کد قالب کانون حکمت های قرآنی 1

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1013
بازدید دیروز : 387
بازدید هفته : 4501
بازدید ماه : 27190
بازدید کل : 53945
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 11 دی 1402

توحید و حکمت های دهگانه لقمان در قرآن

اخلاص در نيت و عمل
شخصي در جنگ ميان مسلمانان و كفار كشته شد، مردم گفتند: خوشا به حالش! چه سعادتمند شد كه در ركاب رسول خدا(ص) به شهادت رسيد. رسول اكرم(ص) براي اينكه مردم را از مسئله مهم اخلاص در عمل و اصلاح نيت آگاه سازد، فرمود: نه: شما نمي دانيد؛ او قتيل الله نشد، بلكه قتيل الحمار شد! كشته راه خدا نشد، كشته راه حمار شد. الاغي را در لشكر دشمن ديده بود. براي اينكه آن را تصاحب كند، گفت: حالا كه مسلمانان به ميدان جنگ مي روند، ما هم مي رويم و مي كشيم و اموال مي آوريم و غنيمت نصيبمان مي شود و الاغ را هم براي خود مي گيريم. آري او براي حمار آمده بود، و در راه آن كشته شد. ولي نه به حمار رسيد و نه به خدا! آيا اين بدبختي نيست؟! در كارها اين گونه نباشيم. مخصوصا در كارهاي ديني، كارهايي كه به نام خدا انجام مي دهيد، مسجد مي سازيد، حسينيه مي سازيد، جلسات اداره مي كنيد، خودتان را ارزان نفروشيد، كارتان را خراب نكنيد، فاسد نكنيد، انگيزه الهي داشته باشيد، تقوا داشته باشيد! (صفير هدايت، انفال ،

به نام خداوند رحمتگر مهربان

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

[اى پيامبر] از تو در باره غنايم جنگى مى‏پرسند بگو غنايم جنگى اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد پس از خدا پروا داريد و با يكديگر سازش نماييد و اگر ايمان داريد از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد (1)

 

يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِيْنِكُمْ وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿1

از رحمت خدا مأيوس نشو!
حكيمي از كويي مي گذشت. مردي را ديد كه در زيردرختي نشسته و سرش را در ميان دستهايش گرفته است. حكيم به او نزديك شد و گفت: سلام عليكم! مرد: نگاهي به حكيم انداخت. خود را جمع و جور كرد و سلام را پاسخ داد. حكيم گفت: برادر! مثل اينكه تكدر خاطر داري و ناراحتي؟
مرد آهي كشيد و اظهار داشت: گناهم به سنگيني كوه و دشت/خجل ماندم از آنچه بر من گذشت!
حكيم لبخند مليحي زد و گفت: گناه هرچه باشد، كم از عفو اوست/بيا توبه كن، رو به نزديك دوست!
مرد لبخندي زد و گفت: من گناهان صغيره و كبيره زيادي كرده ام، آلوده ام برادر، آلوده!
حكيم گفت: همه كم و زياد آلوده ايم، مهم اين است كه از آلودگي ها متنفر شده و درپي زدودن آنها برآئيم. در طول روز، بارها دست ما آلوده مي شود اما هربار، آن را مي شوييم. روح ما نيز هرگاه آلوده شود، بايد با استغفار، اصلاح و جبران و توبه آن را پاكيزه نمائيم! اگر خالصانه به درگاه خداوند متعال روي آوريم، از اين آلودگي ها نجات مي يابيم. مرد گفت: ولي...
حكيم ادامه داد: اما، اگر، ولي و... ندارد.خداوند پيام داده است كه: قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفرالذنوب جميعا انه هوالغفور الرحيم.بگو: اي بندگان من كه به خود (در اثر گناه) اسراف و ستم كرده ايد! از رحمت خداوند نااميد نشويد كه خدا همه گناهان را مي آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است. مرد خوشحال شد و گفت: واقعاً!
حكيم اظهار داشت: خداوند مهربان بالاتر از اين هم با بندگان توبه كار برخورد مي كند. مرد گفت: چطور؟
حكيم گفت: گناهان آن ها را تبديل به حسنات مي كند: من تاب و امن و عمل صالحاً فاولائك يبدل الله سيئاتهم حسنات... كساني كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، خداوند گناهانشان را تبديل به حسنات مي كند... اين سخن حكيم روح تازه اي در كالبد مأيوس مرد گناهكار دميد بطوري كه شاد و سرحال از جا برخاست و گفت: چه كنم؟ حكيم اظهار داشت: از همه گناهان توبه كن. گناهاني كه مربوط به انجام ندادن وظيفه ات در برابر خداوند متعال بوده است را با بجا آوردن قضاي كارهايي كه بايد مي كرده اي و نكرده اي و توبه و استغفار پاك ساز. و گناهاني را كه در رابطه با مردم بوده است را با گرفتن رضايت آنها، جبران خسارت هايشان و استغفار از بين ببر هيچ گاه نيز از رحمت خداوند بخشنده مهربان نااميد نباش كه: ولا تأيسوا من روح الله انه لايائس من روح الله الا القوم الكافرين. از رحمت خدا (در هيچ حالي) مأيوس نشويد! زيرا فقط كافران از رحمت خدا مأيوس مي شوند.(3) مرد خوشحال و اميدوار از حكيم خداحافظي كرد و رفت و حكيم زيرلب نجوا كرد:هست اميدم كه علي رغم عدو روز جزا/ فيض عفوش ننهد بار گنه بردوشم(4) 1-زمر 35 2 -فرقان 07 3-يوسف 78 4-ديوان حافظ

آنچه در راه خدا مي دهيد، ذخيره ابديت تان است
اهل علمي از سفر زيارتي بازگشت. خانواده او، به شكرانه اينكه به سلامت از سفر بازگشته و براي اداي نذر، گوسفندي قرباني كردند. قصاب به عالم گفت: حاج آقا! گوشت قرباني را چگونه تقسيم بندي كنم؟ عالم گفت: براي هر كس مقداري گوشت و استخوان و چربي بگذار، بطوري كه هر خانواده بتواند يك آبگوشت مناسب از آن تهيه نمايد. قصاب گفت: من يك ران گوسفند را براي خودتان گذاشته ام! عالم گفت: نه! همه را روي هم بريز و با هم مخلوط كن و تقسيم ها مساوي و يكسان باشد. قصاب گفت: ولي بعضي ها دل و جگر و كله و يك ران و عده اي هم هر دو ران گوسفند را براي خودشان برمي دارند و بقيه آن را به هفت خانه مي دهند و مي گويند كافي است! پوست گوسفند نيز كه از آن ماست!
عالم اظهار داشت: پوست گوسفند و اجرت شما محفوظ است اما اين قرباني را همانطور كه گفتم تقسيم كنيد و همه را بين فقرا و همسايه ها تقسيم نماييد، يك سهم از همان مقداري كه به ديگران داده ايد را نيز براي ما بگذاريد كه تبركاً تناول كنيم، سپس از نزد قصاب رفت. قصاب نگاهي به عالم كرد و ابرويي بالا انداخت و گفت: چشم، هر طور شما بفرماييد.سپس طبق سفارش عالم، گوشت قرباني را تقسيم كرد و يك سهم از آن را هم به پسر كوچك عالم داد و با لحن خاصي گفت: آقازاده! اين هم سهم شما است!
پسر كوچك عالم نگاهي به سهم گوشت كه حدود 500 گرم بود و از مقداري گوشت لخم، استخوان و دنبه تشكيل شده بود انداخت و به اندروني رفت و خطاب به عالم گفت: بابا! قصاب همه گوسفند را به مردم داد و براي ما فقط يك سهم، همين گوشت را گذاشت! از گوشت قرباني، همين برايمان مانده است. عالم نگاه معني داري به پسرش انداخت، لبخند مهربانانه اي زد و به او گفت: پسرم! هرچه قصاب از گوسفند در راه خدا به مردم داد برايمان باقي است و اين سهم است كه از بين مي رود!
پسر با تعجب پرسيد: چطور مگه؟
عالم افزود: آنچه در راه خدا بدهيم برايمان باقي است، خداوند سبحان در سوره نحل آيه 69 در اين باره فرموده اند: ما عندكم ينفدو ما عندالله باق و لنجزين الذين صبروا اجرهم با حسن ما كانوا يعملون آنچه نزد شما است فاني مي شود، اما آنچه (از شما) نزد خداست (الي الابد) باقي است و (بدانيد كه) به كساني كه صبر و استقامت پيشه كنند، مطابق بهترين اعمالي كه انجام مي دادند، پاداش خواهيم داد. پسر گفت: حالا فهميدم كه چرا شما اينقدر به احسان و كمك به ديگران علاقه و جديت نشان مي دهيد و خودتان زندگي ساده و بي تكلفي داريد. پدر نگاهي به فرزند كرد و گفت: پسرم! مائيم و ابديت و هوشياران براي ابديت توشه راه مي فرستند و از اين منزل فنا با زندگي ساده، مي گذرند.

انفاق و بخشش به اندازه
حكيمي از گذري مي گذشت. جواني به او نزديك شد سلام كرد و اظهار داشت: اي مرد خدا! مشكلي دارم! حكيم گرم و صميمانه پاسخ او را داد و گفت: خداوند سبحان انشاءالله الرحمن مشكل شما را حل مي كند، چرا گرفتاري برادر؟! جوان گفت: من فرد پرتلاش و درآمدزايي هستم اما هيچ وقت نمي توانم پس اندازي براي آينده ام داشته باشم. حكيم گفت: چرا؟! جوان ادامه داد: وقتي حقوقم را مي گيرم، دوست دارم آنرا خريد كنم، براي اين، براي آن انواع و اقسام لوازم را مي خرم و دست آخر هم اگر چيزي ماند و نيازمندي به من مراجعه كرد، همه آنرا به او مي دهم. هيچ وقت هم هيچ چيز ندارم! حكيم به او گفت: پسرم! با من به كنار شير آب كنار خيابان مي آيي؟
جوان گفت: البته حاج آقا. سپس هر دو نزديك شير آب شدند. حكيم كيسه اي نايلوني از جيب خود در آورد، آنرا زير شير آب گرفت و تا نيمه از آب پر كرد سپس كيسه را در جلو چشمان جوان آورد و گفت: شما مدتها مي توانيد از اين آب براي رفع نيازتان استفاده كنيد. جوان گفت: درست است.
حكيم سپس كيسه را از آب خالي كرد و با انگشت خويش چندين جاي آنرا سوراخ نمود سپس كيسه را زير شير آب گرفت، مدت زيادي گذشت تا مقداري آب در آن جمع شد سپس كيسه را بالا آورد و جلوي جوان نگهداشت در حاليكه تقريباً آبي در كيسه نمانده بود. آنگاه به جوان گفت: پسر خوب! اما حالا آبي در كيسه مي بيني؟!
جوان گفت: نه حاج آقا، حكيم اظهار داشت: دخل و خرج زندگي نيز همينطور است. اگر شما زياد درآمد داشته باشيد اما در خرج كردن آن دقت لازم را بعمل نياوري، هميشه محتاج و نيازمند خواهي بود.
كمك به ديگران، انفاق به نيازمندان و مساعدت هاي اجتماعي خيلي خوب است مشروط بر آنكه...
جوان گفت: مشروط به چه چيزي؟ حكيم افزود: مشروط به آنكه حد و اندازه را رعايت كني و افراط و تفريط را كنار بگذاري مگر نشنيده اي كه گفته اند: نازنيني ليك اندر حد خويش الله الله پامنه ز اندازه بيش!
جوان گفت: بر اين اساس من بايد نوع خرج كردن پولهايم را عوض كنم و در عرصه مخارجم حساب و كتاب تازه اي داشته باشم. حكيم اظهار داشت: احسنت پسر عزيزم، همينطور است، خداوند متعال در آيه 29 سوره اسراء به همه مؤمناني چون تو- كه آنها را خيلي هم دوست دارد - همين سفارش را فرموده اند: تجعل يدك مغلوله الي عنقك و لاتبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا هرگز دستت را برگردنت زنجير نكن (و انفاق و بخشش به ديگران را ترك نكن) و بيش از حد (نيز) دست خود را نگشا (و همه دارايي ات را به اين و آن نده تا بي چيز شوي) كه مورد سرزنش قرارگيري و از كار فروماني. و یا : والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما فرقان آیه 67 جوان خوشحال شد و خداحافظي كرد و رفت و حكيم زير لب اين ابيات مثنوي گل روي خدا را نجوا كرد:
هي مپرسيد اين چرا و آن چرا است      سين برنامه كه در دست شماست
ما فرستاديم با احمد(ص) كتاب         تا نماند هيچ سؤالي بي جواب
رمزهاي فوق عقل خاكيان          ما نهاديم اندر اين «ثقل گران»...

با گذشت و عاشق همديگرند
از دست زنم كلافه شده ام! مردي به مسجد رفت و به استاد قرآن آموزي گفت: آقا به داد من برسيد! عالم گفت: خداوند متعال به داد همه ما رسيده و ان شاءالله الرحمن بعد از اين هم خواهد رسيد. مشكل شما چيست؟ مرد اظهار داشت: از دست زنم كلافه شده ام! عالم لبخند مليحي زد و گفت: مگر چه شده است؟ مرد ناليد كه: اخلاق او با من نمي سازد، رفتارهايش مورد پسند من نيست و خلاصه گوش به حرف من نمي دهد و... عالم گفت: همانطوري كه قيافه هاي انسانها متفاوت است اخلاق و رفتارهاي آنها نيز با هم فرق دارد، شما در مديريت خود تجديدنظر كنيد! تغافل و تعامل بيشتر داشته باشيد و خيلي از او ايراد نگيريد، ان شاءالله درست مي شود. مرد گفت: منظورتان اين است كه خودم هم در عرصه برخورد با او ايراداتي دارم؟!
عالم گفت: خودتان اگر در عرصه گفتار و رفتار خويش دقيق و منصفانه نظر كنيد خواهيد ديد كه مي توانيد بهتر از اين عمل كنيد. مرد گفت: ولي من تصميم دارم كه از او جدا شوم! عالم اظهار داشت: تأمل و انديشه كنيد و بخاطر مسائل كوچك و حتي نارضايتي هاي قابل اغماض، او را از دست ندهيد زيرا چه بسا خداوند متعال در او خير زيادي براي شما قرار داده باشد. مرد گفت: چگونه؟ عالم افزود: خداوند سبحان در اين باره فرموده است:... فان كرهتموهن فعسي ان يكرهوا شيئا و يجعل الله فيه خيرا كثيرا يعني: و اگر از آنها (زنانتان به دلايلي) كراهت داشتيد، (فورا تصميم به جدايي نگيريد)
زيرا چه بسا چيزي خوشايند شما نباشد و خداوند خير فراواني در آن قرار دهد. نساء 19 مرد گفت: عجب! عالم ادامه داد: آري، چند سال پيش، مردي نزد من آمد و همين سخن شما را گفت من هم نظرم را به او گفتم و رفت. سال گذشته آن مرد دوباره به نزد من آمد در حاليكه بسيار افسوس مي خورد و مي گفت: حاج آقا! اي كاش چندين سال پيش به حرف شما گوش كرده بودم. گفتم: مگر چه شده است؟
گفت: من پس از جدايي از همسر اولم، تاكنون با 9 زن كه در سنين مختلف و از اقوام گوناگون بوده اند، ازدواج كرده ام اما پس از اينهمه ازدواج و جدايي، متوجه شدم كه همسر اولم، از همه اينها بهتر بود و به او مراجعه كرده و اكنون با هم زندگي خوشي داريم!! سپس در ادامه عالم خطاب به مردي كه مي گفت به دادم برسيد، گفت:
شما كه نمي خواهيد سرنوشت آن مرد را داشته باشيد؟ مرد گفت: نه حاج آقا! خدا پدرتان را بيامرزد كه مرا راهنمايي كرديد، واقعيت اين است كه من هم بهانه گير و گاهي هم عصباني و... هستم.
عالم گفت: اول خودت را اصلاح كن و سپس با مهر و محبت و استدلال به همسر و زندگي ات سر و ساماني بده! اين كار شدني است برادر! وگرنه ممكن است تصميم عجولانه همسران زندگي خودشان و فرزندانشان را به آتش بكشد. خداوند متعال همه ما را از چنين كاري نهي فرموده است: يا ايهاالذين امنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا وقودها الناس... اي كساني كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده تان را از آتشي كه هيزم آن انسانها و... نگهداريد! تحريم 6 مرد خوشحال و پر اميد به سوي خانه برگشت و عالم زير لب نجوا كرد: امت اسلام از يك پيكرند با گذشت و عاشق همديگرند
جان هر يك، جان شيرين همه است         فارغ از كيد و فريب و همهمه است
امر ما، امر گذشت و خوشدلي است       هر كه غير از اين كند، از ما بري است... مثنوي نجواي خدا با انسان


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: حکمت های قرآن
برچسب‌ها: قرآن شناسی