کد قالب کانون امر به معروف و نهى از منكر

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 996
بازدید دیروز : 5606
بازدید هفته : 996
بازدید ماه : 23685
بازدید کل : 50440
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : شنبه 28 اسفند 1401

شرايط امر به معروف و نهي از منكر چيست؟

مقدمه

امر به معروف و نهی از منکر از احکام ضروری اسلام است و آیات زیادی بر آن دلالت و تاکید دارند و همان گونه که در فصل اول روشن شد، این دو فریضه از نگاه قرآنی اهمیت فوق العاده ای دارند، با این حال باید دید این حکم قرآنی، فریضه ای تعبدی است و مبنایی نقلی دارد یا فریضه ای تعقلی است و دارای مبنایی عقلی است و حکم قرآنی برای امضاء و تاکید آن می باشد.(2)

اگر امر به معروف و نهی از منکر، واجب عقلی باشد، آیات قرآن و همه نصوص دینی در مورد آنها، حکم ارشادی خواهند بود، یعنی راهنمای ما به حکم عقل شمرده خواهند شد، اما اگر این دو فریضه واجب نقلی باشند، آیات و نصوص دینی در مورد آنها حکم مولوی خواهندبود، یعنی دین آن را واجب کرده است و قبل از آن، عقل درباره اش حکم نداشت. در ضمن در صورت اول، وجوب امر به معروف و نهی از منکر تابع ملاک عقلی خواهند بود و از حکم تعبدی صرف خارج خواهد خواهد شد. تفاوت مبنا، آثار خود را در فروع مسائل امر به معروف و نهی از منکر نشان می دهند.

 


1- منظور از مبانی مجموعه پیش فرض هایی است که پذیرش آنها، ضرورت وجود امربه معروف و نهی از منکر را توجیه می کند، این مبانی می توانند از منظر خداشناختی، معرفت شناختی، هستی شناختی، انسان شناختی، جامعه شناختی، مورد بررسی قرار بگیرند، اما از طرح این بحث گسترده پرهیز می کنیم و توضیح مفصل آن را به جایگاه دیگری موکول می کنیم.

2- حکم نقلی و حکم عقلی، با هم حکم شرعی را تشکیل می دهند و این گونه نیست که حکم شرعی در مقابل حکم عقلی باشد؛ بلکه عقل در کنار نقل، بخشی از شرع است، از این رو ما دلایل را به نقلی و عقلی تقسیم می کنیم؛ نه شرعی و عقلی.

بخش اول: مبانی عقلانی امر به معروف و نهی از منکر

اشاره

گروه زیادی از علمای فقیه و متکلّم کوشیده اند برای دو فریضه مبانی عقلانی ارائه دهند، مانند: شیخ طوسی،(1) علامه حلی،(2) شهید اول،(3) شهید ثانی،(4) کاشف الغطاء،(5) شیخ انصاری،(6) امام خمینی(7) و ... در این بخش به اختصار به این مبانی توجه می دهیم و به دلیل این که این مسئله از قلمرو بحث فرآنی تا حدود زیادی خارج می شود، در حد اشاره به طرح مطلب می پردازیم.

الف: قاعده لطف

شاید بتوان رایج ترین دلیل عقلی برای وجوب دو فریضه در کلام فقها و متکلمان شیعه را، «قاعده لطف» دانست. طبق این قاعده انسان که از منظر قرآن موجودی آزاد و با اختیار است، تکالیفی به عهده دارد و می تواند اطاعت یا نافرمانی کند، در این میان چون هدف از خلقت او، سعادت، کمال، قرب به خدا و دوری از سقوط و شقاوت است، خدا به او لطف می کند وزمینه های سعادت و کمال را در اختیارش می گذارد، مثلاً پیامبران را مبعوث می کند و زمینه های سعادت و کمال را در اختیارش می گذارد.(8)

امر به معروف و نهی از منکر هم از اموری است که به گسترش خوبی ها و محدود شدن زشتی ها کمک می کند، لذا لطف خدا اقتضاء می کند انسان ها را به آن وادار و تکلیف کند تا درمسیر رشد قرار بگیرند. بر این اساس خداوند از روی لطف، نیرویی در انسان ها به نام عقل قرار داده است که حکم می کند یکدیگر را به انجام نیکی (معروف) و دوری از بدی (منکر) وادارند و الزام کنند.


1- الاقتصاد، ص 147.

2- قواعد الاحکام (متن جامع المقاصد)، ج 3، ص 483.

3- الدروس الشرعیه، ج 2، ص 118.

4- الروضة البهیة، ج 2، ص 224.

5- کشف الغطاء، ص 419.

6- المکاسب، ج 21، ص 18.

7- المکاسب المحرمة، ج 1، ص 204.

8- علامه حلّی، کشف المراد، ص 324. در نقد قاعده لطف. ر.ک به: امام خمینی، انوار الهدایة، ج 1، ص 257؛ ملا احمد نراقی، عوائد الایام، ص 507؛ نصیرالدین طوسی، تجرید الاعتقاد، (کشف المراد)، ص 428؛ علامه حلی، کشف المراد، ص 428، ابوصلاح حلبی، کافی، ص 264؛ طوسی، تبیان، ج 5، ص 258 و برای پاسخ نقدها ر.ک. به: علامه حلی، مختلف الشیعه، ص 338، شهید ثانی، الروضة البهیة، ج 2، ص 412؛ شهید اول، غایة المراد، ج 1، ص 508.

برخی از معتقدان به وجوب عقلی، تنها «اصل امر به معروف و نهی از منکر» را بر اساس قاعده لطف واجب می دانند، اما معتقدند حدود، مراتب و مراحل امر به معروف و نهی از منکر، با نقل ثابت می شود، زیرا عقل به خصوصیاتی که در مراتب و مراحل هست، دسترسی ندارد.(1) مثل بیشتر یا همه واجبات دیگر، مثلاً عقل بر اصل وجوب شکر نعمت دهنده دلالت دارد؛ اما چگونگی شکر (مثل نماز و ...) از طریق نقلی روشن می شود.(2) خلاصه سخن این که عقل بر اساس«قاعده لطف» حکم می کند که خدا اصل امر به معروف و نهی از منکر را واجب کند.

ب: حق و تکلیف اجتماعی

امر به معروف و نهی از منکر یک فلسفه روشن دارد و تنها وظیفه ای تعبدی نیست، زیرا ما می دانیم پیوندهای اجتماعی در جامعه برقرار است و هر کار خوب و بدی به بخش های دیگر سرایت می کند. با پذیرش این «مبنای اجتماعی» مبارزه با فساد یک حق اجتماعی است که حدیث نبوی هم به آن عنایت دارد. رسول خدا(ص) فردی را مثال می زند که با گروهی سوار کشتی شده و در وسط دریا جای خود را با تبر سوراخ می کند و به معترضان می گوید «من تنها در سهم خود تصرف می کنم و کار من به شما مربوط نیست؛ یعنی شما حقی برای مداخله ندارید. در چنین وضعیتی اگر دیگران مبنای او را بپذیرند و برای خود و جامعه حقی برای مداخله قائل نشوند و او را از این کار باز ندارند، غرق شدن سرنوشت کل جامعة مسافران کشتی خواهد شد.

پس امر به معروف و نهی از منکر دخالت بی مبنا و غیر موجه در زندگی خصوصی دیگران نیست، زیرا اسلام دخالت نامشروع و ناموجّه را حرام می شمرد و قرآن مجید در «سوره حجرات» به آن توجه می دهد؛ بلکه محدوده امر به معروف ونهی ازمنکر ناهنجاری های آشکار اجتماعی است که در سرنوشت جامعه دخالت دارند، و سرنوشت همه افراد در آن جا به هم گره خورده است و انحراف هر شهروندی، در سرنوشت کل یا بخشی از جامعه اثر می گذارد، بنابراین باید گفت کسی حق ندارد حق دخالت شهروندانی را که امر به معروف و نهی از منکر می کنند، انکارکند وبگوید به دیگران مربوط نیست. زیراسرنوشت همه به یکدیگرپیوسته است.

 


1- امر به معروف و نهی از منکر، آیت الله نوری همدانی، ص 17.

2- همان.

آیا در برابر بیماری واگیردار، هنگامی که دولت ماموران خود را برای زدن واکسن بسیج می کند، کسی حق دارد بگوید: به شما چه مربوط است؟ من بیمارمی شوم و جان من خطر می افتد، چرا در زندگی شخصی من دخالت می کنید؟! همه به او جواب می دهند سلامت تو از سلامت دیگران جدا نیست و بیماری تو سبب بیماری دیگران می شود، به همین دلیل به ما و به همه مربوط است، بنابراین باید قبول کرد که انجام این دو وظیفه از آثار زندگی گروهی انسان ها و از حقوق و واجبات اجتماعی محسوب می شود.(1)

آیت الله مصباح یزدی از قائلان این دیدگاه است. ما توضیح وی را به اختصار ذکر می کنیم.

در زمینه مسئولیت اجتماعی افراد در جامعه، دو گرایش وجود دارد. در برابر این سوال که «آیا مدیریت جامعه بر عهده نهاد مشخصی به نام دولت، حکومت یا ... است و دیگران، برای مدیریت جامعه وظیفه و حق ندارند یا دیگران نیز نقش موثر در مدیریت جامعه دارند، و ایفای چنین نقشی نه تنها حق آنان، که وظیفه آنان نیز هست» دو دیدگاه متقابل هست.

گرایش غالب امروز حاکم بر جهان غرب این است که مردم جامعه باید در انجام خواسته های فردی خود، هر چه بیشتر آزاد باشند و هیچ مسئولیتی در برابر اداره جامعه بر عهده افراد نیست، و تنها گروه خاصی را همین مردم انتخاب و تعیین می کنند تا حدّ لازم و ضروری مدیریت جامعه را عهده دار شوند و در اجرای مقرراتی که خود مردم وضع می کنند، سهیم باشند و هر یک از افراد باید حق تصرف در زندگی مردم را داشته باشد، و هر یک از افراد باید از بیشترین آزادی در رفتار خود برخوردار باشند. این آزادی شامل فعالیت های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی می شود و دولت تنها حق دارد آن اندازه ای که برای حفظ نظم جامعه ضروری است، در امور مردم دخالت کند؛ نه بیش از آن.

این گرایش را، به طور عام، لیبرالیسم می نامند. بر این اساس، حداکثر آزادی برای افراد ثابت می شود، اما آنان در برابر مشکلات اجتماعی مسئولیتی ندارند. بنابراین گرایش، اگر در جامعه ای حوادثی - چه حوادث طبیعی و چه حوادث اجتماعی - پیش آید که برای قشر خاصی در جامعه، یا حتی برای اکثریت مردم مشکلاتی به وجود آورد، افراد هیچ مسئولیتی برای رفع این مشکلات ندارند. بر اساس این نظریه سکولاریستی فردگرایانه و انسان محور، حتی اگر در جامعه ای، مردم زیادی به فقر مبتلا باشند، کسانی که ثروت های هنگفت دارند، حق دارند برای جلوگیری از پایین آمدن نرخ کالاهایشان، کالاهای افزوده خود را به دریا بریزند یا بسوزانند؛ البته ممکن است بین آن ها کسانی باشند که به اقتضای عاطفه انسانی یا مذهب خاص، به ارزش های اخلاقی پایبند باشند و در این جهت تلاشی صورت دهند.

 


1- پیام قرآن، ج 10، ص 266. همین مضمون در تفسیر نمونه، ج 3، ص 55 آمده است.

بر اساس گرایش دیگر هر فردی در برابر افراد دیگر و جامعه مسئول است، و چنان نیست که هر کس بتواند در زندگی، به هر قدر و شکلی که بخواهد، فعالیت کند و نگران دیگران نباشد. فعالیت های اقتصادی هم تا حدی آزاد است که به منافع کل جامعه ضرر نزند.

بر این اساس جامعه مانند یک پیکر است؛ پیکر انسان از چند دستگاه (همچون دستگاه بینایی و شنوایی) یا سیستم (همچون سیستم عصبی، تنفس و گوارش)، و هر یک از اینها، از چند عضو تشکیل شده اند و هر عضوی میلیون ها و میلیاردها سلول دارد. اگر بخشی از این سیستم کلی، ناقص مانده، به کل بدن ضربه می خورد، بنابراین بخش های بدن همه به هم ربط دارند و بر یکدیگر تاثیر و تاثر متقابل دارند؛ و همه در برابر هم مسئول اند. به همین گونه، هر یک از انسان ها در جامعه مانند سلول های پیکر انسان به هم پیوسته اند.

بر اساس گرایش اول هیچ فردی در برابر دیگران احساس مسئولیت نمی کند، لذا نمی توان انسان را ملزم کرد که حتماً مسئولیتی را بپذیرد، و به جز هیئت حاکمه خاص و تعداد محدودی که برای جلوگیری از بی نظمی و هرج و مرج تعیین شده اند، دیگران فقط به زندگی خود می پردازند و هیچ وظیفه ای در برابر دیگر اعضای جامعه احساس نمی کنند.

بر اساس نظریه دوم، دو گرایش به وجود آمده است:

1) افراد باید در برابر یکدیگر احساس مسئولیت کنند و در شرایط بحرانی خاص «مانند زلزله، سیل، جنگ و شیوع بیماری خاص) یار هم باشند. تقریباً تمام کسانی که گرایش اجتماعی دارند و قائل به اصالت جامعه اند، می پذیرند که همه مردم باید در چنین مواردی مشارکت کنند.

2) در شرایط عادی نیز، افراد در برابر دیگران مسئول اند. این حس مسئولیت ما را به عقلی بودن امر به معروف و نهی از منکر راهنمایی می کند، مثلاً در بسیاری از کشورها مردم در برابر بعضی مسائل حساس اند و اگر کسی تخلّفی کند، عکس العمل نشان می دهند. این یعنی وجود نوعی نهی از منکر در همه جوامع. پس قسمی از امر به معروف و نهی از منکر در همه جوامع وجود دارد. دلیل آن هم این است که همه متوجه شده اند اگر بنا باشد کسانی در هر یک زندگی اجتماعی تخلف کنند، دودش به چشم هم خواهد رفت.

آیت الله مصباح یزدی با توجه به مطالب می نویسد:

این امر عقلی است که اگر در جامعه ای، مقرراتی که به نفع جامعه است، رعایت نشود، دیگران باید حساسیت نشان دهند؛ نه آن که منتظر شوند تا پلیس یا ماموران دولتی جلوی آن عمل را بگیرند. پلیس در واقع نیرویی کمکی برای جلوگیری از قانون شکنی هاست و این مردم اند که باید خود حساس باشند تا عمل ناپسندی واقع نشود. حساسیت هر جامعه ای که پیشرفته تر و متمدن تر باشد، در برابر وضع و عمل به قانون، بیشتر است؛ به ویژه مردم به آن امور که نفع آن را همه آن ها تشخیص می دهند، امر به معروف و از آن امور که ضررش را همه ایشان می فهمند، نهی از منکر می کنند. پس، امر به معروف و نهی از منکر امری عقلی است و به نوعی، در همه جوامع پیشرفته وجود دارد.

بنابراین امر به معروف و نهی از منکر، میان عقلا توجیه پذیر است، از این روی شاهدیم که تا این مراحل هم گسترش یافته است که مردم کشوری به کشور دیگری، به قوانینی همچون مجازات همجنس بازان و اعدام قاچاقیان اعتراض می کنند و این گونه اعمال را ناقص حق حیات برای انسان ها به شمار می آورند.

مسئله اساسی این است که اصل مبارزه با کار ناشایست و ناروا نه تنها در جامعه اسلامی، بلکه در همه جوامع مطرح است.

البته برخی معتقدند در برخی کشورها مردم هیچ وقت از منکراتی چون هم جنس بازی و ... نهی نمی کنند و آن را زشت نمی دانند، پس نمی توان امر به معروف و نهی از منکر را عقلی و مشترک بین همه انسان ها دانست.

در پاسخ باید گفت: عقل هر انسانی حکم می کند که باید با منکرات، کارهای زشت، و هر عملی که حقوق انسان را از بین می برد، مبارزه کرد؛ اما آنها در مصداق منکرات اختلاف نظر دارند. برخی اعدام قاچاقچی حرفه ای، که عامل فلج شدن و مرگ تدریجی هزاران انسان می شود، و برخی دیگر آزاد گذاشتن او را مصداق ظلم به جامعه تلقی می کنند.

دوگانگی در تشخیص مصداق معروف و منکر، خدشه ای به این وارد نمی سازد که همه معتقدند که امر به معروف و نهی از منکر منعی ندارد؛ هر چند به دخالت در امور دیگران یا در جامعه دیگری بینجامد، لذا اختلاف ما با غربی ها بر سر این نکته است که چه چیزی منکر است تا از آن نهی کنیم و چه چیزی معروف است تا به آن امر کنیم. در واقع، مسئولیت انسان ها در برابر یکدیگر و ضرورت نظارت بر رفتار یکدیگر در جامعه های متمدن انسانی، همواره وجود داشته است.(1)

پ: لزوم عقلی جلوگیری از معصیت

عقل همانگونه که معصیت مولی را قبیح و زشت می داند، «جلوگیری از معصیت مولی» را هم لازم می داند و این از جمله مبانی عقلی امر به معروف و نهی از منکر است. امام خمینی(ره) در توضیح این مبنا می نویسد:

یکی از احکام مستقل عقل آن است که باید از معصیت نسبت به مولی و تخلف از دستورات او جلوگیری کرد. از نظر عقل، تفاوتی در شیوه های مختلف جلوگیری از معصیت، مانند نهی زبانی، یا اقدامات عملی که ممکن است، وجود ندارد؛ البته همه قبول دارند که اگر کاری، به طور کلی مبغوض است - چه از مکلّفی صادر شود و چه غیر مکلفی به آن اقدام کند - باید جلوی آن را گرفت. همچنین اگر انسان مکلفی، اقدام به عمل ناپسند و زشت کند، باید مانع آن شد، و در هر دو مورد، یک ملاک وجود دارد: وقوع کاری که مورد نفرت و بُغض است، از این رو اگر حیوانی بخواهد چیزی را روی زمین بریزد که به مصلحت نیست، و انسان شاهد آن باشد، وظیفه جلوگیری دارد و بی تفاوتی اش، قبیح است و حتی چنین فردی قابل مؤاخذه است؛ زیرا در برابروقوع مبغوض، - با هر مرتبه ای از اهمیت - اقدامی نکرده است. همچنین اگر این شخص، ناظر معصیت فرد مکلفی باشد، و برای جلوگیری از آن اقدامی نکند، از نظر عقل محکوم بوده، و به همان ملاک، قابل مؤاخذه است.(2)

برخی از روایات نیز شاهد این حکم عقلی است، از جمله امیرمومنان علی(ع) فرمود:

«وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللهِ مَنْقُوضَةً فَلاَ تَغْضَبُونَ وَ أَنْتُمْ لِنَقْضِ ذِمَمِ آبَائِکُمْ تَأْنَفُونَ»؛(1) (و شما می بینید که عهد خدا نقض می شود ولی فریاد نمی کنید؛ اما نسبت به نقض برخی پیمان های پدرانتان فریاد بر می آورید).

امام طبق این روایت بر مبنای درک عقلی انسان ها که خود را در برابر «حقوق پدر» مؤظف و مکلف می بینند و هنگام نادیده گرفتن آن اعتراض می کنند، از اصحاب می خواهد در برابر نادیده انگاری حدود الهی اعتراض کنند و تسامح پیشه نسازند.

 


1- بزرگترین فریضه، محمد تقی مصباح یزدی، ص 30-18 (با تلخیص) .

2- امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج 1، 204.




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: