توجه به یک نکته
نکتهای که در این جا باید به آن توجّه داشت این است که: برخی از ملل به جای عقاید صحیح و حق، و کیش معقول و دین خردپسند، و توحید خدا، خرافاتی را پذیرفته و به آن ایمان دارند.
این ملّتها یا از اساس، عقاید خرافی داشته؛ یعنی، کیش آنها مبنای منطقی و پاک نداشته و یا اگر داشته به واسطه علل و دسایس و حوادث و تحریفات خرافاتی که داخل آن دین شده، به شرک و پرستش غیر خدا آلوده گشته است؛ که چون تاریخ روشن و کتاب دست نخورده و مورد اعتماد هم در دست ندارند، نمیتوانند آن خرافات را از حقایق جدا کنند؛ مانند: کیش مسیحیت کنونی. از این جهت ناچار به ضدیت با علم برخاسته و در میدان مبارزه با دانشهای بشر، شکست خورده و ایمان پیروان آن مذاهب، سست و بیاثر گردیده است.
تاریخ کلیسا کاملا این موضوع را نشان میدهد که علّت بزرگ و اساسی زوال حکومت کلیسا بر قلوب و تسلّط افکار مادّیگری در جهان مسیحیت، خرافاتی بود که به اسم دین به آن معتقد شده و ترقّی علم، بیمایگی آن عقاید خرافی را آشکار کرد. از این جهت اروپا تا مدّتی به اساس مذهب و دین بیعقیده شده و دین را از ریشه و پایه،بیاساس میپنداشت.
اسلام و خرافات
امّا اگر دینی مثل اسلام خالی از خرافات باشد و راه اجتهاد و بررسی در آن دین به واسطه وجود کتابی مانند قرآن مجید، و احادیث و سنّت و سیره پیغمبر و ائمه علیهم السّلام برای همه باز، و تاریخ روشن و معتبر آن در دسترس مطالعه عموم باشد، با پیشرفت علم و صنعت از ارزش و نفوذ آن چیزی کاسته نمیشود؛ بلکه بر اهمیت و اعتبار آن افزوده میگردد؛ چرا چنین دینی با خرافات به شدّت مبارزه کرده و بشر را به عقل و تفکّر و تعلیم و تعلّم دعوت نموده و تمام بدبختیهای او را معلول جهالت و نادانی میشمرد.
خدایی که اسلام معرّفی میکند و به سوی او میخواند، اگر صدها میلیون سال و با سرعت هر چه شگفتانگیزتر، بشر در کشف مجهولات به پیش برود، به جایی و نقطهای که او را به انکار این خدا وادار کند یا از پرستش او باز دارد، نخواهد رسید.
خدای بشر همان خدای یگانه اسلام است؛ همان خدای ناپیدا؛ همان خدایی که نظم جهانها، کیهانها، ذرّهها و همه را او برقرار کرده؛ همان خدایی که همه را آفریده است؛ خواه انسان در ناحیه علم و در یک نقطه بماند و تغییر وضعی ندهد، یا هر آن و هر روز با نیروی کوشش و تأمّل و تفکّر، گامهای وسیعی بردارد و خواه بیابان نشین باشد، یا در آسمان خراشها زندگی کند، او خدا و معبود و مسجود همه و بینیاز و توانای مطلق، و پاک و منزّه از شرک و انباز است.
سایر عقاید اسلامی و فروع و اصول و تعالیم این دین- که جنبههای گوناگون آدمیزاد و جامعیت او را از هر جهت رعایت کرده و جسم و روح او را در یک میزان قرار داده و با هم، هماهنگ میسازد- همین گونه است؛ یعنی مرور زمان آن را متزلزل و کم اعتبار نخواهد کرد.
اگر دنیا با این ترقّیهای شگرف و عمیق مادّی، از تعالیم و هدایتهای اسلام و قرآن و روش تربیتی اولیا و رهبران اسلام و توجّه آنها به عدالت گستری و تساوی حقوق و تأمین رفاه و آسایش واقعی بشر الهام میگرفت، به طور قطع زمین نمونهای از بهشت برین بود.
قرآن را بخوانید؛ نهج البلاغه را مطالعه کنید و اصول عالی و همیشه نوین اسلام را در قسمتهای اجتماعی و سیاسی بررسی فرمایید تا بدانید هر آنچه در ستایش این دین و تعالیم و اصول و فروع آن گفته شود، گزاف نیست و یگانه راه نجات بشر از اضطراباتی که به واسطه پیشرفت صنعت و غلبه مادیات بر روحانیات و ادغام جامعهها در یکدیگر و اصطکاک منافع پیش آمده، التزام به احکام اسلام و جهانی شدن این نظامات است.
از باب نمونه، یکی از احکام اسلام همین «روزه ماه رمضان» است. هرچه اعصار مترقّیتر، جلو بیاید، نه از حکمتها و فواید روزه چیزی میکاهد و نه نقش روزه را در تربیت روح و جسم و تهذیب اخلاق انکار میکند. و همان طور که چهارده قرن پیش، روزه ماه رمضان از کاملترین و آموزندهترین مکتبهای اخلاقی و انسانی و آموزنده تقوا و پرهیزکاری و رشددهنده فضایل و ملکات شریفه بود، امروز هم همین منافع و مصالح را دارا است.
اگر چهارده قرن پیش آن طور که باید نوع مردم از فواید آن آگاه نبودند، در عصر ما فواید صحّی و بهداشتی و روانی و تربیتی و اجتماعی آن آشکارتر شده است.
نظرات شما عزیزان: