حسین پرتوی زاده
یک لحظه تأمل ... شما چه نظری دارید؟
معاون مدرسه با دو دانش آموز وارد دفترشد، با چهره ای نسبتاً برافروخته؛
دانش آموزان هر دو با التماس در خواست می کردند و قسم می دادند فقط یک دقیقه به حرفشان گوش کند و معاون لحظه به لحظه برافروخته تر می شد و تن صدایش بالاتر می رفت و به التماس های مکرر دانش آموزان اعتنایی نداشت.
بالاخره یکی از دانش آموزان شماره تلفن خانه شان را به معاون داد و معاون درحالی که بی انضباطی دانش آموز را به مادرش خبر می داد، از وی خواست تا نیم ساعت دیگر در مدرسه حضور یابد.
دانش آموز دوم اصرار و التماس می کرد که معاون عصبانی شد و دانش آموز را که به او نزدیک شده بود، هل داد.
اصرار بعدی دانش آموز و فریاد معاون، همراه با استفاده او از کلمات و عبارات نامناسب، توهین آمیز و نواختن کشیده ای به صورت و لگدی به پای دانش آموز.
ادامه التماس و اصرار دانش آموز و نواختن کشیده دوم و پرتاب لگدی دیگر همراه با افزایش صدای فریاد و توهین و تحقیر...
معاون مدرسه، احتمالا خسته است،
از اول صبح در حیاط، راهروها، کریدورها، کلاس و... با دانش آموزان سر و کله زده است.،
شاید مشکلات مالی دارد.،
شاید رضایت شغلی ندارد.،
شاید از فشارهای زیاد زندگی به ستوه آمده.،...
شاید.،... شاید.،... و شاید...!؟
حال یک سوال ؟
آیا فقط یک لحظه تامل و مدیریت خشم نمی توانست معاون را از این شرایط بیرون بیاورد؟
آیا نمی شد با سعه صدر، حوصله، اعتنا به درخواست های همراه با التماس مکرر دانش آموزان ، فرصت بررسی و امکان انتخاب احسن به خود و دانش آموزان بدهد..."
یک لحظه یاد کلام مولا اميرمومنان می افتم " که ؛
به هنگام خشم :
نه تنبیه
نه دستور
نه کینه
شما چه نظری دارید؟
نظرات شما عزیزان: