«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» (فلق/5-1) بحث ما بحث حسد است.
1- حالات و روحيات گوناگون انسان
1- حالات انسان چند جور است. گاهى انسان حالاتش منفى است مىگويد من كه ندارم او هم نداشته باشد اين حسادت است.
2- يك وقت حالات انسان مثبت است مىگويد او كه دارد من هم داشته باشم
اولى حسادت است دومى غبطه است.
3- گاهى مىگويد او داشته باشد و اگر من نداشته باشم عيبى ندارد. او بله من نه، اين ايثار است ما مىرويم مرز، بى خوابى مىكشيم مىرويم اسير مىشويم شهيد مىشويم عوضش مملكت ما عزيز بشود.
4- يك وقت هم مىگويد او نداشته باشد ولى من داشته باشم. اين بخل است. به ديگران نمىدهيم.
پس انسان در برابر نعمتهاى خداوند چهار حالت دارد حالت اول حالت حسادت است كه ديد، ديد منفى است.
در روايات ما در رابطه با حسد خيلى جملات داغى است. مثلاً داريم (رأس عيبها) چون در بيان انسان كله اهميتش از همه بيشتر است. مثلاً امام فرمود: مجلس در رأس امور است.
حسادت يك گناه مادر است. اكثر مردم گرفتار اين حسد هستند ولى روى اين مقاله و تحقيقى نشده است و من فكر مىكنم پنج تا كتاب بيشتر در رابطه حسد نوشته نشده است. حسادت مىسوزاند خانهها را.
بررسى آثار حسد:
2- آثار و پيامدهاي حسادت
عوارض روحى. (حسد زندان روح است) در رابطه ضرر روحى داريم كه قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «لَا رَاحَةَ لِحَسُودٍ»(غررالحكم/ ص300). حسود هى مىسوزد كه چرا مردم دارند.
استعدادهاي درونى را خاموش مىكند. حديث داريم حسد عبادت را مىسوزاند همانطور كه آتش هيزم را مىسوزاند.
حسد آتش است. هم از درون مىسوزاند و هم باعث سوزش عبادات مىشود.
حسود توطئهگر است چون نمىتواند تحمل كند هميشه نقشه مىكشد با يك وسيلهاى نعمت از ديگري سلب بشود براى اينكه آتش خود را خاموش كند.
برادران يوسف به يوسف غبطه خوردند گفتند چه كنيم پدرمان يوسف را بيشتر دوست دارد. گفتند بكشيمش. نقشه كشيدند براى كشتن بعد يكى گفت نكشيمش لااقل بياندازيمش توى چاه. يعنى يك آدم به كسى كه بيشتر دوستش دارند حسادت كند و توطئه بكند.
ممكن است ببيند خيلى قوى است به قدرتش غبطه بخورد با يك سمى، دارويى با يك غذايى توان بدنى او را كم كند. آدم حسود ناراحت است كه چرا فلانى دارد مىگويد چه كنم كه او نداشته باشد پس حسود يك آتشى در روحش است و فكر راحتى ندارد.
حسود بخشى از عمر خود را صرف هدر دادن نعمت ديگران مىكند. تمركز حواس ندارد درست مثل جاهايى كه دختر و پسر مخلوط درس مىخوانند و حجاب نيست. اگر جدا باشند تمركز فكر است. اگر با هم باشند باز با عفت ست امّا اگر مخلوط باشد بى عفتى هم باشد بخشى از عمر دخترها و پسرها صرف هوس مىشود.
حسود رياكار است. نمىگويد كه« خانم! من نسبت به شما حسد دارم» يا نمىگويد: « فلان كس! من نسبت به شما حسودم. »، مىگويد: «سلام مشتاق ديدار. » حسود رياكار كه شد قهراً دروغگو هم مىشود.
حسود هرگز خيرخواه جامعه نيست. حديث داريم قَالَ الصَّادِقُ (ع): «النَّصِيحَةُ مِنَ الْحَاسِدِ مُحَالٌ»(منلايحضرهالفقيه/ ج4/ ص58) يعنى آدم حسود محال است كه خيرخواه باشد.
3- حسادت دولتها
گاهى وقتها يك كشورى نسبت به يك كشور ديگر حسادت دارد يعنى ابرقدرتها نمىتوانند، ببينند بچهها تفنگ دست مىگيرند و انقلابى هستند و مجانى به ما ترياك و هرويين و فيلم سكسى مىدهند تا اين استعدادها شكوفا نشود.
بنشانيم اينها را پاى تلويزيون بگوييم بلژيك با آلمان فوتبال بازى كرد يك وقت مىبينى كه چند ميليون جوان نشستهاند كه توپ بلژيك كجا رفت كه نفهمد استعداد خودش كجا رفت نفهمد نفتش كجا مىرود.
چنان اينها را سرگرم مدپرستى بكنيم كه اينها را عروسك دلقك بار بياوريم. نگذاريم استقلال فكرى داشته باشند. اينكه مىگويند حسد، فكر نكنيد حسودِ سر انگشتها و كفشها و. . . است اينها براى خونه هاست و جزيى است، حسودهاي بين المللى و ميليون ميليون هم داريم. چرا بايد اين منطقه آبش چنين باشد چرا بايد اينجا جنگل داشته باشد حسودان ممكن است گاهى حتى ميليونها تومان خرج كنند تا وجب به وجب خاك ما، خانههاى ما، جنگلهاى ما، زينتهاى نفت ما و معدن ما را از بين ببرند.
جوان را نگاه مىكنند مىبينند خيلى خوش تيپ و خوش استعداد است چه كنيم، بنشانيمش پاى منقل و ترياك. فلزها هر چه گرانتر باشد دزدش بيشتر است مثل طلا، و هيچ كشورى مثل ايران دزد ندارد البته نه ايرانيها دزد باشند براى ايرانىها برنامه دزدى ميچينند. چون مثل طلا مىماند چون هم نفت دارد. هم معادن ديگر دارد هم دريا دارد هم جنگل هم تنگه هرمز دارد هم درياى خزر دارد و هم مكتبش مكتب تشيع است كه مىگويد رهبرى هيچ نامردى را قبول ندارد. رهبر بايد معصوم باشد يا اگر معصوم نيست لااقل بايد عادل باشد يك مكتب شجاع و رشيد كه از كسى هم نمىترسد.
يكى از نمايندههاى مجلس مىگفت توى حرم امام رضا(ع) زيارت مىخواندم يك كسى آمد گفت آقا زيارتت درست نيست. گفتم چرا؟ گفت مگر تو وكيل مجلس نيستى؟ گفتم چرا گفت مگر امام نگفت مجلس، مجلس در رأس امور است. شما رأس امور را ول كردى آمدى زيارت مىخوانى. مىگفت مسأله واجب را ول كردى آمدى دنبال مستحب. گفتم اين مردم خيلى شجاعند وكيل و وزير سرشان نمىشود حرفشان را رك مىزنند.
مردمى كه 10 و 9 و 8 سال جوانشان اسير مىشوند اما بله نمىگويند و آن اسيرى كه آمده مىگويد وقتى ما را بردند كربلا ما خودمان را انداختيم روى زمين و سينهخيز رفتيم و آن روز كه امام زنده بود وقتى ما را به قبر مطهر حضرت ابوالفضل رساندند گفتيم: ابوالفضل علمدار خمينى را نگه دار و حال اينكه مأمورين آنها بالاى سر ما بودند ولى ما باز عشق به امام داشتيم.
ما به عربستان سعودى رفته بوديم يك روز به اين فكر كرديم كه سعوديها چه توليدى دارند رسيديم به اينكه اين شنهايى كه به شيطان مىزنند اين شنها توليد خود سعودىهاست چون آنجا آب و زغال و ادويهاش و. . . بايد از خارج بيايد تا موشك و هواپيمايش. البته آن شنها را هم خدا ساخته است.
يك سال ما در تبليغات حج برنامهمان اين بود كه مىرفتيم به مغازههاى سعوديها در مكه و مدينه مىگفتيم برنامهمان اين باشد كه آقا من يك هديه مىخواهم ساخت خود سعوديها باشد مىگفتند «مافى» يعنى نداريم برو يك دكان ديگر. روشمان اين بود كه بگوييم شما هيچى از خودتان نداريد.
4- آثار جسمي، عاطفي و اقتصادي حسد
حسد ضرر جسمى دارد قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ»(نهجالبلاغه/ حكمت 256) هر كس كه مىبينى سالم است پيداست كه حسود نيست. گاهى مىپرسى آقا از كدوم قصابى گوشت مىخريد ماشاءاللَّه لپهايت سرخ است. نه آقا اين به قصابى مربوط نيست اين مربوط به اين است كه من هر كسى را كه هر چى دارد مىگويم نوش جانش. راحتم غصه نمىخورم چرا اين دارد.
آدمهايى هستند كه ويتامين آ و ب و ث و. . . همه ويتامينها را مىخورند، آخر سر هم مثل هرويينيها به زور نفس مىكشند. اين همه ويتامين پس كو. بايد ببينيم اين ويتامين پس كو؟ زيرا او ناراحت است.
اينقدر آدم هست كه نون خالى مىخورد و مشت به ديوار بزند مىرود تو. و آن يكى همه رقم ويتامين مىخورد و حال ندارد راه برود.
مىگويد اگر ديديد يك كسى سالم است پيداست از درون، روحش آرام است.
حسد ضرر عاطفى دارد: (برادر كشى) اولين گناهى كه روى زمين شد به خاطر حسد بود. برادرى برادرش را كشت؛ حضرت آدم دو تا پسر داشت، هر دو عملى را انجام دادند. از اولى قبول نشد و از دومى قبول شد. اولى از حسادت برادر دومى را كشت و پسران يعقوب برادرشان را توى چاه انداختند. حسد باعث برادركشى شد.
حسد از نظر اقتصادى:
گاهى كه يك كسى مىبيند ديگري چيزى را دارد مثلاً مىبيند يك درخت ميوه دارد. اصلاً نمىخواهد ميوه را بخورد فقط يك تكانى به شاخه درخت مىدهد و بعد مىرود اصلاً مىخواهد ميوهها توى خاك له بشود. از روى حسادت به درخت ضرر مىزند.
همينطور كه راه مىرود مىبيند ديوار قشنگى است و يك زغال برمى دارد و با خط بد يك چيزى روى ديوار مىنويسد. بابا حيف است اين ديوار يك فرهنگى است يك ادبى است. اين خط نحس تو و اين ديوار قشنگ حيف است.
5- آثار فكري، اعتقادي، اخلاقي و رفتاري حسد
حسد ضرر فكرى دارد:
چون طوفان حسد اجازه فكر كردن نمىدهد آدم وقتى هيجانى است درست فكر نمىكند.
حسد ضرر اعتقادى دارد:
قرآن مىگويد: «وَ ما تَفَرَّقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ» (بينه/4) مىگويند فهميدند حق با محمد بن عبداللَّه است(ص) اما زير بار نرفتند. (بخاطر حسد)
معاويه مىگفت چطور از عبد مناف كسى رئيس نشود ولى از بنى هاشم كسى رئيس بشود.
[مشركين] مىگفتند «أَ هذَا الَّذي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً» (فرقان/41) اين است آنى كه پيغمبر است.
حديث داريم: قَالَ الصَّادِقُ (ع): «إِنَّ الْكُفْرَ أَصْلُهُ الْحَسَدُ»(كافى/ ج8/ ص7) اينهايى كه كافرند اصلاً از حسادت است.
اگر دانشجوى خوبى بايستد نماز بخواند و دانشجوهاى ديگر هم بيايند اقتدا كنند به او و پشت سر او نماز بخوانند، من مىآيم مىبينم حسادت مىكنم. خوب تو اگر ريگى به كفشت نيست بايد بگويى الحمدللَّه دانشگاه ما دانشجوها همديگر را به عدالت قبول دارند چرا لبخند مىزنى اين لبخند از روى حسادت است.
گاهى وقتها پليس كنار خيابانى ايستادهاى يك ماشين خوب رد مىشود جريمهاش كنيم اين پدرسوخته طاغوتى است اما يه وقت يك درشكهاى گارىاى پيكان شكستهاى ژيانى ولش كن بدبخت مستضعف بگذار برود. آخر به تو چه كه طاغوتى است يا مستضعف از چراغ قرمز هر كسى رد شد بايد يقهاش را گرفت اين پيداست از حسادت است. قانون محترم است نه مدل ماشين.
علامت حسود اين است كه تا يك كمالى را گفتند يك چيزى بگويد تا اين كمال را خراب كند. زهرا خانم چه آشى پخته بود. بابا فاطمه خانم كمكش كرده بود. يعنى يك چيزى مىگويد كه هنر آشپزى زهرا خانم از بين برود. اينها از حسادت است. مىپرد بالا آبشار بزند نمىتواند آبشار بزند مىگويد بابا درست پاس بده. آقا يك مدرسه ساخت. بابا يك مدرسه كه چيزى نيست اينها خرپولند بايد ده تا مدرسه بسازد. اصلاً نمىگويد مدرسه ساخته است دستش درد نكند. آدم حسود تشكر نمىكند.
آدم حسود تواضع نمىكند: آقا جان استاد است بايد به او احترام بگذاريد مىگويد احترام چيست حقوق دولت را مىگيرد بايد درس بدهد مىگويد وظيفهاش است آدم حسود اطاعت هم نمىكند.
حسد خيلى بلاها دارد بى خود نيست كه قرآن مىفرمايد: «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» (فلق/5).
آدم اگر حسد در او زنده باشد از كمالات تشكر نمىكند. هر كس به خاطر كارى تشكر نكرد بدانيد حسود است هر كس نسبت به بزرگتر ادب نكرد حسود است. هر كس در راه حق از كسى اطاعت نكرد حسود است.
علماى يهودى فهميدند كه محمد همان پيغمبرى است كه در تورات و انجيل صفاتش آمده است گفتند: اگر بگوييم اوپيامبر است، دكان ما خلوت مىشود.
همه گرفتار اين بلاييم غير از تعداد كمى.
آدم حسود آدرس نمىدهد: آقا بگو فلان پزشك تخصصش از ما بيشتر است. نه نمىگويم او يكى، من هم يكى.
گفتند كريم خان زند يكى، كريم شيرهاى هم يكى «يا كريمُ يا ربّ» خدا هم كريم است منتهى خدا كريم، كريم خان زند هم كريم، كريم شيرهاى هم كريم. مىگويد او يكى او هم يكى. آدم حسود تحمل نمىكند.
6- آثار سياسي و سياست و تأثير آن بر روابط اجتماعي
سياسى: در سياسى قرآن مىگويد: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّي يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ» (بقره/247) خداوند جناب طالوت را رهبر قرار داد. مردم گفت: «قالُوا أَنَّي يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا» تالوت اين به درد رهبرى نمىخورد «وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ» ما عرضهمان از او بيشتر است «وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ» اين پدرش چوپان بوده است و فقير. در مسايل سياسى هم حسادت هست.
آدم حسود وقتى يك كمال ديد دنبال نقطه ضعفش مىگردد مثلاً فلان دانشجو در فيزيك خيلى ترقى كرده است. ميگويد: پسر مشت حسن را مىگويى. نمىگويد مهندس شده است سعى مىكند توى فاميلِ او به يك چيزى بند كند كه او را پايين بكشد. حسود حق را كتمان مىكند. نمىگويد فلانى تخصصش بيشتر است. اگر علماى يهود و مسيح مىگفتند: اين پيغمبرى كه در مكه مبعوث شده همان است كه در تورات و انجيل وعده او را دادهاند، اگر حق را كتمان نمىكردند الان ما يهودي و مسيحي نداشتيم. وجود تمام يهودىها و مسيحىها به خاطر كتمان است و قرآن مىگويد حسادت ورزيدند.
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «الْحَسُودُ لَا خُلَّةَ لَه»(غررالحكم/ص301) آدم حسود منزوى است بى رفيق است. چون رفيقهايش مىگويند ايشان نمىتواند تحمل كند. و لذا اگر بنايى مىكنيم به او نگوييم. اگر مىرويم سوريه به او نگوييم، چون اگر بفهمد كودتا مىكند.
حديث داريم حسود خليل يا رفيق ندارد چون هميشه انتقاد مىكند.
«وَدَّ كَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً» (بقره/109) سعى مىكند كه انقلابىها را پاى ويدئو بنشاند. ميگويد: اگر برويم خانه، يك فيلم قشنگ است، برويم پاى ويدئو بنشينيم. او چون ميبيند شما بچه بسيجى و يا حزباللهى، توى دبيرستان يا توى دانشگاه يا توى جبهه، جلوه كردهاي نمىتواند اين جلوه شما را ببيند. مىگويد: بريم پاى منقل و سيگار يا سكس الى آخر.
حسادت بر استعدادها دارند.
آدم حسود از رفيقهايش تجليل نمىكند مثلاً حاضر نيستم بگويم اين كتاب از فلانى است. در بعضى از كتابها نوشته شده مىگويد اگر بگويم او بزرگ مىشود.
7- راههاي درمان حسادت
درمان حسادت: (بايد خود خدا نجات بدهد)
اول بايد بدانيم كه آدم حسود اشكال از خدا ميگيرد، نه از من. وقتى مىگويد چرا اين خوشگل است؟ يعنى خدا چرا اين را خوشگل آفريدى؟ وقتى مىگويى چرا اين مزرعهاش ميوه مىدهد؟ چرا اين رانندگىاش خوب است؟ چرا اين در كنكور قبول شده است؟ آدم حسود قبل از اينكه به تو اشكال بكند به خدا اشكال مىكند.
ما بايد از نظر اعتقادى مشكلمان را با خدا حل كنيم. خدا حكيم است. اگر يك جورى داده است روى حكمت است اگر يك چيزى نداده، روى حكمت است.
ايمان به حكمت خدا درمان حسرتهاست. در ديد الهى همه مردم عزيزند. بنى آدم اعضاى يك پيكرند. قرآن مىگويد: «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» (آل عمران/195).
من ديدم دست شما خونى شده است فوراً بايد عمامهام را پاره كنم و دست شما را بانداژ كنم من و تو نداريم همه مردم را يكى ببينيم.
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات/10) مؤمنين با يكديگر برادرند.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «الْخَلْقُ عِيَالُ اللَّهِ»(كافى/ ج2/ ص164).
مسأله ديگر كه بايد بدانيم اين است كه نعمتها آزمايشند. اگر ديديم خدا به كسى چيزى داده حساب اين را بكنيم كه خدا دارد او را امتحان مىكند.
حسادت ما نقشى ندارد. حالا شما خودتان را بسوزانيد يا نسوزانيد فرقى نمىكند توجه كنيد اگر او دارد من هم چيزهاى ديگر دارم.
يك معلم مىگويد فلانى الآن يك خانه دارد 300 متر، من معلم بدبخت هيچ ندارم. فلانى زمين دارد. تو مغز بچهها را دارى. خدا به او خاك داد به تو كلاس داد. كلاس يعنى مغز نسل نو. غصه نخور چرا ندارى.
گاهى وقتها آدم دارايي هاى خودش را از ياد مىبرد و به چيزهاى ديگران نگاه مىكند. آدم براى اينكه آتش حسرتش را كم كند بايد توجه كند به چيزهايى كه خودش دارد. درست است شما خانه نداريد در عوض جوانى دارى.
او پولدار اما مرض قند هم دارد.
يكى از راههاي كه با آن ميتوان جلوى حسرت را گرفت، فرق نگذاشتن بين افراد است. پدر و مادرها بين بچهها فرق نگذارند گاهى پدر بين بچه هايش فرق مىگذارد، در نتيجه حسادت به وجود مىآيد. استاد همه را با يك چشم ببيند. گاهى تبعيضهاى ما باعث حسادت مىشود.
خدايا مملكت ما مورد حسادت دشمنهاست. خدايا مملكت ما، رهبر ما، جوانهاى ما، نسل ما را محافظت بفرما.
خدايا دل خانوادههاى اسير را شاد كردى دل امام زمان(ع) را شاد كن و ظهورش را هر چه زودتر نزديك بفرما.
خدايا ايمانى روحى معرفتى گذشتى به ما بده كه به هيچ كس حسد نورزيم.
نظرات شما عزیزان: