حضرت آدم علیهالسلام نخستین پیامبر الهى و پدر بشر است، که مطابق با قرآن کریم، خداوند او را از خاک آفرید و اسماء را به او تعلیم نمود و آنگاه به فرشتگان دستور داد که بر آدم سجده کنند. ماجرای هبوط آدم و همسرش حوّا از بهشت نیز مطلب دیگری است که قرآن بدان اشاره نموده است.
وجه تسمیه آدم
«آدم» یعنى خاک قرمز؛ وى از مواد أرضى آفریده شد و جاندار گردید. «أداما» لفظى است عبرى و به معنى گرد و خاک و یا زمین قابل زراعت مى باشد و مبداء اشتقاق اسم آدم از آن است.[۱]
در حدیثی از امام علی علیه السلام در پاسخ به پرسش از علت نامگذاری آدم و حوا آمده است: «إنّما سُمّی آدَمُ آدَمَ لأنّهُ خُلِقَ مِن أدیمِ الأرضِ»؛[۲] آدم را آدم نامیده اند، چون از اَدیم (پوسته) زمین آفریده شد.
حضرت آدم در قرآن
نام حضرت آدم علیه السلام ۲۵ بار در آیات قرآن کریم در سورههای بقره، آل عمران، مائده، اعراف، اسراء، کهف، مریم، طه و یس آمده است. موضوعات مربوط به حضرت آدم در قرآن از این قرارند:
آدم خلیفه خدا در زمین
این موضوع در آیات ۳۰ تا ۳۳ سوره بقره بیان گردیده است: «و آن زمان که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من مى خواهم در روى زمین جانشین و حاکمى قرار دهم. فرشتگان گفتند: اگر هدف تو از آفرینش انسان عبادت است، که ما تو را تسبیح گفته و حمد تو را به جا مى آوریم. پس چرا مى خواهى کسى را در زمین قرار دهى که به فساد و خونریزى دست زده و زمین را تباه نماید؟ خداوند فرمود: من از آفرینش انسان، حقایقى را مى دانم که شما از آن بى خبرید».
پس از آن خداوند، آدم را بیافرید و علم اسماء یعنى علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات را همگى به او آموخت و آنگاه آن اسامى را به فرشتگان عرضه کرد و فرمود اگر راست مى گوئید اسامى اینها را برشمارید. فرشتگان عرض کردند: خداوندا منزهى تو، ما چیزى جز آن چه تو به ما تعلیم داده اى، نمى دانیم زیرا تنها تو دانا و حکیمى. خداوند، آدم را مخاطب قرار داد و فرمود: اى آدم، فرشتگان را از این اسامى و اسرار این موجودات آگاه کن و هنگامى که آدم آنان را آگاه نمود، خداوند به فرشتگان فرمود: آیا نگفتم من غیب آسمانها و زمین را و آنچه را که شما پنهان و یا آشکار سازید مى دانم؟
آفرینش حضرت آدم
این موضوع در آیه ۵۹ سوره آل عمران چنین بیان گردیده است: «قطعاً داستان عیسى نزد خدا (از نظر چگونگى آفرینش) مانند داستان آدم است، که (پیکر) او را از خاک آفرید، سپس به او فرمود: (موجود زنده) باش پس بى درنگ (موجود زنده) شد».
و در آیه ۲۶ سوره حجر آمده است: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»؛ و همانا ما انسان را از گل و لاى کهنه متغیر بیافریدیم.
و در سوره مومنون آیه ۱۲ آمده: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طینٍ»؛ و همانا ما آدمى را از گل خالص آفریدیم.
همچنین در آیات دیگری همچون: سوره حج/ آیه ۵، سوره ص/ آیه ۷۱، سوره صافات/ آیه ۱۱، سوره حجر/ آیه ۴۸، سوره الرحمن/ آیه ۱۴، سوره سجده/ آیه ۷، خلقت انسان از خاک و گل با اختلافاتی در تعابیر آمده است.[۳]
سجده نکردن ابلیس بر آدم
این موضوع اولین بار در آیه ۳۴ سوره بقره بیان گردیده است: «آنگاه به فرشتگان گفتیم: همه در برابر آدم سجده و خضوع کنید و او را تکریم نمائید. همه آنها سجده کردند جز ابلیس که به خاطر این نافرمانى کافر شد».
مطلب فوق، با بیانهای دیگری در سوره اعراف آیات ۱۱ و ۱۲، سوره اسراء آیات ۶۱ و ۶۲، سوره کهف آیه ۵۰، سوره طه آیه ۱۱۶ و سوره ص آیات ۷۱ تا ۷۴ آمده است.
سکونت آدم در بهشت و هبوط
این موضوع در آیات ۳۵ تا ۳۹ سوره بقره بیان گردیده است: «پس از آن به آدم گفتیم: اى آدم تو و همسرت در بهشت سکونت کن و از نعمتهاى آن هر چه مى خواهید بخورید. اما به این درخت نزدیک نشوید و از میوه آن نخورید که از ستمکاران خواهید شد. در این هنگام، شیطان با سخنان خود آنها را فریب داد و از میوه آن درخت خوردند و این نافرمانى باعث خروج آنها از بهشت گردید و ما به آنها گفتیم: همگى به زمین فرود آئید در حالی که بعضى از شما دشمن دیگرى خواهد بود و براى شما تا مدتى معین در زمین قرارگاه و وسیله بهره بردارى است. پس از آن آدم، از پروردگار خود کلماتى را آموخت که وسیله اى براى پذیرش توبه وى در پیشگاه خداوند گردید و خداوند توبه او را پذیرفت چون او توبه پذیر و مهربان است. آنگاه به آنها گفتیم که در زمین فرود آئید و مسکن گزینید و زندگى را آغاز کنید و آنگاه که هدایتى از طرف من براى شما آمد کسانى که از آن پیروى کنند، نه ترسى براى آنها هست و نه اندوهگین مى گردند. اما کسانى که به آیات ما کافر شده و آنها را تکذیب کنند اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند بود».
این جریان همچنین در آیات ۱۹ تا ۲۷ سوره اعراف آمده و در حین نقل آن بنیآدم را به درس آموزی از این داستان و مراقبت خود از فریفته شدن به وسوسههای شیطان توصیه نموده است. جای دیگری که قرآن به این داستان پرداخته است، آیات ۱۱۵ تا ۱۲۴ سوره طه است.
حضرت آدم در روایات
- امام علی علیهالسلام درباره نحوه خلقت حضرت آدم علیهالسلام از خاک میفرماید: «ثُمّ جَمَعَ سبحانَهُ مِن حَزْنِ الأرضِ و سَهْلِها، و عَذْبِها و سَبَخِها، تُربَةً سَنَّها (سَنّاها) بالماءِ حتّی خَلَصَت، ولاطَها بالبَلَّةِ حتّی لَزِبَت، فَجَبَلَ مِنها صُورَةً ذاتَ أحناءٍ و وُصولٍ، و أعضاءٍ و فُصولٍ، أجمَدَها حتَّی استَمسَکت، و أصلَدَها حتّی صَلْصَلَت، لِوَقتٍ مَعدودٍ و أمَدٍ مَعلومٍ. ثُمّ نَفَخَ فیها مِن رُوحهِ فَمَثُلَت (فتَمثّلَت) إنسانا ذا أذهانٍ یجیلُها و فِکرٍ یتَصَرّفُ بها... مَعجونا بطِینَةِ الألوانِ المُختَلِفَةِ، والأشباهِ المُؤتَلِفَةِ، والأضدادِ المُتَعادِیةِ، والأخلاطِ المُتَباینَةِ، مِن الحَرِّ والبَردِ، والبَلَّةِ والجُمودِ»؛ «سپس خداوند سبحان از قسمت های سخت و نرم زمین و شیرین و شوره زار آن، خاکی برداشت و بر آن آب ریخت تا پاک و خالص شد و با رطوبت بیامیختش تا آن که چسبناک گشت. آنگاه از آن هیکلی بیافرید، دارای اعضا و پیوندها و گسستگی ها؛ مدتی مشخص و زمانی معلوم آن را بداشت تا این که خشکید و به هم پیوست و چون سفال سخت شد. آن گاه از روح خویش در آن دمید تا به صورت انسانی گردید صاحب ذهن هایی که آن ها را به حرکت درمی آورد و اندیشه ای که با آن (در کارهایش) دخل و تصرف می کند... آمیخته به طینتی با رنگ های گوناگون و چیزهایی همانند یکدیگر و حالاتی متضاد و اخلاطی ناهمگون از قبیل گرمی و سردی و رطوبت و خشکی».[۴]
- امام علی علیهالسلام علت این که ابلیس سجده نکرد را چنین بیان میفرماید:«فَافتَخَرَ علی آدمَ بخَلقِهِ و تَعَصَّبَ علَیهِ لأصلِهِ... فَلَعَمرُ اللّه ِ لقد فَخَرَ علی أصلِکم و وَقَعَ فی حَسَبِکم و دَفَعَ فی نَسَبِکم... فاللّه َ اللّه َ فی کبرِ الحَمِیةِ و فَخرِ الجاهِلیةِ؛ به خلقت خود (از آتش) بر آدم فخر فروخت و به خاطر منشأ خود علیه او عصبیت به خرج داد... سوگند به خدا که او بر اصل و ریشه شما فخر فروخت و از حسب و نسب شما عیبگویی کرد... زنهار، زنهار، به خدا پناه برید از تکبر و عصبیت و فخرفروشیهای جاهلیت».[۵]
- پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: آدم پیش از آن که مرتکب گناه شود اجلش در برابر دیدگان او بود و آرزویش پشت سر او. اما چون گناه ورزید خداوند آرزویش را جلو چشم او نهاد و اجلش را پشت سر او، این است که تا دم مرگ آرزو دارد.[۶]
- پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: «إنّ اللّه َ لَمّا أخرَجَ آدَمَ مِن الجَنّةِ زَوّدَهُ مِن ثِمارِ الجَنّةِ و عَلّمَهُ صَنعَةَ کلِّ شَیءٍ»؛ خداوند هنگامی که آدم را از بهشت بیرون کرد، توشه او را از میوه های بهشت قرار داد و فن ساختن هر چیزی را به او آموخت».[۷]
- امام صادق علیه السلام: خدای عزوجل به آدم علیه السلام وحی فرمود: من همه سخن را در چهار کلمه برای تو گرد می آورم. عرض کرد: پروردگارا، آن چهار کلمه چیست؟ فرمود: یکی از من است، یکی از تو، یکی به رابطه من و تو مربوط می شود و یکی به رابطه میان تو و مردم. عرض کرد: پروردگارا، آن ها را برایم بیان فرما تا بدانمشان. فرمود: آن که اختصاص به من دارد، این است که مرا بندگی کنی و چیزی را شریکم نگردانی. آن که اختصاص به خودت دارد، این است که در برابر عمل تو پاداشی دهمت که بیش از هر چیز به آن محتاجی. آن که به رابطه میان من و تو مربوط می شود، این است که تو دعا کنی و من اجابت کنم و آن که به رابطه میان تو و مردم مربوط می شود، این است که برای مردم آن پسندی که برای خود می پسندی.[۸]
- از سفارشهای حضرت آدم علیه السلام به فرزندش شیث علیه السلام: «إذا عَزَمْتُم علی أمرٍ فانْظُروا إلی عَواقِبِهِ، فإنّی لَو نَظَرْتُ فی عاقِبَةِ أمْری لَم یصِبْنی ما أصابنَی»؛ هرگاه قصد کارى کردید، به پیامدهاى آن بنگرید؛ اگر من در عاقبت کار خود اندیشیده بودم، آنچه به سرم آمده، نمى آمد... به دنیای فانی دل مبندید؛ زیرا من به بهشت جاویدان دل بستم اما با من وفا نکرد و از آن بیرون رانده شدم.[۹]
پانویس
- تورات، سفر تکوین ۲:۷؛ قاموس مقدس در لغات: «آدم» و «زمین»؛ حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، سید عبدالحجت بلاغى، جلد ۲، ص ۵۴۱.
- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج ۱۱، ص ۱۰۲.
- برای جمع بین این موارد به تفاسیر قرآن رجوع شود، به عنوان نمونه در تفسیر المیزان به نقل از مجمع البیان این وجه ذکر شده: اصل آدم از خاک بوده، چون قرآن مى فرماید: «خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ»؛ آدم را از خاک خلق کرد. چیزى که هست خاک مذکور را گل کرد، همچنان که فرموده: «وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»؛ تو آدم را از گل آفریدى. آنگاه آن گل را گذاشت تا متعفن شد، همچنان که فرموده: «مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»؛ آدمى را از گل گندیده خلق کردم. آنگاه آن گل را گذاشت تا خشک شد: «من صلصال؛ از گل خشکیده» بنابراین تناقضى در این تعبیرهاى مختلف قرآن نیست زیرا حالات مختلف مبدأ خلقت آدمى را بیان مى کند. (ترجمه المیزان، ج ۱۲، ص ۲۲۳)
- بحارالأنوار، علامه مجلسى، ج ۱۱، ص ۱۲۲.
- بحارالأنوار، علامه مجلسى، ج ۱۴، ص ۴۶۵.
- پیام رسول، ترجمه نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاینده، ص۲۷.
- حکم النبی الأعظم صلى الله علیه و آله و سلم، محمدى رى شهرى، ج۲، ص۲۶۸.
- بحارالأنوار، علامه مجلسى، ج۱۱، ص۲۵۷.
- بحارالأنوار، علامه مجلسى، ج۷۵، ص۴۵۲.
منابع
- حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، سید عبدالحجت بلاغى؛ قم: انتشارات حکمت، ۱۳۸۶ ق.
- بحارالانوار، علامه مجلسى؛ تهران.
- تاریخ الأمم و الملوک، محمد بن جریر طبرى؛ بیروت: دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷.
- تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۳۷۴ ش.
- حکم النبی الأعظم صلى الله علیه و آله و سلم، محمدى رىشهرى؛ قم: دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۹ ق.
- پیام رسول، ترجمه ابوالقاسم پاینده؛ قم: طلوع مهر، اول، ۱۳۸۵ ش.
- فرهنگنامه موضوعی قرآن کریم، به اهتمام احمد خاتمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۸۶.
نظرات شما عزیزان: