برخوردهای تربیتی امام رضا علیه السلام
امامان شیعه علیهم السلام، اسوه و الگوی فکری، اعتقادی، عملی و اخلاقی هستند و راه نجات، در پیروی از آنان است و ائمه، در تمام جهات، رای ما مقتدا و نمونه و «امام»اند، در قول و فعل، در اخلاقیات و اجتماعیات، و بالاخره در همه چیز.
به فرموده امام علی علیه السلام:
«انظُروا اهل بیت نبیکم فالزموا سمتهم و اتبعوا أثرهم.(1)
از بین همه مسائل، حیات حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام و ابعاد گوناگون زندگی آن حضرت، بعد «اخلاقی» را برای بحث در این مقال انتخاب کردهایم.
آن حضرت، از نظر بعد روحی و معنوی، معجزات و کرامات، علوم و فضایل، مباحثات کلامی با پیروان فِرق و مذاهب، شیوه برخورد با سیاستمداران و دولتمردان عباسی، ارتباط تشکیلاتی با شیعه و هواداران، مسأله ولایتعهدی مأمون، برخورد با گروههای مختلف اجتماعی، مکتب فقهی و اعتقادی، فعالیت سیاسی و رهبری شیعه، و بسیاری جنبههای دیگر شایسته بررسی دقیق و گسترده است، به خصوص که در برخی از آنها کمتر کار منسجم و دقیق و مدونی انجام گرفته است.
از مسائل اخلاقی آن حضرت هم، روی موضوعاتی همچون: عبادت، کرم و بخشش، عفو و گذشت، تفقد اصحاب و موالیان، قضا، حاجت محتاجان، شیوه مناظرهها و احتجاجهای وی، و مکارم اخلاق دیگر میتوان تکیه کرد.
اما آنچه برای بررسی در این مقال انتخاب شده است، «برخوردهای تربیتی امام رضا علیه السلام» است. به عبارت دیگر، اخلاق عملی امام در ارتباط با مردم، و برخوردهای سازنده در این بررسی، توجه عمده روی رفتارهای اخلاقی آن حضرت با اشخاص است، نه سخنان و تعالیم اخلاقی آن حضرت که در روایات منقول از وی مطرح میباشد.
از خلق و خوی، و سیره اخلاقی آن حضرت نمیتوان یک تابلو کامل و تمام عیار ارائه داد و از بوستان فضایل اخلاقی و شیوههای تربیتی امام رضا علیه السلام طرحی جامع الأطراف تصویر و ترسیم کرد؛ زیرا یک سری از برخوردها و نکات ریز نقل نشده است. در بسیاری از آنچه هم که بیان شده، همراه با دقت لازم در نقل نبود است... اما از مجموعه آنچه نقل شده و در دست میباشد، میتوان گوشهای از این تابلو را نشان داد و گلی از این بوستان معطر را به عنوان نمونه ارائه نمود و هدیه آورد؛ زیرا نمونهها هم میتواند آن خط کلی را نشان دهد و شاهدی بر «طرح جامع و کامل» باشد.
زبانِ عمل، زبانِ قول
نمیتوان منکر شد که «زبان عمل» و شیوه برخورد، تأثیری افزونتر از سخن و کلام دارد و اگر عمل انسان، آیینه فکرش و زبان کلامش باشد، دگرگون کنندهتر و دلنشینتر و تأثیرگذارتر است.
از این رو: به شیوه رفتار و «سیره اخلاقی و معاشرتی» حضرت رضا علیه السلام توجه میکنیم تا در آیینه اخلاق تجسم یافته در رفتارش، سیمای حق و «راه رشد» را بیابیم. این تعلیم خود ائمه است که:
«کونوا دُعاةَ الناسِ بِاعمالِکُم ولا تکونوا دعاةَ الناسِ بِالسِنَتِکُم.»(2)
و سخن علی علیه السلام که:
«کونوا دُعاةَ النّاسِ بغَیرُ اَلسِنَتِکُم...»(3)
و بالأخره «تأدیب به سیره» و «آموزشِ رفتاری» و «برخوردهای تربیتی»(4) چیزی است که در این مقال در پی بررسی آنیم و نمونههایی را از سیره حضرت رضا علیه السلام ارائه خواهیم کرد.
هدفداری، در برخورد و معاشرت
هدفداری یک انسان در تمام شؤون زندگی او اثر میگذارد و معتقد بودن به یک سلسله «مبادی» و «اصول»، فرد را در نحوه برخورد با مردم، چنان در چهارچوب آن اهداف و مبانی مفید میسازد که از تمام موضعگیریها و سخنان و رفتار، میتوان آن را فهمید.
وقتی ائمه، در «کلام»، این اندازه دقت در تعبیر به کار میبرند، طبیعی است که در برخوردهای اجتماعی و معاشرت، دقت بیشتر داشته باشد.
گاهی در لحن کلام و طرز رفتار امام رضا علیه السلام نوعی قاطعیت و شدت عمل و برخورد صریح دیده میشود، گاهی هم ملایمت و نرمش و انعطاف و تسامح. این بستگی به موارد مختلف دارد.
اصولاً برخوردهای هدفدار، از خصائص یک انسان هدفدار و اصولی است و در همه مسائل فکری، برنامهریزی، تبلیغ، آموزش و تربیت، تشکیلات و ارتباطات، پیوندها، تولی و تبریها، دوستیها و دشمنیها، موافقتها و مخالفتها، مکاتبهها و خطابها، نشست و برخاست و معاشرت و حتی نگاه و احترام گذاشتن و ... او تأثیر میگذارد و همه حرکات، در رابطه با آن هدف تنظیم میشود و معنی و جهت پیدا میکند.
اگر آن اصول و مبناها را در تفکر و زندگی کسی بشناسیم، آسانتر میتوانیم اعمال و گفتار او را تفسیر و تبیین کنیم. روشن است که هدفداری در زندگی و تحرکها و رفتارها، نیازمند «دقت» است. بدون دقت، نمیتوان همه سخنها و رفتارها را در رابطه با آن هدف تنظیم نمود. دقت، خمیر مایه برخوردهای مکتبی و رفتار هدفدار یک انسان است. در مورد امامان شیعه، که معصومند و کلام و عمل و تقریرشان، به عنوان «سنت»، برای ما «حجت شرعی» و ملاک محسوب میشود، این دقت، بیشتر مشهود و مورد توجه است.
کلمات و تعبیرات ائمه، پاسخهایشان به سؤالات افراد، عنوانی که در خطاب به کسی انتخاب میکنند، لحن جواب دادن، تأکیدات کلامی، احادیثی که برای اصحاب بیان میکنند، همه از دقت خاصی برخوردار است.
«کلام ائمه»، در مورد اشخاص گوناگون، شرایط مختلف اجتماعی، مقتضیات زمان، ظرفیت و آمادگی طرف سخن، ذهنیت موجود در سائل و مخاطب، جبهه سیاسی و جناح و تیپ اجتماعی او، همه و همه در نوع کلامی که امام معصوم در آن موارد مختلف به کار میبرد، مؤثر است. دقتهای شگفت ائمه در تعبیرات و لحن کلامشان جای بسی بررسی و ملاحظه است.
وقتی ائمه، در «کلام»، این اندازه دقت در تعبیر به کار میبرند، طبیعی است که در برخوردهای اجتماعی و معاشرت، دقت بیشتر داشته باشد.
گاهی در لحن کلام و طرز رفتار امام رضا علیه السلام نوعی قاطعیت و شدت عمل و برخورد صریح دیده میشود، گاهی هم ملایمت و نرمش و انعطاف و تسامح. این بستگی به موارد مختلف دارد.
در مورد مسائلی که جنبه اصولی دارد و با مبناها و خط فکری و عقیده در تضاد باشد، (مثل مسائل توحید، امامت، و ...) در این گونه موارد، امام رضا علیه السلام سازش ناپذیر، حساس، دقیق، بیگذشت و بدون اغماض است.(5) ولی در غیر این موارد اصولی و مبنایی، آن جا که به معاشرتهای انسانی و حقوق شخصی و زمینههای صرفاً برخوردی مربوط میشود، اهل عفو و گذشت و اغماض و تسامح و برخورد بزرگوارانه است. این است راز و ملاک تفاوت در برخوردهای گوناگون آن حضرت.
برخوردهای تربیتی و سازنده
منظور از این عنوان، مواردی است که حضرت رضا علیه السلام در معاشرتها و مقاطع گوناگونی که با افراد مختلف برخورد داشت، گاهی در برخورد به شیوهای عمل میکرد، یا تذکری میداد، یا نکتهای را از اسلام مطرح میساخت و کلاً به نحوی عمل میکرد که سازنده و تربیت کننده باشد و با عمل خود اسلام را در «صحنه عینیت» و در رفتار خویش نشان میداد. بخشی از این حوادث را به عنوان نمونه با عناوین مختلف ذکر میکنیم تا نشان دهنده «هدف تربیتی» و «روش سازنده»ای باشد که در رفتار آن حضرت وجود داشته است:
1- ارزشگذاری برای انسان
در چشم امام رضا علیه السلام همه افراد، از نظر انسانی مقام و ارزش داشتند و به آنان حرمت میگذاشت و برابری انسانها را در حقوق ملاحظه میکرد، از تحقیر انسانها و پست شمردن آنان و توهین و استهزا، سخت جلوگیری میکرد و شکل و شمایل و رنگ و ثروت و ... ملاک نبود، بلکه «انسان» در نظر او محترم و عزیز بود. حتی غلامان و سیاهان هم مورد عنایت و توجه او بودند و با آنان هم به عنوان یک انسان رفتار میکرد.
رعایت حقوق بشر، در رفتار امام رضا علیه السلام در حد اعلای آن بود. ذکر نمونههایی از این گونه برخوردها مفید است:
- راوی: یاسر، خادم امام رضا علیه السلام است: (6)
امام رضا علیه السلام به ما فرمود:
«اگر من بالای سر شما ایستادم و شما در حال غذا خوردن بودید، بلند نشوید، تا این که از غذا خوردن فارغ شوید. گاهی حضرت، یکی از ما را (برای انجام کاری) صدا میکرد. وقتی گفته میشد: مشغول غذا خوردن است، میفرمود: بگذارید تا غذایش را بخورد، بعد...»(7)
ملاحظه:آنان که خادم، سرایدار، محافظ، دربان، دفتردار، منشی، شاگرد، وردست، همسر و ... دارند، در نحوه برخورد با این افراد، باید برای آنان هم «حق» قائل شوند و بدون رعایت حال آنان، از آنان کار نکشند و دنبال کارها نفرستند، و توجه داشته باشند که گرچه آنان، از جان و دل، خدمتگزاری میکنند و حتی گاهی آسایش و سلامت و جان خویش را در راه دیگران به خطر میاندازند، اما ارزش انسانی دارند و احساسات بشری آنان و حقوقشان باید ملاحظه و رعایت گردد، و چنین فکر نشود که آنان خلق شده و استخدام شدهاند تا برای اینان کار کنند. نباید ضرورتهای اجتماعی را ملاک و مبنای تغییر ناپذیر و پذیرفته شده قرار دارد.
- راوی: مردی از اهل بلخ
«همراه امام رضا علیه السلام در سفرش به خراسان بودم. روزی سفره غذایی طلبید و همه خدمتکاران و غلامان را (از سیاهان و دیگران) سر سفره جمع کرد.
گفتم: جانم به فدایت، کاش برای اینان سفرهای جدا قرار میدادی!
فرمود: دست بردار! (مَه) خدا یکی است، پدر و مادر همه یکی است، پاداش هم (در قیامت) به اعمال است.»(8)
- راوی: یاسر، خادم حضرت
«امام رضا علیه السلام هر گاه تنها میشد (فارغ از کارهای رسمی و تشریفات) تمام دور و بریهای خود را از کوچک و بزرگ پیرامون خود جمع میکرد، با آنان حرف میزد، با آنان انس میگرفت، آنان هم با وی مأنوس میشدند. و هرگاه بر سفره مینشست، همهی کوچک و بزرگها را صدا میکرد، حتی کارپرداز (سائس) و حجام را، و همه را بر سفرهی خویش مینشانید...»(9)
ملاحظه: نشست و برخاست با مستضعفان و غلامان، عملاً درس برابری انسانها را دادن است، و این که خود را از مردم جدا نمیکرد، تافته جدا بافته نمیدانست و زندگی و اخلاق مردمی داشت، الهام از سیره رسول خدا بود که چنین میکرد.
در چشم امام رضا علیه السلام همه افراد، از نظر انسانی مقام و ارزش داشتند و به آنان حرمت میگذاشت و برابری انسانها را در حقوق ملاحظه میکرد، از تحقیر انسانها و پست شمردن آنان و توهین و استهزا، سخت جلوگیری میکرد و شکل و شمایل و رنگ و ثروت و ... ملاک نبود، بلکه «انسان» در نظر او محترم و عزیز بود. حتی غلامان و سیاهان هم مورد عنایت و توجه او بودند و با آنان هم به عنوان یک انسان رفتار میکرد.
- حضرت رضا علیه السلام وارد حمام شد.
یکی از افراد (که او را نمیشناخت) به وی گفت: مرا کیسه بکش. حضرت شروع کرد به کیسه کشیدن او.
امام رضا علیه السلام را به آن مرد معرفی کردند. ناراحت شده شروع به عذرخواهی کرد، ولی امام رضا علیه السلام همچنان او را کیسه میکشید و او را دلداری میداد. (یطیب قلبه)(10)
- مهمانی که به خانه حضرت رضا علیه السلام آمد.
شب بود. حضرت با او به گفت و گو نشسته بود که چراغ، خراب شد. آن مرد، دست دراز کرد آن را درست کند، حضرت جلوگیری کرد و خودش اقدام به اصلاح چراغ نمود. سپس فرمود: ما قومی هستیم که از مهمان خود کار نمیکشیم.(11)
- راوی: محمد بن عبیدالله قمی
«نزد حضرت رضا علیه السلام بودم و بسیار تشنه بودم. نخواستم از حضرت آب بطلبم.
خود آن حضرت آبی طلبید و از آن چشید و به من داد و فرمود: ای محمد! بنوش، که آب خنکی است. من هم نوشیدم.»(12)
ملاحظه:حدیث یاد شده، هم نشاندهنده علم غیب و کرامت حضرت رضا علیه السلام است که از حالت درونی افراد با خبر است، هم به فکر مهمان بودن و رفع حاجت او را میرساند، و هم تواضع وی را، که تا این حد در پذیرایی از مهمان اهتمام میورزد.
- راوی: یسع بن حمزه
در مجلس امام رضا علیه السلام بودم و با وی صحبت میکردم و جمع بسیاری گرد آمده بودند و از حلال و حرام، از او میپرسیدند.
مرد بلند قد و گندمگونی آمد و سلام داد و خود را از دوستان آن حضرت و پدرانش معرفی کرد و اظهار نمود که در بازگشت از حج، نفقه و پولش را گم کرده است و درخواست کمک کرد تا به شهرش برسد و آن مقدار را از طرف حضرت صدقه دهد.
حضرت فرمود تا بنشیند. اکثر مردم رفتند و من و دو نفر دیگر مانده بودیم و آن مرد.
حضرت رخصت خواست و به اندرون رفت و پس از زمانی آمد و در را پیش کرد و دستش را از بالای در بیرون آورد و فرمود: آن خراسانی کجاست؟
گفت: من هستم، اینجا.
فرمود: این دویست دینار را بگیر و خرج کن و از آن تبرک بجوی و از طرف من هم صدقه نده. بیرون برو که همدیگر را نبینیم.
وقتی بیرون رفت، سلیمان (یکی از حاضران) پرسید: فدایت شوم، بخشش تو فراوان بود، پس چرا صورت از او پوشاندی؟
فرمود: از ترس این که مبادا خفت و خواری سؤال را در چهرهاش ببینم، به خاطر این ادای حاجت او. آیا حدیث پیامبر را نشنیدهای که: آن که نیکی خود را بپوشاند، برابر با هفتاد حج است و آن کس که سیئه را، افشا کند، خوار میشود، و آن که سیئه را بپوشاند آمرزیده است؟! آیا نشنیدهای قول آن را که گفته است:
متی آتِه یوماً لِاَطلُبَ حاجتی رَجَعتُ الی أهلی و وجهی بِمائه(13)
ملاحظه:حفظ آبروی اشخاص، و جلوگیری از احساس حقارت و خرد شدن شخصیت یک انسان نیازمند و درمانده، گرچه محتاج است، ولی انسان است و آبرو و شخصیت دارد.
2- ارشاد معنوی اصحاب
امام رضا علیه السلام آن گونه که شأن امامت است، نسبت به اصحاب خویش و چهرههای ممتاز شیعه، حالت سازندگی اخلاقی و تذکرات سازنده را دارا بود و چنان توجه داشت که اصحابش حتی اندکی هم در دام شیطان و وسوسههای نفسانی نیفتند. کنترل معنویت اصحاب، از برخوردها و تذکرات سازندهاش، از جمله با «بزنطی» و دیگران بر میآید.
اینک مواردی از این نمونه:
- راوی: بزنطی (احمد بن محمد بن ابی نصر البزنطی)(14)
«امام رضا علیه السلام مرکبی را نزد من فرستاد، بر آن سوار شدم و به حضور آن حضرت رسیدم و شب، پیش او بودم. مقداری که از شب گذشت، وقتی خواست برخیزد، فرمود: فکر نمیکنم که الآن بتوانی به شهر برگردی!
گفتم: آری، جانم به فدایت.
فرمود: پس امشب پیش ما بمان و فردا صبح، به برکت خدای متعال برو.
گفتم: چشم، جانم به فدایت.
آن گاه به کنیزش فرمود: ای کنیز! رختخواب خودم را برایش بگستر و ملافه مرا که در آن میخوابم بر روی او بکش و بالش مرا زیر سرش بگذار.
پیش خودم گفت: چه کسی به افتخاری که امشب نصیب من شد دست یافته است؟ خداوند این موقعیت و منزلت را برای من نزد امام رضا علیه السلام قرار داد که به هیچ یک از اصحاب ما نداده است. امام، مرکب خود را برایم فرستاد که سوار شدم، و رختخواب مخصوص خویش را برایم گسترد و من در ملافه او خوابیدم و متکای خویش را برایم نهاد. هیچ یک از اصحاب ما، به این شرف، نایل نشده است.
در همین حال، که امام با من نشسته بود و من در دلم این سخنان را میگذرانم، به من گفت: ای احمد! امیراالمؤمنین علی علیه السلام روزی به عبادت زید بن صوحان که مریض بود رقت، زید، به واسطه آن به مردم فخر میکرد. مبادا نفس تو، تو را به فخر بکشد! فروتنی کن در برابر خدا (یا: به خاطر خدا فروتن باش) و به دستانش تکیه داد و بلند شد...»(15)
ملاحظه: چون ممکن بوده که بزنطی از این موهبت و موقعیت، دچار غرور و خودخواهی شود و به فخر آلوده گردد، امام که از دل او خبر شد، در دم، این تذکر را داد تا او به گناه و خودستایی و ... گرفتار نشود و سالم بماند.
شایان یادآوری است که این ماجرا، به شکلهای گوناگون و عبارات مختلف و به خصوص استناد امام رضا علیه السلام به عیادت حضرت امیر علیه السلام نسبت به زید بن صوحان، یا صعصعة بن صوحان (طبق نقلهای بیشتر) روایت شده است و به نظر میرسد که همه اینها یک واقعه را بازگو میکند که به صورتهای مختلف نقل شده است.(16)
- راوی: احمدبن عمر حلبی
در «منا» خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم و عرض کردم: ما خانواده بخشش و خوشی و نعمت بودیم. خدا همه آنها را برد، تا آن جا که اینک محتاج کسانی هستم که به ما نیازمند بودند.
فرمود: ای احمد بن عمر! چه حال خوبی داری!
گفتم: فدایت شوم. حال من چنان بود که خبر دادم.
فرمود: آیا دوست داری که تو بر حالتی باشی که این جباران هستند و حال و وضعیت آنان را داشته باشی و دنیای پر از طلا مال تو باشد؟
گفتم: نه یا ابن رسول الله.
حضرت خندید و فرمود: از همین جا باز میگردی، چه کسی حالش بهتر است از تو؟ در دست تو صنعت (و هنری) است که آن را به دنیایی پر از طلا نمیفروشی، آیا بشارتت دهم؟
گفتم: آری، یا ابن رسول الله، خداوند مرا به تو و پدرانت شاد کند و ...»(17)
ملاحظه: وقتی وضع زندگی و معیشت انسان خوب نباشد، گاهی جنبههای معنوی و ارزشهای والا را فراموش میکند و دنیا در نظرش جلوه میکند. امام رضا علیه السلام برای پیشگیری از این مسأله، احمد بن عمر را به ارزش واقعی فکر و ایمان و خط فکری و ارتباطش با اهل بیت و ... متذکر میشود و به یاد میآورد که دشمنان، با همه ثروت و امکاناتی که دارند، وقتی بیراهه میروند، فاقد ارزش میشوند. برعکس، ارزش، در خط فکری سالم و مکتبی است، که بسیار ارزشمندتر از ثروت دنیا و مادیات است ... تا زرق و برق دنیا، دیده را نزند و دل را نبرد ...
3- موضعگیری در مقابل بستگان فاسد
از نکات مهم، یکی هم آن است که حضرت رضا علیه السلام اگر در یکی از بستگان خویش، خلاف و انحرافی را در مسائل اخلاقی یا سیاسی یا اعتقادی میدید، تذکر میداد، انتقاد میکرد، موضع میگرفت و صرف خویشاوندی باعث نمیشد که آن حضرت، از تذکر و نهی از منکر و داشتن موضع خودداری کند.
بستگان آن حضرت هرگز نمیتوانستند از خویشاوندی با او سوء استفاده کنند، چون حضرت این اجازه و مجال را به آنان نمیداد. حتی بعضی را طرد میکرد و افشا مینمود تا امر بر مردم مشتبه نشود و مردم بدبین نشوند و خلافهای آنان را به حساب امام نگذارند. به برخی از این گونه برخوردها اشاره میشود:
- راوی: یاسر، خادم آن حضرت
«زید بن موسی، [برادر امام رضا علیه السلام] در مدینه خروج کرد دست به کشتار و آتشسوزی (در خانههای بنی عباس) زد. از این جهت به «زیدالنار» معروف بود. مأمون کسانی را پی او فرستاد. او را گرفتند و پیش مأمون آوردند. مأمون گفت: او را پیش امام رضا علیه السلام ببرید.
چون او را نزد آن حضرت آوردند، حضرت به او فرمود: ای زید! آیا سخن سفلگان کوفه مغرورت کرده است که گفتهاند: فاطمه علیهاالسلام چون عفاف ورزید، خداوند، ذریه او را بر آتش حرام کرد؟ این سخن فقط درباره حسن و حسین علیهماالسلام است. اگر خیال میکنی که گناه کنی و وارد بهشت شوی و موسی بن جعفر علیهماالسلام هم که اطاعت خدا را کرده وارد بهشت شود، پس با این حساب، تو نزد خدا گرامیتر از موسی بن جعفر (علیهماالسلام) هستی؟! به خدا سوگند، هیچ کس به پاداش خدا نمیرسد مگر با طاعت او. اگر خیال میکنی که تو با معصیت خدا به پاداش میرسی، گمان بدی کردهای!...
زید گفت: من برادر تو و پسر پدرت هستم.
حضرت فرمود: تو تا وقتی برادر منی که خدای متعال را اطاعت کنی. نوح علیه السلام به خدا عرض کرد: پسرم از خانواده من است و وعده تو راست میباشد. خداوند فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، او عمل غیرصالح است: «یا نوح انّه لیس من اهلک انه عملٌ غیر صالح» (هود /46)؛ خداوند او را به خاطر معصیتش از خاندان نوح اخراج کرد.»(18)
ملاحظه: میبینیم که حضرت با برادرش که دست به ارتکاب خلاف زده، این گونه برخورد تند میکند تا هم موضع خود را روشن کرده باشد، هم خطای اندیشه برادر را گوشزد کند و هم «ملاک»ها را بیان نماید. برخورد حضرت با «زید النار» به چند صورت دیگر هم نقل شده است.(19)
- راوی: عمیر بن برید
«نزد امام رضا علیه السلام بودم. سخن از عموی آن حضرت (محمد بن جعفر) به میان آمد و حضرت او را یاد کرد (یا: از او یاد شد).
فرمود: بر خودم عهد کردهام که من او را سقف خانهای سایه نیفکند؛ (یعنی هرگز او را دیدار نکنم).
پیش خود گفتم: او (امام رضا علیه السلام) ما را به نیکی و صله رحم فرمان میدهد، ولی خودش درباره عموی خود چنین میگوید!
حضرت نگاهی به من کرد و فرمود: این، از نیکی و صله است. هر وقت که او نزد من آید و من به خانهاش بروم و درباره من سخنانی بگوید، مردم او را (به خاطر این دیدار و رابطه با من) تصدیق میکنند و حرفهایش را میپذیرند، ولی اگر پیش من نیاید و من به خانه او نروم، مردم حرفهایش را نخواهند پذیرفت.»(20)
ملاحظه: در این حدیث، افزون بر کرامت حضرت رضا در دانستن آنچه در قلب عمیر بن برید گذشته، و علاوه بر اصلاح فکر و رأی او، دقت حضرت را در پیوندها و رابطهها و آثار جنبی و تأثیرات اجتماعی نوع رابطهها و رفت و آمدهایش میرساند و همه نشان دهنده هدفداری حضرت، در همه برخوردهایش میباشد.
4- برخورد منطقی
تکیه بر منطق و کلام عقل پسند، در دلهای مستعد و بی مرض و غرض، مؤثر میافتد. احتجاجات مفصل حضرت رضا علیه السلام با پیروان فرق و مذاهب و مخالفان گوناگون، و استدلالها و برخوردهای منطقی وی، بسیاری را به «راه» آورد و در برابر «حق» قانع و خاضع ساخت و این شیوه مؤثر اخلاقی، حتی گاهی دشمنانی چون خوارج را هم رام میکرد.
به این نمونه توجه کنید:
- راوی: محمد بن زید رازی
«در خدمت امام رضا علیه السلام بودم، در ایامی که مأمون او را به ولیعهدی معرفی کرده بود. مردی از خوارج، در حالی که در دستش خنجری زهرآگین بود وارد شد و به دوستانش گفت: به خدا سوگند، پیش این شخص که مدعی است فرزند پیامبر است میروم، او این گونه وارد بر این طاغوت (یعنی مأمون) شده است! از او دلیل کارش را خواهم پرسید. اگر دلیلی داشت که هیچ، وگرنه مردم را از دست او (امام رضا علیه السلام) راحت خواهم کرد.
پیش امام آمد و اجازه طلبید، امام اذن داد و فرمود: به سؤالت به این شرط جواب میدهم که اگر پاسخم را پسندیدی و قانع شدی، آنچه را که در آستین داری (= خنجر) بشکنی و دور اندازی!...
آن مرد که از خوارج بود، حیرت زده ماند، خنجر را بیرون آورد و شکست. آن گاه پرسید: چرا به حکومت این طاغوت داخل شدهای، در حالی که اینان در نظر تو کافرند و تو پسر پیامبری، چه چیز تو را به این کار وا داشته است؟
امام رضا علیه السلام فرمود:
آیا به نظر تو اینان کافرترند، یا عزیز مصر و اهل کشور او؟ مگر نه این که اینان، خود را موحد میشمارند، ولی حکام مصر، نه یکتاپرست بودند و نه خداشناس؟!
یوسف، پسر یعقوب علیه السلام، پیامبر و پسر پیامبر بود که به عزیز مصر گفت: مرا مسؤول خزائن مملکت قرار بده ... و با فرعونها نشست و برخاست میکرد. در حالی که من یکی از اولاد پیامبر (نه پیامبر) و مأمون هم مرا بر این کار، اجبار و اکراه کرده است. چرا بر من خشم میگیری و این را زشت میشماری؟
آن مرد گفت:
بر تو اشکالی نیست. گواهی میدهیم که تو فرزند پیامبری و تو صادق هستی.»(21)
5- نظارت بر کار خادمان
زیر نظر داشتن رفتار و اعمال غلامان و زیردستان، و تذکرات و هشدارهای لازم به آنان، از جمله دقتهای دیگر امام رضا علیه السلام بود؛ چه در مورد اعمال فردیشان، چه در مورد رفتار با دیگران. به عنوان نمونه، مورد زیر یاد میشود:
- راوی: سلیمان بن جعفر الجعفری
«... طبق فرموده حضرت رضا علیه السلام بنا شد شب پیش وی بمانم.
غروب هنگام، به اتفاق آن حضرت، وارد خانه شدیم. حضرت، نگاهی به غلامانش کرد، که با گِل، اسطبل چهارپایان را درست میکردند و سیاه پوستی هم که جزء آنان نبود، مشغول به کار بود.
پرسید: این کیست که با شماست؟
گفتند: به ما کمک میکند، ما هم در آخر چیزی به او میدهیم.
پرسید: آیا اجرت و کارمزد او را معین کردهاید؟
گفتند: نه. هر چه بدهیم او راضی میشود.
حضرت در حالتی غضب آلود رو به آنان حرکت کرد.
گفتم: فدایت شوم، چرا خود را ناراحت میکنید؟
فرمود: من چند بار اینان را از این کار نهی کردهام و گفتهام که کسی را به کار نگیرید مگر این که قبلاً مزد و اجرت او را با او قرارداد ببندید.
بدان که: هیچ وقت کسی را بدون اجرت معین به کار نمیگیری مگر این که اگر سه برابر اجرت هم به او بدهی، باز خیال میکند که کم دادهای، ولی اگر قبلاً طی کنی، و بعد همان اجرتش را بدهی، تو را خواهد ستود بر این وفای به عهد. و اگر یک دانه هم اضافه بدهی، آن را میشناسد و میداند که زیادتر به او دادهای (و در نظرش خواهد بود).»(22)
ملاحظه: گرچه برخی احتمال دادهاند عصبانیت امام به خاطر راه دادن افراد مشکوک به منزل بوده و جنبه سیاسی داشته است، ولی به نظر میرسد علت پرخاش و غضب امام، بیشتر آن بود که غلامان، به حرف آن حضرت گوش نکرده بی توجهی نمودند به رغم توصیه مکرر امام در مورد تعیین مقدار دستمزد کارگر در اول کار، باز هم خودسرانه و بدون اجرای نظر امام، اقدام به چنان کاری کرده بودند و مستحق توبیخ بودند.
6- خلق و خوی والا
- راوی: ابراهیم بن عباس
«هرگز ندیدم که حضرت رضا علیه السلام به احدی با کلامش جفا کند.
هرگز کلام کسی را قطع نمیکرد تا از سخن، فارغ شود.
هرگز - اگر قدرت داشت - از برآوردن حاجت کسی روی بر نمیگرداند.
هرگز پایش را پیش همنشین دراز نمیکرد.
هرگز پیش همنشینان تکیه نمیداد.
هرگز غلامان و خدمتکاران را فحش و ناسزا نمیگفت.
هرگز تف نمیکرد، قهقهه سر نمیداد، خندهاش تبسم بود.
در خلوت و تنهایی، سفرهاش را میگستراندد و همه غلامان، حتی دربان و کارپرداز خانه را هم بر سفره مینشانید.
شبها کم میخوابید و بسیار بیدار بود. بیشتر وقتها شب را تا صبح بیدار میماند. روزه زیاد میگرفت. همیشه در هر ماه، سه روز را - اول، وسط و آخر - روزه میگرفت و میفرمود: این، روزه همه دهر است. حضرت بسیار کار خیر و صدقه پنهانی داشت، و بیشتر در شبهای تاریک...»(23)
7- چند حدیث تربیتی
1- عن الرضا علیه السلام:
«من لَقی فَقیراً مُسلماً فَسَلَّمَ عَلَیهِ خِلافَ سَلامِهِ عَلی الأغنیاءِ لَقی الله عزّ و جلّ یَومَ القیامَةِ و هُوَ عَلَیهِ غَضبانٌ.»(24)
هر کس به یک مسلمان فقیر، طوری سلام دهد که متفاوت باشد با سلامش بر ثروتمندان، خداوند را در روز قیامت به گونهای ملاقات میکند که خدا بر او خشمناک است.
2- «لا تَبذِل لِإخوانِکَ مِن نَفسِکَ ما ضَرَرهُ عَلیکَ اکثرُ مِن نَفعِه لَهُم.»(25)
از خود، به اندازهای برای برادرانت بذل مکن که زیانش بر تو، بیش از سودش برای آنان باشد. (مایه گذاشتن از آبرو و امکانات).
3- به نقل آن حضرت از رسول خدا صلی الله علیه و آله.
«مِن حَق الضّیفِ اَن تَمشِیَ مَعَهُ فَتخرِجَهُ مِن حَریمکَ اِلی البابِ.»(26)
از جمله حقوق مهمان بر تو آن است که (هنگام رفتنش) او را تا دم در همراهی کنی.
ملاحظه: احادیث اخلاقی و تربیتی از حضرت رضا علیه السلام فراوان است، اما علت انتخاب و نقل این چند حدیث در این بحث، آن است که محتوای آنها، برخوردهای عملی و شیوههای اخلاقی و سیره رفتاری را در زندگی یک مسلمان مطرح میسازد، نه صِرفِ تعالیم اخلاقی.
پینوشتها:
* این مقاله برگرفته از مجموعه آثار دومین نگره ی جهانی حضرت رضا علیه السلام، جلد سوم می باشد.
1- میزان الحکمه، ج 1، ص 192.
2- حدیث از امام صادق علیه السلام است. الحیاة، ج 1، ص 290 .
3- کافی، ج 2، ص 78.
4- علی علیه السلام: «من نصب نفسه للناس امامً فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، و لیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه، و معلم نفسه و مؤدبها احقّ بالإجلال من معلم الناس و مؤدیهم» - تأدیب به سیره (نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، حکمت 73؛ بحارالأنوار، ج 2، ص 56.)
5- به عنوان نمونه مراجعه شود به: بحارالأنوار، ج 49، ص 14، روایات 5 و 6 و 7 در مورد امامت. همچنین ص 163، حدیث 3، سخن آن حضرت با فضل بن سهل و برخوردهای دیگر آن حضرت با این وزیر مأمون و نیز صراحتهای آن حضرت در مباحثهها و مناظرات کلامی و تبیین مسائل حقه اعتقادی از دیدگاه اهلبیت علیهم السلام.
6- معمولاً بعضی از کسانی که به عنوان خادم و کارگزار ائمه بودند از بزرگان شیعه و صاحب معرفت و کمالات بودند که به عنوان «خادم» در محضر ائمه به سیر میبردند و به مراجعات و کارها رسیدگی میکردند.
7- بحار الأنوار، ج 49، ص 102، (به نقل از: کافی، ج 6، ص 298).
8- بحارالانوار: ج 49، ص 101 (به نقل از: کافی ، ج 4، ص 23).
9- بحارالانوار: ج 49، ص 164 (به نقل از: عیون اخبارالرضا ، ج 2، ص 159).
10- بحارالانوار: ج 49، ص 99، حدیث 16، (به نقل از: مناقب این شهر آشوب).
11- بحارالانوار: ج 49، ص 102 حدیث 20: (به نقل از: کافی ، ج 6، ص 283).
12- بحارالانوار: ج 49، ص 31، حدیث 5، (به نقل از: عیون اخبارالرضا ، ج 2، ص 204).
13- بحارالانوار: ج 49، ص 101 (به نقل از: کافی ، ج 4، ص 24).
14- بزنطی، اهل کوفه، و یکی از اصحاب والا مقام ائمه است که فقیهی بزرگ و راوی عظیم الشأن بود و زمان امام رضا و امام جواد علیهماالسلام را درک کرد. وی از کسانی است که به اجماع علمای شیعه، آنچه را که به طور صحیح از او نقل میشود معتبر میشمارند. وی در سال 221 درگذشته است. (سفینة البحار، ج 1، ص 81).
15- بحارالانوار: ج 49، ص 36، حدیث 18، (به نقل از: عیون اخبار الرضا، ، ج 2، ص 212) و مشابه این در: مسند الامام الرضا علیه السلام، ج 2، ص 427؛ رجال کشی، ص 491.
16- بنگرید به: بحارالانوار، ج 49، ص 269.
17- مسند الامام الرضا علیه السلام، ج 2، ص 428، به نقل از: رجال کشی؛ ص 497)
18- بحارالانوار: ج 49، ص 217، حدیث 2، (به نقل از: عیون اخبار الرضا، ج 2، ص234).
19- بنگرید به: بحارالانوار، ج 49، ص 221 – 216.
20- بحارالانوار، ج 49، ص 30، حدیث 3 و صفحه 220، حدیث 6، (به نقل از: عیون اخبار الرضا، ج 2 ، ص204).
21- بحارالانوار، ج 49، ص 55، (به نقل از: الخرائج و الجرائح، ص 245).
22- بحارالانوار، ج 49، ص 106، (به نقل از: کافی، ج 5، ص 288).
23- بحارالانوار، ج 49، ص 90، حدیث 4،(به نقل از: عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 184).
24- مسند الامام الرضا علیه السلام، ج 1، ص 299، (به نقل از: عیون اخبار الرضا، ج 2، ص52 ).
25- مسند الامام الرضا علیه السلام، ج 2، ص 314، (به نقل از: من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 103).
26- مسند الامام الرضا علیه السلام، ج 2، ص 331، (به نقل از: عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 69).
منبع:
مشکوة، شماره 72 و 73، جواد محدثی، حوزه علمیه قم
نظرات شما عزیزان: