تداوم انقلاب در گرو توليد دانش
ثمرات و اثرات انقلاب اسلامي در حوزه انديشه و تفكر، مرهون درخشندگي ارزشهاي معنوي و ديني است. دگرگوني ارزشها موجب شد تا در سطح ملّي و جهاني،22 انديشهها تحوّل يابند و منوّر گردند و از اين انفجار نور، در هر نقطه اي از جهان پرتوي افتد.
اگر اين ارزشها به درستي كشف و تبيين و ترويج شده، رابطه منطقي آنها با علوم و شيوههاي انديشيدن بر اساس آنها مهندسي شود، توليد دانش و انديشه به عنوان نرم افزار تمدن اسلامي، راه رشد و بالندگي خواهد پيمود و ديگر انديشههاي پراكنده معنوي، كه در پرتو انقلاب به وجود آمدند، مورد تهديد هضم و افول در نظريات رايج و مشهور قرار نمي گيرد.
پس از انقلاب، انديشههاي معنوي بر اثر درخشش ارزشهاي معنوي به وجود آمدند. اما اگر اين ارزشها كم رنگ شوند، اين انديشهها نيز رنگ باخته، از معنا تهي مي گردند. بدين روي، حفظ و رشد و نهادينه شدن انديشه و دانش معنوي بايد با ارزشهاي معنوي پشتيباني شود و با آن ربط مستقيم دارد.
براي آنكه انقلاب اسلامي به هدف عالي خود ـ يعني تمدن اسلامي ـ برسد، «جنبش نرم افزاري» و توسعه انديشه معنوي در گستره دانش بشري لازم است. اين جنبش فكري، همان گونه كه در روش بزرگاني همانند شهيد مطهّريبوده و اصل انقلاب را تحقق بخشيده، در تحقق اهداف انقلاب نيز ضروري است و تلاش و توفيق در اين راه، گذر از مراحل ذيل را مي طلبد:
1. شناخت انديشههاي مرجع و مرجعهاي انديشه در حوزه تفكر معنوي:
به جاي آنكه ذهن خود را در نظريات دانشمندان غيرديني، كه با مباني مادي انديشه، نظرياتي را پديد آورده اند، غرق سازيم، مي توانيم به ژرف كاوي در آثار و آراء بزرگاني همچون علّامه جعفري، علّامه طباطبائي و حضرت امام خميني(قدس سره)بپردازيم. و به تبيين و تحليل و نقد آنها بپردازيم و خود را با انديشه هايي كه سرچشمه معنوي دارند، درگير كنيم و پژوهش در شاخصههاي گوناگون علوم انساني، فلسفه و هنر و ادبيات را بر اساس اين نظريهها سامان دهيم.
2. آشنايي با انديشههاي رايج در جهان علمي امروز:
بي ترديد، اگر بخواهيم نظريه اي ارائه دهيم كه جهاني باشد، بايد در جهت حل مشكلات علمي و به زبان رايج علمي بيان شود. همين امر، ضرورت آشنايي با محصولات تفكر بشري را بديهي مي سازد.
3. كشف نيازهاي فكري و پيرايش و شفاف كردن پرسشهاي بي پاسخ علمي: طرح پرسش، نطفه توليد انديشه است و اين پرسشها بايد از نوعي باشند كه بيشتر دانشمندان با آنها درگير هستند نه پرسشهاي شخصي.
4. رجوع به انديشههاي مرجع معنوي و يافتن پاسخهاي مناسب و توليد نظريه براي گشودن گرههاي علمي:
شهيد مطهّري پس از شناخت مسئله و شفاف كردن آن، با رجوع به آراء معنوي بزرگاني همچون علّامه طباطبائي و ملّاصدرا، پاسخ مناسب را از لابه لاي تحليل و تبيين و نقد و تعديل و تكميل آن نظريات بيرون مي كشيد.
5. طرّاحي و توليد نظريات معنوي به زبان علمي كه مناسب با فضاي حوزههاي گوناگون علمي باشد و با حوزه مربوط، ارتباط مؤثري برقرار كند:
در اين روند، علوم و دانشهاي جديد بر مبناي آموزههاي ديني بازخواني و اصلاح و تزكيه مي شوند و با نوشيدن از سرچشمههاي وحي و ولايت مي بالند و نرم افزار تمدن اسلامي به دست مي دهند; دانش هايي كه بتوان با در كار آوردن آنها مطابق ارزشهاي غايي دين و در راستاي اهداف معنوي زندگي كرد.
بدين سان، ارزشهاي معنوي از طريق انديشههاي معنوي به شهر آشفته دانش بشري راه يافته، با رشد و كمال علمي و معنوي انسان، بناي بي بنياد علوم سكولار فرو ريخته و دانش و انديشه، رنگ و بوي معنوي مي گيرند و با دگرگوني دانش و نگرش انسان، حيات فردي و جمعي تحوّل يافته، انقلاب اسلامي به كمال تحقق و تمدن سازي مي رسد.
نتيجه آن كه انقلاب اسلامي و دانش و انديشه مبتني بر ارزشهاي معنوي و ديني دست در دست هم، يكديگر را بالا مي كشند.
پي نوشت :
1ـ عبدالوهاب فراتي، ابعاد ناشناخته انقلاب، دبيرخانه مجمع گروه هاي معارف اسلامي، 1377، ص 7.
2ـ ر.ك: تدا اسكاچپول، دولت تحصيلدار و اسلام شيعي در انقلاب ايران.
3ـ همو، دولت ها و انقلاب هاي اجتماعي، ترجمه سيدمجيد روئين تن، تهران، سروش، 1376.
4ـ عبدالوهاب فراتي، انقلاب اسلامي و بازتاب آن، انجمن معارف اسلامي ايران، 1381، ص 22.
5ـ مقصود فراستخواه، دين و جامعه، شركت سهامي انتشار، 1377، ص 131ـ157.
6ـ انقلاب اسلامي زمينه ها و پيامدها، دفتر نشر و پخش معارف، 1380، ص 225ـ255.
7ـ جان نيزبيت و پاتريشيا آبردين، دنياي 2000، ترجمه ناصر موفقيان، تهران، نشر ني، 1378، ص 418 و 419.
8ـ همان، ص 419.
9ـ بيش از 80 درصد مردم آمريكا خود را افرادي ديني معرفي مي كنند. (ميراحمدرضا حاجتي، عصر امام خميني، قم، بوستان كتاب، 1381، ص 75.)
10ـ همان، ص 85ـ97.
11ـ همان، ص 84.
12ـ گروه مطالعاتي شهيد آويني، مباني نظري هنر شهيد آويني، تهران، نبوي، 1374.
13ـ براي نمونه مي توان آثار گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي را ذكر كرد.
14ـ نگارنده، خودشناسي عرفاني، قم نشاط، 1381، ص 166.
15ـ همو، مباني انسان شناختي تأثير معنويت در سلامت (چكيده مقالات همايش «گفتوگوي علم و دين»)، مركز تحقيقات علوم پزشكي كشور، 1384، ص 202.
16ـ محمّد محمّدي ري شهري، مديريت اسلامي، و چند اثر ديگر در اين باره كه از سوي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم انتشار يافته اند.
17ـ حميد پارسانيا، علم و فلسفه، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1377، بخش اول، فصل دوم.
18ـ آلن چالمرز، چيستي علم، ترجمه سعيد زيباكلام، فصل سوم، تهران، سمت، 1378، ص 47.
19ـ پاولي فايرابند، بر ضد روش، ترجمه مهدي قوام صفري، فكر روز، 1375، ص 39ـ47.
20ـ حميد پارسانيا، پيشين، بخش دوم.
21ـ ر.ك: لياواتسن، فوق طبيعت، ترجمه شهريار بحراني و احمد ارزمند، چ چهارم، تهران، اميركبير، 1377.
22ـ ثريا مكنون، جرعه جاري، به كوشش علي ذو علم، نقش انقلاب اسلامي در تحوّل ارزش ها، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1377، ص 344.
منبع: فصلنامه معرفت
1ـ عبدالوهاب فراتي، ابعاد ناشناخته انقلاب، دبيرخانه مجمع گروه هاي معارف اسلامي، 1377، ص 7.
2ـ ر.ك: تدا اسكاچپول، دولت تحصيلدار و اسلام شيعي در انقلاب ايران.
3ـ همو، دولت ها و انقلاب هاي اجتماعي، ترجمه سيدمجيد روئين تن، تهران، سروش، 1376.
4ـ عبدالوهاب فراتي، انقلاب اسلامي و بازتاب آن، انجمن معارف اسلامي ايران، 1381، ص 22.
5ـ مقصود فراستخواه، دين و جامعه، شركت سهامي انتشار، 1377، ص 131ـ157.
6ـ انقلاب اسلامي زمينه ها و پيامدها، دفتر نشر و پخش معارف، 1380، ص 225ـ255.
7ـ جان نيزبيت و پاتريشيا آبردين، دنياي 2000، ترجمه ناصر موفقيان، تهران، نشر ني، 1378، ص 418 و 419.
8ـ همان، ص 419.
9ـ بيش از 80 درصد مردم آمريكا خود را افرادي ديني معرفي مي كنند. (ميراحمدرضا حاجتي، عصر امام خميني، قم، بوستان كتاب، 1381، ص 75.)
10ـ همان، ص 85ـ97.
11ـ همان، ص 84.
12ـ گروه مطالعاتي شهيد آويني، مباني نظري هنر شهيد آويني، تهران، نبوي، 1374.
13ـ براي نمونه مي توان آثار گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي را ذكر كرد.
14ـ نگارنده، خودشناسي عرفاني، قم نشاط، 1381، ص 166.
15ـ همو، مباني انسان شناختي تأثير معنويت در سلامت (چكيده مقالات همايش «گفتوگوي علم و دين»)، مركز تحقيقات علوم پزشكي كشور، 1384، ص 202.
16ـ محمّد محمّدي ري شهري، مديريت اسلامي، و چند اثر ديگر در اين باره كه از سوي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم انتشار يافته اند.
17ـ حميد پارسانيا، علم و فلسفه، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1377، بخش اول، فصل دوم.
18ـ آلن چالمرز، چيستي علم، ترجمه سعيد زيباكلام، فصل سوم، تهران، سمت، 1378، ص 47.
19ـ پاولي فايرابند، بر ضد روش، ترجمه مهدي قوام صفري، فكر روز، 1375، ص 39ـ47.
20ـ حميد پارسانيا، پيشين، بخش دوم.
21ـ ر.ك: لياواتسن، فوق طبيعت، ترجمه شهريار بحراني و احمد ارزمند، چ چهارم، تهران، اميركبير، 1377.
22ـ ثريا مكنون، جرعه جاري، به كوشش علي ذو علم، نقش انقلاب اسلامي در تحوّل ارزش ها، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1377، ص 344.
منبع: فصلنامه معرفت
نظرات شما عزیزان: