.
5- مقتل ابو مخنف، به نقل از مرحوم حاج میرزا حسین نورى، لؤلؤ و مرجان، ص157.
6- شیخ صدوق، امالى، 1349 ش.، ص168، مجلس 31.
7- شهید قاضى طباطبایى، تحقیق اربعین، ص341، چاپ دوم، به نقل از مناقب شهر آشوب، ج2، ص200 و نیز نقل شیخ طبرسى در اعلام الورى، ص250، ج بیروت1399ق.
8- همان، ص344 به نقل از الاثار الباقیه، ص331 چاپ اروپا، و نیز ص22 ج دوم به نقل از ترجمه الاثار الباقیه ص392، تهران 1321.
9- به نقل از مرحوم محدث قمى، نفس المهموم، ص466، و شهید قاضى، پیشین، ص341.
10- سید بن طاووس، اقبال، ص58.
11- شیخ فتال نیشابورى، روضة الواعظین، ص230.
12- بشارة المصطفى، به نقل سید محسن امین، اعیانالشیعه، ج4، ص47.
13- اعلام الورى، چاپ بیروت، 1399ق.، ص250.
14- به نقل از سید مقرم، مقتل الحسین، ص469.
15- شهید قاضى طباطبایى، تحقیق اربعین، ص342و349 چاپ2، به نقل از تذكرة الخواص، و نیز مقتل مقرم ص470 به نقل از تذكرة الخواص ص150 همچنین اعیان الشیعه ج1، ص626، ق2.
16- اقبال، ص 588.
17- مثیر الاحزان، 1318ق، ص59، به نقل از شهید قاضى، پیشین، ج2، ص20، و نیز سید مقرم، پیشین، ص469.
18- مقصود از این اصطلاح، اجازه نقل روایت است كه تا چندى پیش میان دانشمندان اهل حدیث رایج بوده است.
19- الذریعه، ج19، ص349.
20- خواند میر، حبیب السیر، ج2، ص60.
21- مقتل مقرم، ص469 به نقل از الاتحاف بحب الاشراف ص12.
22- سید محسن امین عاملى، اعیان الشیعه، ج1، ص617.
23- عبد الرزاق مقرم، مقتل الحسین، ص467، چ1383 ق .
24- همان، ص469.
25- همان.
26- شهید قاضى، تحقیق اربعین، ص260.
27- ابن اثیر، الكامل ج4، ص84.
28- شیخ مفید، ارشاد، ص261.
29- شیخ مفید، ارشاد، ص261.
30- قاضى طباطبایى، تحقیق اربعین، ص42.
31- سید بن طاووس، اقبال، ص589.
32- ابن اثیر، الكامل، ج4، ص87 .
33- شیخ مفید، ارشاد، 1308، صص 261- 263.
34- تاریخ طبرى، ج4، ص293.
35- همان، ص353.
36- البدایه و النهایه ج 8، ص9- 198، به نقل از شهید قاضى طباطبایى، پیشین، ص370.
37- همان، صص33 و 34 چ دوم به نقل از سید محسن امین عاملى دمشقى.
38- رجال كشى، ص75، تنقیح المقال، ج3، نفس المهموم، ص129، تحقیق اربعین، ص34.
39- فاضل قزوینى، تظلم الزهرا، ص172.
40- نفس المهموم، محدث قمى، ص463.
41- دكتر سید رضا پاكنژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج6، ص33.
42- تاریخ طبرى، ج4 ( ده جلدى)، ص127، استقامت، مصر و ج6، ص96.
43- مقتل الحسین، پاورقى ص344.
44- فاضل قزوینى، تظلم الزهرا، ص172.
45- اعیان الشیعه، ج1، ص626 ق 2، مقتل مقرم ص470 به نقل از تذكرة الخواص تالیف سبط بن الجوزى 150 و تحقیق اربعین شهید قاضى،صص342 و 349، چ دوم .
46- مقتل مقرم، ص363، چ قم به نقل از « مثیر الاحزان» ص 58 .
47- سید بن طاووس، لهوف، قم، 1378، ص232.
48- بحار، ج45، ص145.
49- مصائب الهداة، به نقل از شهید قاضى طباطبایى، تحقیق اربعین، چ دوم، ص337.
50- نفس المهموم، ص466.
51- مقتل مقرم، ص470 به نقل از الكواكب الدریة، ج1.
52- زاد المعاد، اعمال روز بیستم صفر.
53- جلاء العیون، علامه مجلسى.
54- ال عمران/169.
55- سید بن طاووس، اقبال، ص58.
56- چون مسلم شد «اربعین» ویژگى و امتیاز خاصى از روزهاى قبل و بعد از خود ندارد.
57- شیخ طوسى، التهذیب، ج6، ص52.
58- كامل الزیارات.
59- مقتل مقرم، چاپ قم، صص354 و 365.
60- اعراف/142.
61- بقره/51.
منبع:
مجله رواق اندیشه، شماره 1، محمد فاضل
نظرات شما عزیزان: