کد قالب کانون بیان و توضیح مباحث مشترک نهج البلاغه و قرآن (5)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 426
بازدید دیروز : 577
بازدید هفته : 1003
بازدید ماه : 1261
بازدید کل : 28016
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : جمعه 12 اسفند 1402

بیان و توضیح مباحث مشترک نهج البلاغه و قرآن (5)

1- مراعات و جانبداری از فامیل

بقره/215 - یسئلونک ماذا ینفقون قل ما انفقتم من خیر فللوالدین والاقربین والیتامی والمساکین و ابن السبیل و ما تفعلوا من خیر فان الله به علیم.
از تو می پرسند که چه انفاق کنند، بگو: هر مالی که انفاق می کنید باید به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقرا و در راه ماندگان باشد و هر نیکی که انجام می دهید، خدا به آن دانا است.
نساء/36- واعبدوا الله ولا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً و بذی القربی.
خدا را بپرستید و چیزی را شریک او نسازید و به پدر و مادر و خویشان خود نیکی کنید.
نامه 31- و اکرم عشیرتک فانهم جناحک الذی به تطیر و اصلک الذی الیه تصیر و یدک التی بها تصول.
خویشانت را گرامی بدار زیرا آنان مانند بال و پر تو هستند که با آن پرواز می کنی و چون ریشه تو می باشند که به سوی ایشان باز می گردی و همچون دست تو هستند که با آن حمله می کنی.
خطبه 23- الا لا یعدلن احدکم عن القرابه یری بها الخصاصه ان یسدها بالذی لایزیده ان امسکه و لاینقصه ان اهلکه و من یقبض یده عن عشیرته فانما تقبض منه عنهم ید واحده و تقبض منهم عنه اید کثیره و من تلن حاشیته یستدم من قومه الموده.
آگاه باشید زمانی که یکی از شما در خویشان خود پریشانی ببیند، نباید از آنها رو بگرداند و باید پریشانی ایشان را به مالی- که اگر نگهدارد، زیاد نمی شود و اگر انفاق کنید، کم نمی گردد- مرتفع سازد و هر که از فامیل خویش، دست بدارد از ایشان یک دست گرفته شده است ولی از او دستهای بسیار و کسی که نرم خوی و متواضع باشد، دوستی همیشگی آنها را به خود جلب می کند.

2- امتحان خداوند از بندگان و علّت آن

ملک /2- الذی خلق الموت والحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملاً.
خدایی که مرگ و زندگی آفرید تا امتحانتان کند که کدامیک در عمل بهترید.
بقره/155- ولنبلونکم بشیء من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین.
شما را با اندکی از ترس و گرسنگی و کاهش اموال و نفوس و محصولات، امتحان خواهیم کرد و صابران را مژده بده.
خطبه 143- ان الله یبتلی عباده عند الاعمال السیئه بنقص الثمرات و حبس البرکات و اغلاق خزائن الخیرات لیتوب تائب و یقلع مقلع و یتذکر متذکر و یزدجر مزدجر.
خداوند بندگانش را هنگام کردارهای زشت، به کاهش محصول و بازداشتن برکتها و بستن گنجینه های خیر، می آزماید تا آنکه توبه کننده است توبه کند و از گناه باز ایستد و آنکه پندپذیر است پند گیرد و آنکه قابل باز ایستادن از گناه است، از گناه باز ایستد.
خطبه 234- الا ترون ان الله- سبحانه- اختبر الاولین من لدن ادم- صلوات الله علیه-الی الاخرین من هذا العالم باحجار لاتضر و لا تنفع و لاتبصر و لا تسمع فجعلها بیته الحرام الذی جعله الله للناس قیاماً ثم وضعه باوعر بقاع الارض حجراً و اقل نتائق الدنیا مدراً واضیق بطون الاودیه قطراً بین جبال خشنه و رمال دمثه و عیون وشله و قری منقطعه... ابتلاءً عظیماً و امتحاناً شدیداً واختباراً مبیناً و تمحیصاً بلیغاً... ولکن الله بختبر عباده بانواع الشدائد و یتعبدهم بانواع المجاهد و یبتلیهم بضروب المکاره اخراجاً للتکبر من قلوبهم و اسکاناً للتذلل فی نفوسهم ولیجعل ذلک ابواباً فتحاً الی فضله و اسباباً ذللاً لعفوه.
آیانمی بینید که خداوند سبحان از زمان آدم تا آخر عالم مردم را آزمایش فرموده است، به سنگهایی که نه زیان دارد و نه سود بخشد و نه می بیند و نه می شنود (و خانه کعبه از آن بنا شده است)؛ این سنگها را بیت الحرام خویش قرار داده و برای مردم برپا گردانیده است. این خانه را در سخت ترین سنگستان و کمترین تپه های دنیا از لحاظ خاک و تنگ ترین دره ها بین کوه های ناهموار و ریگهای نرم و چشمه های کم آب و آبادی های دور از یکدیگر که نه شتری آنجا فربه شود و نه اسب و نه گاو و گوسفندی ، قرار داد؛ پس آدم و فرزندانش را امر فرمود که به جانب آن متوجه گردند لذا آن خانه محلی برای انتفاع مسافرین و مقصدی برای بار انداختن شان گردید. از بیابانهای غیر مزروع دور از تپه های دره های گود و از جزایر دریاهای پراکنده، میوه های دلها (که اخلاص و خضوع است) به آن خانه فرود می آید؛ با فروتنی گوشهای خود را می جنبانند و برگرد خانه، کلمه تهلیل می گویند؛ ژولیده مو و غبار آلود هروله می کنند؛ لباسهای خویش را کنار گذاشته و بر اثر نتراشیدن موها، صورت خود را زشت کرده اند. این ست آزمایش بزرگ و امتحان شدید و آشکار و کامل که آن را سبب دریافت رحمت و رسیدن به بهشت گردانید...
اگر خداوند سبحان اراده می کرد که خانه محترم و عبادتگاههای بزرگ خویش را بین باغها و جویها و زمینهای هموار با درختهای بسیار و میوه های گوناگون... قرار دهد، مقدار پاداش و جزا به تناسب کمی امتحان اندک می گشت و اگر پایه ها و سنگهای ساختمان کعبه از زمرد سبز و یاقوت سرخ درخشان و پرنور می بود، شک و دودلی را در سینه ها کم می کرد و کوشش شیطان را از دلها برطرف می ساخت و اضطراب تردید را از مردم دور می نمود؛ ولیکن خداوند بندگانش را به سختی های مختلف می آزماید و با کوششهای گوناگون از آنان بندگی می خواهد و ایشان را به اقسام چیزهایی که ناپسندشان می باشد، امتحان می نماید تا تکبّر را از دلهای ایشان خارج کند و فروتنی را در ایشان... برای اینکه آن امتحان را درهای گشاده به سوی فضل و وسایل آسان، برای عفو خویش قرار دهد، جایگزین سازد».

بیان:

امتحان خداوند از بندگان به معنی حقیقی خودش نیست و با اعتبار و علاقه مناسبی در معنی مجازی بکار رفته است زیرا معنی حقیقی امتحان، آزمایش شخص است امری را که نسبت به آن جهل دارد و می خواهد به وسیله آزمایش، جهل خویش را بر طرف سازد و چون ذات مقدس باری از هر گونه جهل و نادانی منزّه و بری می باشد و علم او ماکان و مایکون را فرا گرفته است، خیانت چشمها و راز دلها و افتادن برگها و حرکت نورها در نظر او آشکار و هویدا است. بدین جهت درباره امتحان خداوند که در این عنوان و در عنوان شانزدهم فصل اول ذکر شد، اعتبارات لطیفی ملحوظ شده است که در وجه آن در اینجا ذکر می شود:
1- خداوند انسان را با قوای شهوت و غضب و توابع آن خلق فرموده است و لازمه این قوا اشتغال به آلودگی و گناه و توجه به لذّات و مشتهیات دنیا و اعراض از آخرت و رضوان و صفا و انسانیت است و چون خداوند متعال، چنین انسان گرفتار شهوت و غضب را در اوامر و نواهی تکلیفیه خویش محدود و محصور ساخته است، این عمل به صورت امتحان و آزمایش درآمده است، مانند آقایی که آزمایش مقدار تحمّل و صبر نوکر خویش را طالب باشد؛ پس لوازم تعیش و اشتغال را از هر جهت برای او آماده می نماید و در مقابل او را به دستورات و اوامری که مخالف تعیّش است، مأمور می سازد؛ پس در مورد امتحان خداوند از بندگان می گوییم: تنها همین صورت عمل، بدون توجه به نتیجه، امتحان نامیده شده است.
2- با آنکه خداوند عالم الاسرار والمغیبات است و از اعمال و کردار بندگانش، آگاه است و سعید و شقی را حتی قبل از خلقتش می شناسد و اشخاصی را که سزاواری پاداش و ثواب دارند و آنهایی را که مستحق کیفر و عقوبتند، می داند با وجود این بندگانش را با اوامر و نواهی خویش، مکلّف می سازد تا پاداش و مجازات آنها بعد از اتمام حجّت و آمدن مبلّغ و نمایاندن راه، باشد و آنها را قبل از اطاعت و عصیان، مثاب و معاقب ننموده باشد و خلاصه با آنها معامله شخص آزمایش کننده، نموده باشد.

3- رستگار کسی است که به بهشت برود.

آل عمران/185 - و انما توفون اجورکم یوم القیامه فمن زحزح عن النار و ادخل الجنه فقد فاز.
روز قیامت، پاداشهای شما را تمام و کامل می دهند پس هر کس از جهنم دور شود و به بهشت درآید، رستگار و کامیاب شده است.
حکمت 380- ما خیر بخیر بعده النار و ما شر بشر بعده الجنه و کل نعیم دون الجنه محقور و کل بلاء دون النار عافیه.
نیکی و خیری که پس از آن، آتش جهنم باشد نیکی و خیر نیست و بدی و شری که پس از آن، بهشت باشد شر و بدی نیست و هر نعمتی غیر از بهشت، ناچیز و هر بلایی غیر از دوزخ، آسایش است.

بیان:

دو جمله اخیر علی علیه السلام به طور لفّ و نشر مرتّب تفسیر کننده ی دو جمله اولش می باشد و مقصود از جمله اول، این است که آنچه را مردم، خیر و نیکی و خوشی می نامند و از جمله شهوات و لذّاتی است که عصیان و نافرمانی خدای متعال است و موجب دخول جهنم می شود، در حقیقت نباید آن امر را، خیر نامید و استحقاق این اسم را ندارد. همچنین مراد از جمله دوم این است که آنچه را مردم، شر و بدی می نامند و از جمله عبادات شاقّه یی است که موجب رضوان الهی است در حقیقت آن چیز هم، استحقاق اسم شر ندارد و به واسطه عاقبت نیکش، نباید آن را شر نامید.

4- حیا و خجالت

چون پیغمبر اکرم، اصحاب خویش را به مهمانی در منزل خود دعوت می کرد، ایشان مدتی پیش از غذا به بهانه انتظار طبخ می آمدند و چون غذا می خوردند، با یکدیگر سرگرم گفتگوهای خویش می شدند و اوقات شریفه نبی محترم را ضایع می کردند.آن حضرت از این رفتار ناراحت بود و به موجب حجب و حیای خویش، چیزی به آنها نمی گفت، از این جهت آیه شریفه ی ذیل، نازل شد:
احزاب/53- یا ایها الذین امنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یوذن لکم الی طعام غیر ناظرین اناه ولکن اذا دعیتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا و لامستانسین لحدیث ان ذلکم کان یوذی النبی فیستحیی منکم و الله لا یستحیی من الحق.
ای کسانی که ایمان آوردید به خانه های پیغمبر در نیایید مگر آنکه به غذایی دعوت شوید و برای پخته شدن آن در انتظار منشینید و چون دعوت شدید، بروید و چون غذا خوردید، پراکنده شوید و به گفتگویی سرگرم مشوید که این رفتار شما پیغمبر را آزار می دهد، اما او از شما شرم می دارد ولی خدا از گفتن سخن حق شرم نمی دارد.
حکمت 109- و لا ایمان کالحیاء والصبر.
هیچ ایمانی مانند شرم و شکیبایی نیست (یعنی برای برقراری ایمان این دو صفت از هر صفتی مهمتر و دخیل تر است).
حکمت 214- من کساه الحیاء ثوبه لم یر الناس عیبه.
حیا بر هر کسی که جامه خود را بپوشاند، مردم عیب و زشتی او را نبینند. و نیز در نامه خویش به مالک اشتر- استاندار مصر- درباره انتخاب کارمندانش می فرماید:
نامه 53- و توخ منهم اهل التجربه والحیاء من اهل البیوتات الصالحه والقدم فی الاسلام المتقدمه فانهم اکرم اخلاقاً و اصح اعراضاً و اقل فی المطامع اشرافاً و ابلغ فی عواقب الامور نظراً.
و ایشان را از آزمایش دادگان با حجب و حیا، از خاندانهای نجیب و شایسته و پیشقدم در اسلام انتخاب کن؛ زیرا آنها از لحاظ اخلاق، شریفتر و از لحاظ آبرو، پاک تر و توجهشان به موارد طمع، کمتر و عاقبت اندیشی شان، رساتر است.
حکمت 20- قرنت الهیبه بالخیبه و الحیاء بالحرمان والفرصه تمر مر السحاب فانتهزوا فرص الخیر.
ترس، همراه نومیدی و شرمساری، همراه محرومیت قرار گرفته است و فرصتهای نیک همچون ابر می گذرد؛ پس برای فرصتهای نیک، قیام کنید.

بیان:

از آنچه از قرآن و نهج البلاغه در اینجا ذکر شد، معلوم می شود که حیا و شرمساری در موردی ممدوح و پسندیده و در موردی مذموم و ناپسند است و به این مضمون حدیثی هم از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده است که: «الحیاء حیائان: حیاء عقل و حیاء حمق فحیاء العقل هو العلم و حیاء الحمق هو الجهل»(1).
بنابراین حیایی، ممدوح است که ناشی از عقل و خرد صحیح باشد چون شرم داشتن از گناهان و ناشایستگی ها و حیای مذموم، آن ست که ناشی از حمق و بی خردی باشد مانند شرم داشتن از کاری که عوام مردم آن را زشت پندارند و یا شرمندگی از پرسش مسایل دینی و علمی و یا بجا آوردن عبادات شرعی.

5- از خدا باک داشته باش نه از مخلوق.

قرآن مجید درباره داستان زید، پسر خوانده پیغمبر که زوجه او بعداً از امّهات المؤمنین گشت، می فرماید:
احزاب/37- و تخشی الناس والله احق ان تخشاه.
از مردم بیم داشتی در صورتی که خدا سزاوارتر بود که از او بترسی.
علی علیه السلام به شخصی که از او تقاضای موعظه نمود، فرمود:
حکمت 142- یخشی الخلق فی غیر ربه ولایخشی ربه فی خلقه.
از کسانی مباش که از مردم و در مسیری غیر از راه پروردگارش، می ترسد و در کار مردم، از پروردگارش نمی ترسد.
مائده/54- یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المومنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم.
ای کسانی که ایمان آوردید! هر کس از شما از دین خویش برگردد، بزودی خدا گروهی را بیارد که دوستشان می دارد و دوستش می دارند با مؤمنین افتاده و با کافران سرکشند، در راه خدا کارزار می کنند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده یی هراس ندارند.
علی علیه السلام به پسر ارجمندش می نویسد:
نامه 31- و جاهد فی الله حق جهاده ولا تاخذک فی الله لومه لائم.
در راه خدا جهاد کن، جهادی که شایسته او است و در راه او از ملامت ملامتگری، هراس نداشته باش.

6- به آنچه می گویید، عمل کنید.

صف/2و3- یا ایها الذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتاً عندالله ان تقولوا ما لاتفعلون.
ای کسانی که ایمان آوردید! چرا چیزهایی می گویید که بدان عمل نمی کنید؛ نزد خدا سخت مبغوض است از آنچه که بدان عمل نمی کنید، سخن بگویید.
خطبه174- ایها الناس انی والله ما احثکم علی طاعه الا واسبقکم الیها و لا انهیکم عن معصیه الا و اتناهی قبلکم عنها.
ای مردم سوگند به خدا که من شما را به طاعتی ترغیب نمی کنم، مگر آنکه خودم به آن، بر شما پیشی می گیریم و شما را از معصیتی باز نمی دارم جز آنکه خودم پیش از شما از آن باز می ایستم.
و نیز به آن کسی که از وی درخواست موعظه کرد، فرمود:
حکمت142-... ینهی و لا ینتهی و یامربما لا یاتی.
از آن کسان مباش که مردم را باز می دارند و خود باز نمی ایستند و به چیزی که خود بجا نمی آورند، فرمان می دهند.

7- خداوند بر عالم بیشتر سخت می گیرد تا جاهل!

بقره/145- و لئن اتبعت اهواءهم من بعد ما جاءک من العلم انک اذاً لمن الظالمین.
اگر با وجود علمی که سوی تو آمده است، از هوسهای ایشان پیروی کنی، از ستمکاران خواهی بود.
و نیز با اندکی تفاوت در آیه دیگر می فرماید:
بقره/120- و لئن اتبعت اهواءهم بعد الذی جاءک من العلم ما لک من الله من ولی و لانصیر.
اگر بعد از دانشی که سوی تو آمده از هوسهای ایشان پیروی کنی در برابر خدا، دوست و یاوری نخواهی داشت.
خطبه 109- فان العالم العامل بغیر علمه کالجاهل الحائر الذی لا یستفیق من جهله بل الحجه علیه اعظم والحسره له الزم و هو عندالله الوم.
عالمی که برخلاف علمش رفتار کند، به جاهل سرگردانی می ماند که از نادانی خویش به هوش نیاید؛ بلکه حجّت خدا بر او بیشتر و حسرت به او زیادتر است و سرزنش او نزد خدا، افزونتر است.

8- مناعت و عفّت نفس فقیران

بقره/273- للفقراء الذین احصروا فی سبیل الله لا یستطیعون ضرباً فی الارض یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم لا یسئلون الناس الحافاً.
انفاق باید به فقیرانی باشد که در راه خدا از کار وامانده و توانایی حرکت روی زمین را ندارند، شخص نادان ایشان را از فرط مناعت، توانگر می پندارد ولی از رخسارشان آنها را می شناسی، از مردم به اصرار سؤال نمی کنند.
حکم 65و333- العفاف زینه الفقر.
مناعت و عفّت نفس، زینت فقر و درویشی است.

9- خدا، همانند ندارد.

شوری/11- لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر.
چیزی همانند خدا نیست و او شنوا و دانا است.
خطبه 154-لم تبلغه العقول بتحدید فیکون مشبهاً.
خردهای مردم، خدا را اندازه گیری نکرده است تا دارای شبیه و مانندی باشد.
خطبه 228- و لا حقیقته اصاب من مثله و لا ایاه عنی من شبهه.
کسی که برای او مثل و مانندی قرار دهد، به حقیقت خداوند نرسیده است و کسی که به چیزی تشبیهش کند، او را قصد نکرده است.
خطبه 152- الحمد لله الدال علی وجوده بخلقه و بمحدث خلقه علی ازلیته و باشتباههم علی ان لا شبه له.
سپاس خدایی را که بوسیله مخلوقاتش، بر وجود خویش دلالت کرد و به حادث بودن آنها، بر ازلیّت خویش، راهنمایی فرمود و به همانند بودن آفریده ها با یکدیگر، نشان داد که همانندی برای او نیست.

10- هر کاری، به دست خدا است.

بقره/249- کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیرهً باذن الله.
بسیار شده است که گروهی اندک به خواست خدا بر گروهی بسیار غلبه جسته اند.
و نیز قرآن مجید، گفتار حضرت عیسی بن مریم را به مردم زمانش، چنین نقل می کند:
آل عمران /49- انی قد جئتکم بایه من ربکم انی اخلق لکم من الطین کهیئه الطیر فانفخ فیه فیکون طیراً باذن الله و ابرء الاکمه و الابرص و احی الموتی باذن الله.
با معجزه یی از پروردگارتان به سوی شما آمده ام؛ برای شما از گِل، چون شکل مرغی می سازم و در آن می دمم، پس به خواست خدا مرغی می شود و کور مادرزاد و برص زده را شفا می دهم و مرده را به اذن خدا، زنده می کنم.
آل عمران/145- و ما کان لنفس ان تموت الا باذن الله کتاباً موجلاً.
هیچ کس جز به اذن خدا، نخواهد مرد که این نوشته یی مدّت دار است.
علی علیه السّلام در نامه یی خطاب به لشگر خویش در جنگ صفین، چنین می نویسد:
نامه 14- فاذا کانت الهزیمه باذن الله فلا تقتلوا مدبراً و لا تصیبوا معوراً.
پس اگر به خواست خدا، فرار و شکست دشمن واقع شد، گریخته را مکشید و درمانده را زخمی نکنید.
و نیز راجع به کیفیت قبض روح انسان توسط ملک الموت می فرماید:
خطبه 111- هل تحس به اذا دخل منزلاً؟ ام هل تراه اذا توفی احداً؟ بل کیف یتوفی الجنین فی بطن امه؟ ایلج علیه من بعض جوارحها؟ ام الروح اجابته باذن ربها؟
آیا او (ملک الموت) را زمانی که به منزلی داخل می شود، درک می کنی یا او را می بینی، هرگاه جانی را می ستاند؟ بلکه چگونه فرزند در شکم مادر را قبض روح می کند؟ آیا از بعضی اعضای مادر بر او وارد می شود؟ یا آنکه روح بچه، به اذن خدا به سوی او می رود؟

بیان:

پیداست که در علم تکوین، تنها ذات متعال خداوند، فعّال مایشاء و قادر علی الاطلاق است و ایجاد و حیات و مرگ و انزال باران و رویاندن گیاه و... و... و... همه به اذن و مشیّت و اراده اوست بلکه افعالی که از بشر صادر می شود، با حفظ معنی: «امر بین الامرین» به خواست و اجازه حق متعال است. با وجود این جز در موارد مذکور و در چند مورد دیگر در قرآن و نهج البلاغه کلمه «باذن ربه» نیامده است؛ با آنکه می بایست در تمام آیاتی که نعمتهای پروردگار تشریح می شود، از خلقت آسمان و زمین و کوه ها و شمس و قمر و دریاها و حیوانات، بلکه مطلق افعال و هر حدوث و عدمی این کلمه آورده شود. راجع به وجه این اختصاص، چنین به نظر می رسد که این کلمه، تنها در مواردی ذکر شده است که موضوع مربوط به آن امری فوق العاده و عجیب می باشد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: نهج البلاغه
برچسب‌ها: نهج البلاغه