علّت این التزام و تمکین به قانون و اطاعت احکام، روش قانونگذاری اسلام است؛ چرا که از مبدأ وحی صادر شده و تمام جوانب و نواحی در آن رعایت شده و از ایمان و عقیده و فطرت، عقل و منطق و احساسات و عواطف صحیح بشر در ایجاد حسّ و گرایش به احترام و تقدیس قوانین و احکام، استفاده شده است.
امّا نکات، دقایق، لطایف و تعبیرات بلاغتآمیز آیات شریفه:
1. خطاب «یا ایُّها الَّذینَ آمَنُوا»، توجّه به ایمان و عقیده، عمل به مقتضای ایمان به خدا و پیامبر صلّیالله علیه وآله و یادآوری شرافت مؤمن است که به مناسبت مقام ایمان، شایسته خطاب خاصّ الهی شده است.
ایمان به خدای یگانه، شخص را برای اطاعت احکام آمادهتر ساخته، مصالح و مفاسد واقعی امور و خیر و صلاح بندگان را نمایان و روح مؤمن را سرشار از عزّت نفس و بزرگواری و شرافت کرده، و او را از نزدیک شدن به کارهای زشت و سرپیچی از فرمان خدا باز میدارد.
احکام و قوانینی که ساخته فکر بشری است، جایگزین احکام خدا نمیشود و علم، تبلیغات و قدرت حکومت نمیتواند این احترام و اعتبار را به او ببخشد.
به عنوان مثال، قواعد بین المللی یا منشور سازمان ملل و نظایر آن، از جمله قوانینی است که تا حدّی حکومتها و برخی از سران ملل تظاهر به احترام آن داشته و خود را طرفدار آن معرفی میکنند؛ امّا آیا حقیقتاً نیز این گونه است؟ یا این احترام به جهت ناچاریهای سیاسی و در حدود حفظ منافع و مصالح شخصی یا مملکتی است؟! و اگر این منافع در بین نباشد و یا در خطر افتد به خاطر نفس این اصول کسی به آن احترام و اعتنا خواهد کرد؟! آیا همان کسانی که در مجامع بین المللی عضویت دارند و یا همانها که خود را مؤسّس این سازمانها میدانند، هنگامی که منافعشان اقتضا کند، این اصول را پایمال نمینمایند؟!
فقط ایمان به خدا است که حقّ و قانون را به خودی خود در نظر شخص مقدّس میسازد و از او میخواهد تا همه جا جانب حق را بگیرد و به او میگوید:
وَلا یَجرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قُومٍ عَلی ان لا تَعدِلُوا اعدِلُوا هُوَ اقرَبْ لِلتَّقْوی 8]
و یا:
یا ایُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالقِسْطِ شُهَدَاءَ للهِ وَلَوْ عَلی انْفُسِکُمْ اوِ الوالِدَینِ وَالاقْرَبینِ 9]
هر کجا عامل ایمان وجود یافت، متن قانون اجرا میشود. افراد مؤمن در برابر قانون خدا حتّی به فلسفه و فایده و حکمت آن نیز توجّه نداشته و فقط ایمان وسیع و محکمشان، آنان را مقید و ملتزم به آداب دینی مینماید؛ در حالی که از بیشتر مصالح و فلسفه احکام اطّلاع ندارند.
از جمله مثالها برای این موضوع، همین دستور روزه است. یقیناً روزه فواید صحّی و جسمی دارد و در روایات هم به آن اشاره شده است:
«صوموا تصحّوا»[10]
عالی ترین مکتب تربیت و اخلاق، ص: 23
میگردد. بسا بیماریهایی که روزه درمان آن است و بسا بیمارانی که با برنامه روزه داری درمان یافتهاند.
روزه، از نظر اقتصادی نیز دارای فواید بوده و از این جهت روزه را با مصلحت شناختهاند.
امّا با تمام این فوایدی که روزه دارد و بیشتر ما از آن آگاه میباشیم، آیا در سال چند نفر برای این فواید و منافع بهداشتی، جسمی و ... بدون نظر به اطاعت خدا حاضرند روزه بگیرند، و طی یک ماه، روزانه خوردنیها و آشامیدنیها و لذایذ جنسی را ترک کنند؟ و یا اگر این برنامه روزه، از جانب پزشکان بزرگ پیشنهاد میگردید، چند نفر همه ساله به آن عمل میکردند؟!
بیشک، کمتر افرادی حاضر میشدند به این پیشنهاد عمل نمایند. و آمار عاملان به این پیشنهاد در برابر آمار کسانی که ماه رمضان را فقط برای این که روزه یک وظیفه شرعی و سبب تقرّب به خدا و کسب ثواب است، روزه میگیرند بسی ناچیز جلوه میکرد!
امّا مسلمانان اعم از مکلّف و غیرمکلّف، معذور و غیرمعذور و حتّی اطفال غیربالغ فقط برای اطاعت خدا در سختترین شرایط آب و هوایی روزه میگیرند و نزدیک به چهارده قرن است که آداب و برنامههای ماه رمضان، زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان را در این ماه تحت تاثیر قرار داده و متّحدالشکل میسازد؛ و این نمونهای از تأثیر عامل ایمان درافراد است.
از این جا در مییابیم که افتتاح آیه به خطاب: (یا ایُّها الَّذِینَ آمَنُوا ...)، تا چه حد اعجازآمیز بوده و چه حقایق و معانی بلندی در آن مندرج است.
نظرات شما عزیزان: