تعیین شب قدر
هر چند در تعیین شب قدر اختلاف است، ولی قول معتمد و محقّق- که از روایات معتبره گرفته شده- این است که از شب «نوزدهم» و «بیست و یکم» و «بیست و سوّم» ماه رمضان بیرون نیست و به احتمال قوی- که برخی از احادیث هم مثل «روایت جهنی» مؤید آن است- شب قدر، شب بیست و سوم است و از برخی اخبار دیگر استفاده میشود که هر یک از این سه شب «شب قدر» است.
حکمت پنهان بودن شب قدر
به هرحال اگر به طور یقین، شب قدر معلوم نشود، نهان بودن آن متضمّن حکمت و مصلحتی بوده و ممکن است آن مصلحت این باشد که مسلمانان تمام شبهای این ماه، یا لااقل این سه شب را در عبادت و پرستش خدای تعالی و تلاوت قرآن و آموختن معارف، حقایق و تعالیم آن، بیشتر اهتمام نمایند و سراسر ماه را «ماه قرآن» قرار دهند و در شبهای «نوزدهم» و «بیست و یکم» و «بیست و سوّم»، در توبه و استغفار و اصلاح احوال و خواندن قرآن و دعا، جدّ و جحد بلیغ نمایند و تا صبح بیدار باشند.
نکته دیگری که در پنهان ماندن شب قدر به نظر میرسد، این است که اگر این شب با این همه قدر و منزلت، مشخّص و شناخته شود، بسیاری از مردم به عبادت در آن اکتفا کرده و از فیض توجّه و دعا در سایر شبها باز میمانند و بسا که سبب غرور یا عجز بعضی شود؛ در حالی که چون پنهان و نامشخّص است، مؤمنان در تمام شبهایی که طرفِ احتمال است به ذکر الهی و توبه اشتغال میورزند و از برکات و ثوابهای بیشتری مستفیض شده و به واسطه تمرین زیادتر، ملکات فاضله در آنها راسختر میشود.
تجدید عهد با ولی امر علیه السلام
از جمله وظایف مهم در این شبها، تجدید عهد با ولی امر، حضرت بقیهالله عجّل الله تعالی فرجه و خواندن دعای معروف: «اللُهَّم کُن لِوَلِیِّکَ ...»[147] میباشد؛ زیرا شب قدر به آن حضرت تعلّق خاص دارد و در آن شب ملایکه بر آن بزرگوار نازل میشوند و تمسّک به قرآن و عترت و کتاب مبین و امام مبین هم اقتضا دارد که در شب قدر، مؤمنان به ثقلین قرآن مجید و آخرین امامِ عدالتگستر و بقیه عترت هادیه و مصداق حقیقی «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبَادِنَا»[148] ی عنی به حضرت حجّه بن الحسن العسکری روحی و ارواح العالمین له الفدا تمسّک نموده و بدانند که به تصریح اخبار متواتره ثقلین، امن و نجات از ضلالت و گمراهی، فقط در سایه تمسّک به قرآن و عترت حاصل میشود و برای نجات از این همه انحرافات و سرگردانیهای گوناگون، راهی جز توسّل و تمسّک به هدایت «قرآن و عترت» نیست.
عالی ترین مکتب تربیت و اخلاق، ص: 212
نظرات شما عزیزان: