ناشدنی ها و حیطه ی قدرت خداوند
پرسش سوم: آیا خداوند می تواند مانند خود را خلق کند؟
از آن جا که خداوند بر همه چیز قدرت دارد پس حتما می تواند برای خود شریک بیافریند.
پاسخ: بی شک، خداوند بر هر کاری تواناست؛ با این حال شاید در ذهن ها موضوعاتی مطرح شود که عقل باور نمی کند که خداوند قادر به انجام دادن آن باشد حال چگونه خداوندی
که بر همه کار توانایی دارد، نمی تواند چنین کارهایی را انجام دهد؟ مثلا سؤالاتی از قبیل این که:
. آیا خداوند می تواند جهان هستی را با همین وسعت در یک تخم مرغ با همان کوچکی جای دهد؟
. آیا خداوند می تواند موجودی را خلق کند که نتواند آن را نابود کند؟
. آیا خداوند قادر به انجام دادن کار محال می باشد؟
-آیا خداوند می تواند جمع نقیضین بنماید؟ پاسخ همه این پرسش ها در یک جمله خلاصه می شود که:
قدرت هر چه قدر هم نامتناهی و نامحدود باشد، به امری تعلق می گیرد که عقل و خرد امکان آن را تصدیق کند و باور نماید که یک چنین امری شدنی است. یعنی اموری که محال و
ممتنع است از قلمرو تعلق قدرت خارج بوده، به کار بردن لفظ قدرت در این موارد، نادرست است و همواره قدرت بر امور ممکن که قابلیت وجود و هستی را دارند تعلق میگیرد.
هنگامی که امور را در دایره عقل می سنجیم به چند دسته تقسیم می شوند:
١. کارهایی که انجام آن برای بشر با موقعیت کنونی ممکن است ؛ مانند ساختن ماشین و هواپیما
2. کارهایی که با وضعیت کنونی بشر، انجام آن امکان ندارد، ولی ممکن است با گذشت زمان و فراهم آوردن وسایل جدید، انجام آنها ممکن شود؛ مانند زندگی در کرات آسمانی.
٣. کارهایی که با وسایل عادی و طبیعی به هیچ وجه ممکن نبوده، ولی با علل ماورای طبیعی امکان پذیر است: مانند: گلستان شدن آتش و اژدها شدن عصا که انجام دادن این کارها برای بشر عادی و با علل طبیعی ممکن نیست، ولی برای پیامبران الهی و مردان خدا با اتکا به نیروی غیبی قابل انجام است.
4. کارهایی که به هیچ وجه امکان وقوع ندارد، نه با علل طبیعی و نه با علل ماورای طبیعی، مانند اجتماع دونقیض یعنی بودن و نبودن یک چیز در یک زمان، پنج شدن حاصل ضرب 2×2 و....
سه قسم اول ، کارهایی است که ممکن است انجام شود و خرد
پس از مطالعه و بررسی، تحقق آنها را ممکن می داند و اگر بشر عادی، قدرت انجام آن را نداشته باشد، پیامبران و کسانی که با قدرت الهی ارتباط دارند، می توانند انجام دهند. اماقسم چهارم، محال ذاتی است و قابل انجام شدن نیست، یعنی از موضوعاتی است که در ترازوی عقل و خرد، به وجود آمدن آنها محال و امکان هستی برای آنها نیست، نه اینکه آفریننده قادر به انجام آن نباشد، بلکه نارسایی از جانب خود آن هاست؛ مثل اینکه از یک فرد هنرمند نقاش بخواهیم روی نسیم نقاشی کند و یا از خیاطی چیره دست بخواهیم با هیزم و آجر، پیراهن بدوزد. محال بودن این کارها دلیل ناتوانی نقاش و خیاط نیست، بلکه اینها موضوعاتی هستند که محال بودن آنها از بدیهیات عقلی است مانند محال بودن روشنی و تاریکی چراغ در یک لحظه که هیچ عقل سالمی آن را ممکن نمی داند.
هم چنین اگر میگوییم که جهان با این عظمت در تخم مرغ به آن کوچکی جای نمی گیرد، معنای آن این نیست که قدرت خدای متعال، محدود یا ناقص است، بلکه این کار محال ذاتی است و شدنی نیست؛ زیرا لازمه آن این است که تخم مرغ در یک زمان هم کوچک باشد و هم بزرگ و جهان خلقت در یک لحظه هم بزرگ باشد، هم کوچک از این نظر که باید ظرف بزرگ تر از چیزی که در میان آن قرار می گیرد باشد، یعنی باید تخم مرغ به اندازه این جهان و یا بزرگ تر از آن باشد و از سوی دیگر فرض کرده ایم که جهان در تخم مرغی جای گیرد و تخم مرغ به همان کوچکی باقی بماند، پس باید به مراتب از جهان کوچک تر باشد. و چنین فرضی محال است؛ زیرا مستلزم«اجتماع نقیضین» در یک لحظه می باشد.
همین طور در مورد آفریدن خدایی توسط پروردگار عالم. یعنی اگر خداوند موجودی همانند خود را نمی آفریند، معنای آن این نیست که قدرت او ناقص است، بلکه این کار محال ذاتی است؛ زیرا لازمه اش این است که آن موجود، هم مخلوق باشد و هم نباشد، اگر بخواهد مانند او باشد باید مخلوق نباشد، در صورتی که اگر خدا او را خلق کند مخلوق خواهد بود.
اگر معتقدیم خداوند موجودی نمی آفریند که از نابود کردن آن عاجز باشد معنای آن این نیست که خدا عاجز از آفرینش آن است، بلکه بدین معناست که این کار محال ذاتی است؛ زیرا لازمه اش این است که آن موجود هم «ممکن الوجود» باشد هم نباشد؛ چرا که از سویی مخلوق خداست، پس «ممکن الوجود» است و معنای «ممکن الوجود» این است که قابل فنا و نیستی باشد و از سویی دیگر گفته می شود: خدا نتواند آن را نابود کند؛ یعنی قابل فنا و نیستی نباشد
(باشد و نباشد اجتماع دو نقیض است و اجتماع دو نقیض محال است).
علی علیه السلام در پاسخ یکی از این پرسش ها فرمود:
«ان الله تعالی لا ینسب إلی العجز و الذی سألتنی لا یکون ؛ خداوند عاجز نیست و به ناتوانی نسبت داده نمی شود؛ ولی آنچه تو می پرسی شدنی نیست».(1)
1- شیخ صدوق، التوحید: ص 130
به طور خلاصه؛ تمام فرضیه هایی که در آن هستی بخشیدن به امور ممتنع و محال ذاتی است از قلمرو تعلق قدرت خدا بیرون بوده، در نظر عقل و خرد، شایستگی و قابلیت ایجاد ندارند و این خللی در قدرت لایزال الهی ایجاد نمی کند. بلکه خداوند قادر علی الاطلاق و توانایی او بی حد است.
نظرات شما عزیزان: