گویی تمام افلاکیان نامش را میدانند و مرامش را میستایند!
گویی تمام عرشیان، از روز ازل منتظر تولّد او بوده اند.
پرچم غیرت را در کویر نامردمیها به اهتزاز درآورد!
او میآید از ازلیترین نقطه آفرینش که چراغ هدایت باشد و کشتی نجات.
او میآید تا عاشورا به عظمت خویش ببالد.
او میآید تا کربلا، مشام جهان را با «عطر سیب» آشنا کند.
او میآید تا ولایت، اوج غریبانگی خود را حس کند.
او میآید تا صبر را، ایثار را، شهادت را... معنا کند.
او میآید تا کسی «غیرت دینی» را به فراموشی نسپارد.
میآید تا سفارش به امر به معروف و نهی از منکر بر زمین نماند.
آری، میآید، نقطه اوج رسالت و ولایت؛
نقطه ای که قله کمال آدمی و نزدیکترین فاصله با خداوند است؛
آنجا که حتی فرزند مانع این قرابت نمیشود!
مولا، ای عظمت شهادت!
چقدر نامت دلنشین است؛ حتی برای شهادت!
چیست پنهان در نامت که اشک را مجال تأمل و درنگ نمیدهد
و عشق را حیران عاشقانگی خویش کرده است!
مولای عاشقان جان باخته!
چقدر یادت برای عارف شدن مغتنم و نامت برای عاشق شدن زیباست!
کربلا تنها با تبسّم تو جان گرفت و عاشورا تنها با ترنم عاشقانگی هایت نامی شد.
مولای عاشقان!
سلام بر تو باد تا واپسین روز آسمان و زمین!
میلادت مبارک!
نظرات شما عزیزان: