جوان و برنامه
امروزه مشاهده افرادی که همیشه خوشحال و خوش بین و موفق هستند، ما را به تعجب و غبطه وا می دارد . به راستی علت چیست؟ چگونه در دل برخی از انسان ها به رغم سختی و مشکلات ظاهری، روح سبز انسانیت شکوفا می شود؟ حقیقت آن است که بسیاری از مردم، به دلیل برنامه های ناقص یا غلط، همواره سرگردان یا غمگین هستند . آن ها بدون این که بخواهند، یاد گرفته اند که فقط ناراحت و ناراضی باشند و احساس شکست کنند و در واقع زندگی را بدون برنامه ریزی بگذرانند .
برنامه ریزی در حقیقت به معنای پیش بینی عملیات با توجه به امکانات است تا برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده، موفقیت را رقم بزنیم . نکته حائز اهمیت در برنامه ریزی خصوصا در دوران جوانی دقت و ظرافت و گزینش فرصت ها است . از این رو، «دقت و ظرافت در برنامه ریزی، از وسیله و امکانات مهم تر است .»
برنامه ریزی همواره به داشتن سه افق و دید نیازمند است; یعنی:
افق دور که همان دور اندیشی است;
افق روشن که همان آگاهی و روشن بینی است;
و افق باز که همان دوری از تک بعدی است .
این افق ها مستلزم آگاهی و نگاه جست و جو گرانه است نه منفعل و پذیرای محض بودن . از این رو، باید نگاهی جست وجوگر به گذشته، نظری عمیق به حال و تعمقی ژرف در اطراف و نگاهی بس دوراندیش به آینده داشته باشیم . برنامه ریزی، آینده را به زمان حال می آورد . از این رو، می توانید کار را با آگاهی بیش تر در آینده رقم بزنید .
امام علی (ع) در اهمیت برنامه ریزی پیش از انجام کار می فرماید: «کسی که بدون آگاهی به عمل می پردازد، همچون کسی است که از بیراهه می رود; و چنین شخصی هر چه جلوتر می رود، از سر منزل مقصود خویش بیش تر فاصله می گیرد; و کسی که از روی آگاهی و [برنامه] حرکت کند، مانند رونده راه آشکار است .» 9
گفتنی است که پس از گذشت چهارده قرن از شخص ماندگار امیرمؤمنان (ع)، در غرب نیز همین مطلب مطرح است و «اچسون و گال » می نویسند: «اگر مطمئن نیستید به کجا می روید، خطر رسیدن به جای دیگر را با خود همراه دارید .» 10
جوان نیز باید این گونه باشد تا فرصت های موجود تلف نشوند و فرد بتواند با اثر بخشی و توانایی و کارآیی به اهداف زیبنده و جایگاه شایسته نائل شود . یکی از متفکران مدیریت «گری دسلر» می نویسد: «هر کاری که مشکل تر است، برنامه ریزی آن واجب تر می نماید .» 11 «هر چیز که به فکر آید، قابل برنامه ریزی است .» 12
امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر می فرماید: «ای مالک، کارها را چنان بر روزها تقسیم کن که روزانه مطابق برنامه، انجام وظیفه شود و امور بر اثر عدم انضباط و ترتیب، مختل و آشفته نماند . 13
«جوانی یعنی فرصت موفقیت ها و اندیشه ها»
تنها چیزی که موفقیت ها و افکار عالی ما را محدود می سازد، تفکری است که به ما می گوید «نمی توانی موفق شوی » . می توان هرگونه اندیشید; ولی باید دانست: «آن که می گوید می توانم، می تواند وآن که می گوید نمی توانم، نمی تواند» .
وقتی کسی می گوید: «فکر می کنم همیشه یک بازنده خواهم بود» ، یادگیری و تلاش را کنار می گذارد، موقعیت ها را از دست می دهد، تا دیر وقت کار نمی کند و تلاش مضاعف به خرج نمی دهد و همواره می گوید «بی فایده » است . و ناگفته پیدا است که پیشگویی اش درست از کار در می آید و موفق نمی شود; چون به خود تلقین می کند . تلقین منفی دشمن موفقیت ها است; همان گونه که تلقین مثبت عامل پیروزی ها و موفقیت ها به شمار می آید . وقتی کسی به خود می گوید: «من موفق خواهم شد» و اضافه می کند به هر قیمتی این کار را خواهم کرد، تا هر وقت لازم باشد کار می کنم، تا آن جا که بتوانم یاد می گیرم تا جایی که نیاز باشد تغییر می کنم . بی تردید موفق می شود . چون افکار، باور، اعتقاد و حرکتش مبنای درونی دارد; او در افکار بالنده و فرازین به سر می برد . و حتی شکست را حقیقت و قسمتی از حرکت به شمار می آورد . پس انسان در هر شرایط جسمی و روحی تمام موفقیت ها یا شکست های خود را مدیون افکار خویش است .
نمونه تاثیر افکار
هلن کلر: اجازه نداد که نابینایی و ناشنوایی اش مانع از آن شود که زندگی خود را وقف انسان های بد اقبال تر از خویش کند . پس تلاش کرد، آموخت و در سطوح بالای آموزش مدرک گرفت و تمام عمر در خدمت افراد به ظاهر ناتوان به سر برد .
توماس ادیسون: در دوران کودکی از مدرسه اخراج شد، در دوران نوجوانی شکست های فراوان داشت و در جوانی پدرش به او می گفت: اگر کله ات را بشکافیم به جای مغز تکه ای گچ پیدا خواهیم کرد; ولی در اوج جوانی چنان تلاش کرد که امروزه از مشاهیر صنعت شمرده می شود و بیش از 200 اختراع به نام او ثبت شده است .
جوان و مشکلات
جوانان پیوسته با موقعیت های بزرگی مواجه می شوند که زیرکانه خود را در قالب مشکلات لاینحل از آن ها پنهان می کنند . این اندیشه گاه و بی گاه به ذهن همه خطور می کند که «چه خوب می شد اگر هیچ مشکلی وجود نمی داشت!»
اساسا انسان ها برای حل مسائل و مشکلات و یافتن راه های تازه جهت حل مسائل آفریده شده اند و به نظر من:
«زندگی از جهتی مساله بزرگی است که آدمی برای حل کردن آن آفریده شده است .»
مشکلات بخشی از میراث جهانند که ما را برای رهایی از خود به سوی یادگیری و تجربه می رانند . ویژگی منحصر به فرد بودن انسان تلاش پیگیر آدمی جهت تجربه اندوزی است، شما می توانید از هیچ، چیزی بسازید . حیوانات بر عکس انسان نمی توانند این گونه در صحنه حیات ظاهر شوند . انسان بودن یعنی تحمل مشکلات و همچنین عشق ورزیدن، خندیدن، گریستن، تلاش، برخاستن، به زمین خوردن و دوباره برخاستن .
از زاویه و دیدگاه کسی که مثبت فکر می کند، یک مشکل صرفا موقعیتی تازه برای یاد گرفتن است . انسان از دوران کودکی با این اندیشه بزرگ می شود . حتی نوزادان و بچه ها هم با همین فلسفه زندگی می کنند . کودک ده ماهه هر چیزی را مثل یک مبارزه می بیند، در آوردن صداهای تازه، یادگیری برداشتن اشیا، مبارزه خوردن، پرتاب اشیا و لذت پرتاب آنچه که می خورد . زندگی برای انسان یک سفر سحرآمیز توام با اکتشاف است . بچه ها وقتی بزرگ تر می شوند، با هیجانات و احساسات بی پروا و زیبا، خود را به دامان زندگی می اندازند; مسابقه دوچرخه سواری، دو، بالای نردبان رفتن و پریدن و از درخت بالا رفتن و ... نمودهای این احساسات زیبا است .
گاه به دلایلی این مبارزان کوچک و شجاع به بزرگسالان یا جوانانی منفعل و پیرو که انجام کوچک ترین کارها برایشان به منزله مبارزه با هیولایی شکست ناپذیر است، تبدیل می شوند; چرا؟ شاید جواب اولیه آن این باشد که تمرین و مبارزه با مشکلات را ادامه نداده اند و مشکل را معضل لاینحل تصور کرده اند . در حالی که مشکل یک فرصت است . نباید فراموش کنیم که مشکلات دامنه ذهن ما را وسعت می بخشند . به قول هوراس: «بدبختی، نبوغ را نمایان می سازد و خوشبختی آن را می پوشاند .» 14
نظرات شما عزیزان: