تفاوتهای طبیعی در خلقت زن و مرد
تفاوتهای طبیعی بین زن و مرد انکارناپذیر است، هرچند ممکن است در میزان این تفاوتها و میزان تأثیرگذاری آنها در نحوه تنظیم قواعد و مقررات حاکم بر آنها اتفاق نظر نباشد. آنچه مسلم است این که این تفاوتها به حدی است که میتواند بسیاری از تفاوتهای موجود در احکام زن و مرد را توجیه کند، چنان که شهید مطهری از مجرای این تفاوتها کوشیده است برخی از شبهات در مورد نظام حقوق زن در اسلام را پاسخ گوید.[8] ایشان در پاسخ به کسانی که اعتقاد به تفاوت میان زن و مرد را تفکر قرون وسطایی میدانند، میگویند: «در قرن بیستم و در پرتو پیشرفتهای حیرتانگیز علوم، تفاوتهای زن و مرد بیشتر روشن و مشخص شده است، جعل و افترا نیست، حقایق علمی و تجربی است.
اما این تفاوتها به هیچ وجه به این که مرد یا زن جنس برتر است و دیگری جنس پایینتر و پستتر و ناقصتر، مربوط نیست، قانون خلقت از این تفاوتها منظور دیگری داشته است. قانون خلقت تفاوتهای زن و مرد را به منظوری شبیه منظور اختلافات میان اعضای یک بدن ایجاد کرده است... در دنیای جدید در پرتو مطالعات عمیق پزشکی، روانی، اجتماعی، تفاوتهای بیشتر و فراوانتری میان زن و مرد کشف کرده است که در دنیای قدیم به هیچ وجه به آن پی نبرده بودند.»[9] روانشناسان تفاوتهای زنان و مردان را در جنبههای وابستگی طلبی، ویژگیهای شخصیتی، شکلگیری هویّت، دیگرخواهی، روحیه عاطفی و احساسی و هیجانی، پرخاشگری، خلاقیت، نبوغ و برخی دیگر از ویژگیهای طبیعی خاطرنشان کردهاند که برخی از آنها را مرور میکنیم:[10]
وابستگیطلبی و حمایتخواهی
«بیشتر، از مردان به عنوان موجود مستقل و از زنان به عنوان موجودات دیگرگرا، منعطف و وابسته یاد میشود. هر چند درباره شروع چنین رفتاری همسویی بین پژوهشگران و کارشناسان دیده نمیشود. بعضی این حالت را در کودکی تأیید میکنند، در حالی که برخی چنین جهتگیری را در کودکان خردسال مورد تردید قرار میدهند و بر این باورند چنین جهتگیری در اوایل دوران بلوغ شروع و به تدریج تثبیت میشود.»[11] «به هر حال، زنان ترجیح میدهند که به جای ایفای نقش مستقل، بیشتر سازگار شونده باشند و مورد توجه و احترام مردان قرار گیرند به گونهای که بین افزایش سازگاری و انعطافپذیری زنان و میزان حرمتگذاری مردان به زنان همبستگی مستقیم وجود دارد، حتی گفته میشود که اهمیّت دادن زنان به توجه و تحسین مردان بیشتر از بهادهی وسایل جنسی میباشد، ریشه چنین تفاوتی(استقلالطلبی مرد ـ وابستگی زن) را به عاطفی بودن، ضعف جسمانی، عدم رشد عقلانی و سلامت فطری و اخلاقی زنان باز میگرداند. این ویژگی که بیشتر ریشه فیزیولوژیکی دارد، زنان را وامی دارد که تحت نظر پدر و یا شوهر زندگی کنند. به گفته کلیو دالیسون، زنان از مرئوس بودن بیشتر لذت میبرند تا رئیس بودن.»[12]
«زنان، مردان با صلابت، شجاع، و با تدبیر را بیشتر میپسندند و احساس نشاط میکنند. زن و مرد از نظر آفرینش اداری، دارای وحدت نوعی میباشند و از لحاظ استعداد و از جمله نیروی عقل، همانندی بسیاری دارند، اما رشد عقلانی و یا به کارگیری نیروی عقل زنان، هم سطح مردان نمیباشد؛ زیرا شدت عاطفه و احساساتی بودن، زمینه شکوفایی عقل را در زنان محدود میسازد. خانم لامبر نیز هنگام سخن، از نقصان عقلانی زنان، به شدت عاطفه اشاره دارد.»[13] «زنانی که از ویژگیهایی مانند قاطعیت، استقلال، سلطهجویی و برتریطلبی بر دیگران برخوردارند، از الگوی رفتار مردانه تبعیت میکنند.»[14] «موضوع وابستگی زن به مرد و استقلالخواهی مرد از نظر وضعیت جسمانی یک امر طبیعی است، روان زن به وابستگی گرایش دارد و از تنهایی میترسد.»[15]
سرشتهای شخصیتی
«شخصیت از مجموعه سرشتهایی پدید میآید. حسادت، کنجکاوی، خیال بافی، اعتماد به نفس، عزّت نفس، مکانیسمهای دفاعی و شیوه زندگی از عناصر سازنده شخصیت آدمی است و در میان زن و مرد، تفاوتهای جالبی جلب توجه میکند؛ به عنوان نمونه، زنان از مردان حسودتر و کنجکاوترند، اعتماد به نفس کمتری دارند، خیال بافی و تخیّلات در دو جنس فرق میکند.»[16]
مبنای شکلگیری هویّت
«خانواده، محیط و فرهنگ در شکلگیری هویّت نقش دارند و در آن تفاوتهای جنسی مشاهده میشود. تحقیقات حاکی از آن است که شکلگیری هویّت دختران برای استقلال شخصی نیست، بلکه برای مراقبت از دیگران نیز هست در حالیکه هویّت پسران از اساس، برای استقلال و رقابت و خودیت شکل میگیرد.»[17]
دیگرخواهی و خودخواهی
«روانشناسان زیادی بر این نکته تأکید دارند که زنان بسیار دیگر خواهند و مردان خودخواه. زنان هستی خود را برای دیگران میخواهند و خوشیها و آرزوهای خود را بر مدار هستی کسانی استوار میسازند که دوست دارند؛ همسر، فرزند، پدر و مادر. در حالیکه مردان دیگران را برای خود میخواهند و خود و مصالح خود را محور روابط با دیگران قرار میدهند.»[18]
عواطف و ارتباطات عاطفی
«زن از مرد عاطفیتر و با این سرشت به دنیا میآید و با آن زندگی میکند.»[19] «زن به ارتباطهای عاطفی علاقه نشان میدهد، احساس محبت در دختران بیش از پسران است.»[20] «مرد بیشتر بر ارتباطهای فعالیّتمدار توجّه نشان میدهد و دنیای بیرون را هدف قرار میدهد و انرژی خود را صرف تسلط آن میکند.»[21]
هیجان
«جنس زن هیجانیتر از مرد است و کیفیت هیجان او نیز با مرد فرق میکند.»[22]
پرخاشگری
«به طور قطع جنس نر از مادّه پرخاشجوتر است.»[23] «در فرهنگهای متفاوت این ویژگی را میتوان دید و تا سالمندی ستیزهجویی [در مردان] بیشتر از زنان مشاهده میشود.»[24]
ابراز صلح طلبی
«زنان بیشتر از دو برابر مردان لبخند، میزنند ولی این عمل بیانگر شادکامی و خوشحالی آنان نیست. صاحبنظران این حرکت زنان را حرکتی صلحطلبانه میدانند.»[25]
قوه تخیّل
«زنان بیشتر از مردان به دروغ توسّل میجویند؛ چون قوّه تخیل آنان با پوشاندن پوشش جذاب، دروغ را به راست و کذب را به حقیقت نزدیک میسازد.»[26]
خلاقیّت و نبوغ
«آنچه از تاریخ علم به دست میآید و مشاهدات تجربی و تحقیقی آن را تأیید میکند این است که در میان اکثر انواع پستانداران، جنس نر بیشتر کارهای اکتشافی انجام میدهد و انسان نمیتواند از این قاعده مستثنا باشد.»[27] «به گفته لمبروز، زنان کارهایی را ترجیح میدهند که به ابتکار فکری نیاز ندارد.»[28] «به نظر هاولاک الیس، هزاران زن به نقاشی پرداختهاند، اما فقط مردان در این رشته نبوغ داشته اند.»[29] «در نشریه مردان علم امریکا، در برابر 247 مرد، فقط سه زن به عنوان برجسته و مشهور ثبت شده است. در این نشریه درصد زنانی که در عرصههای علمی درخشیدهاند 4/7 ثبت گردیده است، که تعداد آنها در علوم مختلف فرق میکند.»[30]
نظرات شما عزیزان: