معنای ظلم
حال که برخی از موارد کاربرد واژه عدل در کتب لغت روشن شد، به جهت تقابلی که میان عدل و ظلم وجود دارد، لازم است به کاربردهای واژه ظلم در لغت عرب نیز اشاره شود.
در کتاب العین مینویسد :
الظلم أخذک حقّ غیرک... (1)
ظلم گرفتن حقّ دیگری است.
و جوهری میگوید :
ظَلَمه یَظلِمُه ظُلماً ومَظْلِمَةً. وأصله وضع الشیء فی غیر موضعه. ویقال: من أشبه أباه فما ظلم. (2)
اصل ظلم وضع شیء در غیر محل آن است. و گفته میشود: شباهت به پدر ظلم نیست.
و در جای دیگر این مثل معروف را نقل میکند که:
من استرعی الذئب ظَلَم. (3)
اعتماد به گرگ، ظلم است.
و ابن اثیر میگوید :
أصل الظلم: الجور ومجاوزة الحدّ. ومنه حدیث الوضوء: «فمن زاد أو نقص فقد أساء وظلم» أی... ظَلَم نفسه بما نقصها من الثواب. (4)
اصل ظلم به معنای جور و تجاوز از حدّ است. و حدیث وضو هم به همین معناست: «کسی که بیفزاید یا بکاهد، بدی و ظلم کرده است»: یعنی... به سبب کم کردن ثواب آن، به نفس خویش ظلم کرده است.
1- . کتاب العین 8 / 163.
2- . صحاح اللّغة 5 / 1977.
3- . صحاح اللّغة 6 / 2359.
4- . النهایة 3 / 161.
ابنمنظور مینویسد :
الظلم: المیل عن القصد. والعرب تقول: ألزِمْ هذا الصَّوْب ولاتظلم عنه؛ أی لاتجُرْ عنه. (1)
ظلم انحراف پیدا کردن از حدّ وسط است. عرب میگوید: این سمت را ملازمت کن و از آن ظلم نکن؛ یعنی از آن به جای دیگر نرو.
و نیز مینویسد :
العرب تقول: ظَلم فلان سقاءه إذا سقاه قبل أن یخرج زبده...
ویقال: ظلمت القوم إذا سقاهم اللَّبَن قبل إدراکه... والمظلوم اللّبن یشرب قبل أن یبلغ الرؤوب. الفرّاء: یقال: ظلم الوادی، إذا بلغ الماء منه موضعاً لم یکن ناله فیما خلا ولابلغه قبل ذلک... وظلمتَ الناقة: نحرت من غیر علّة... وکلّ ما أعجلتَه عن أوانه فقد ظلمتَه... وظلم الأرض: حفرها ولم تکن حفرت قبل ذلک وقیل: هو أن یحفرها فی غیر موضع الحفر. (2)
عرب میگوید: فلانی به کسی که شیر میداد ظلم کرد؛ آنگاه که شیر را پیش از جدا کردن کره به او بنوشاند. و گفته میشود: به قوم ظلمکردم ؛ آنگاه که شیر نرسیده به آنها بنوشاند... و مظلوم شیری را گویند که پیش از به هم زدن کامل و خارج کردن کرهاش نوشیده شود. فرّاء میگوید : دشت ظلم کرد؛ وقتی که آب به جایی از آن برسد که هیچوقت آب به آن نمیرسد و تا به حال به آنجا آب نرسیده است... و به شتر ظلم کردم؛ یعنی بدون علّتی آن را نحر کردم... و هر چیزی که قبل از رسیدن وقتش مورد استفاده قرار گیرد، به آن ظلم شده است... و به زمین ظلم کرد، یعنی آن را که تا به حال کنده نشده بود، کند. و گفته میشود: ظلم به زمین در صورتی است که جایی از آن کنده شود که نباید کنده میشد.
1- . لسان العرب 12 / 373.
2- . لسان العرب 12 / 375 و376.
وجه مشترک همه موارد استعمال آن است که در هر امری عدم رعایت حدّ وسط و متعارف ظلم حساب میشود. مثلاً کندن زمینی که به طور متعارف باید صاف باشد ظلم است و یا نوشیدن و نوشاندن شیر کرهداری که به طور متعارف باید بعد از گرفتن کرهاش نوشیده شود ظلم است و نیز آبیاری قسمتهایی از زمین که به طور متعارف نباید آبیاری شود ظلم است.
و نیز میگوید :
فی المثل: من استرعی الذئب فقد ظلم؛ أی، من ائتمن خائنا فقد وضع الأمانة فی غیر موضعها. (1)
هر که به گرگ اعتماد کند ظلم کرده است. یعنی کسی که به خائن امانت سپارد، امانت را در غیر جایگاهش قرار داده است.
نتیجه معنای لغوی عدل و ظلم
با توجّه به کاربردهای واژه ظلم و تقابل آن با واژه عدل، روشن میشود که واژه عدل از دیدگاه واژهشناسان معنای گسترده و عامی دارد که با توجّه به موارد استعمال، مراد از آن تساوی، حق، وضع شیء در موضعش و رضایت و خشنودی خواهد بود؛ و در همه این موارد، معنای قرار دادن شیء در موضعش وجود دارد و در مقابل عدل، ظلم است _ که با توجّه به کاربردهای آن در لغت _ مراد از آن قرار دادن شیء در غیر موضع آن است. در برخی از کتب لغت به این معنا تصریح شده است.
1- . لسان العرب 14 / 322.
در مجمع البحرین مینویسد :
والعادل: الواضع کلّ شیء موضعه. (1)
عادل کسی است که هر چیزی را در جایگاه آن قرار دهد.
پس روشن است که تساوی و رعایت جایگاه و شأن اشیا معنای لغوی واژه عدل است و برقراری تساوی فقط با توجه به شأن و جایگاه اشیاء، امکانپذیر است. بنابر این معنای اصلی عدل در حقیقت، قرار دادن اشیا در جایگاه شایسته آنهاست. و عدل به این معنا نقیض ظلم _ یعنی قرار دادن اشیاء در غیر موضع آنها _ خواهد بود. از این رو ابنمنظور درباره عدل به عنوان یکی از صفات خدای تعالی مینویسد :
و فی أسماء الله سبحانه: العدل، هو الّذی لا یمیل به الهوی فیجور فی الحکم. (2)
عدل در اسماء خداوند متعال به معنای آن است که هوی و هوس در خدا راه ندارد تا او در حکمش ستم کند.
با توجه به معنای حق و ظلم درمییابیم که عدل در مورد خدای تعالی به معنای آن است که خداوند متعال با توجه به جایگاه و شأن هر چیزی نسبت به آن حکم میکند و هیچ عاملی سبب نمیشود او چیزی را از جایگاه شایسته آن خارج و به آن ستم کند.
انسانها نیز همچون سایر اشیا دارای اختلاف درجات و مراتب هستند. (3) پس
خداوند متعال به مقتضای عدل خویش به هر شخصی متناسب با درجه و مرتبه وی کمال و نعمت عطا کند. اعطای کمالات و نعمتها به اشخاص بدون رعایت اختلاف مراتب آنها ظلم است.
1- . مجمع البحرین 3 / 134.
2- . لسان العرب 11 / 430.
3- . در درس های بعد راجع به منشأ اختلاف درجات و مراتب اشیاء بحث خواهیم کرد.
خلاصه درس اوّل
Ë بحث عدل در میان مسلمانان از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
Ë اعتقاد به دل پایه و اساس دینداری است.
Ë چون شخص عادل هر چیز را در جایگاه شایسته آن قرار می دهد همه _ با نظر به عقل خویش _ از وی راضی خواهند بود.
Ë عدل در لغت به معنای برقراری تساوی بین دو چیز است.
Ë در برقراری تساوی، همیشه مقدار و وزن مورد نظر نیست، بلکه برقراری تساوی با توجه به ارزش اشیا صورت می گیرد و ارزش اشیا به شأن و جایگاه آن ها مربوط می شود.
Ë حکم کردن به حق از جمله معانی ذکر شده برای عدل است. حق نیز با توجه به مرتبه وجودی و شأن اشیا برای آن ها ثابت می شود.
Ë ظلم و جور به معنای قرار دادن اشیا در غیر جایگاه آن ها نقطه مقابل عدل هستند.
Ë چون خدا عادل است، با توجّه به اختلاف مراتب و درجات اشخاص و با در نظر گرفتن شأن و جایگاه افراد، به آن ها نعمت و کمال اعطا می کند.
خودآزمایی
1. روایت «إنّ أساس الدین التوحید و العدل» را شرح دهید.
2. تکلیف بندگان چه ارتباطی با اعتقاد ایشان به عدل دارد؟
3. موارد کابرد ریشه «عدل» را بنویسید.
4. معانی مختلف عدل و نیز معنای اصلی آن را _ که در همه موارد مشترک است _بیان کنید.
5. فرق بین عدل و انصاف را شرح دهید.
6. تسویه به چه معناست؟ ارتباط آن را با معنای اصلی عدل توضیح دهید.
7. حکم به حق چه رابطه ای با معنای اصلی عدل دارد؟
8. آیا بین به کارگیری واژه معتدل درباره هوا و معنای عدل ارتباطی وجود دارد؟ به اختصار توضیح دهید.
9. با توجه به معنای لغوی عدل، منظور از عدالت خدا را توضیح دهید.
نظرات شما عزیزان: