فرهنگ قرآنی:1. ایمان چیست؟ مؤمن کیست؟
جواد محدثی
«ایمان»، تنها یک «کلمه» نیست، بلکه یک «باور قلبی» است. باوری که به زندگی انسان «جهت» میدهد و در «چگونه زیستن» او نقشی مهمّ دارد و محور ارزشگذاری برای اندیشهها و عملکردهای مردم است.
به دلیل همین اهمیت است که گام اولِ ورود به مسیر بندگی و مسلمانی، «ایمان» است و کسی که این باور مقدّس را داشته باشد، «مؤمن» نامیده میشود.
آیا تا به حال فکر کردهاید که ایمان، چه تعهّدات و مسؤولیتهایی برای «مؤمن» فراهم میآورد؟ نقش ایمان در زندگی چیست؟ فرق یک مؤمن با فرد بیایمان در کجاست؟
ایمان، گرایش قلبی و وابستگی فکری و اعتقادی و روحی بهیک موجود برتر، به یک آفریدگار توانا، به یک مکتب نجات بخش، به یک زندگی دیگرپس از این دنیا (معاد)،به یک کتاب مقدّس که از سوی خدا نازل شده است (قرآن)، به پیامبرانی که سفیرانِ الهی برای هدایت بشرند، به وحی و ما وراء الطبیعه و… است.
اینها و برخی امور دیگر، «متعلّقات ایمان»اند، یعنی اینها را باید قبول داشت و در پی این پذیرش و باور،عمل کرد.
به تعبیر قرآن، پیامبران الهی مأمور بودند تا بذر این ایمان را در دلهای مردم بکارند و زندگیها را در سایه ایمان، از صفا و معنویت و پاکی و عدالت برخوردار سازند.
مردم هم، اغلب عقلشان در چشمشان بود. چون بهدیدهها و شنیدهها و محسوسات، بیشتر مأنوس بودند، پذیرشِ «خدای نادیدنی» و «فرشتگانِ نامرئی» و «جهان آخرت» برایشان دشوار بود. از این رو گاهی سرسختی و لجاجت نشان میدادند و «خدای یکتا» باورشان نمیشد و به «زندگی پس از مرگ»، کافر میشدند و به پیامبران، نسبتهای ناروا میدادند.
پیامبر اسلام فرموده است:
«ایمان، اعتراف زبانی، شناخت و پذیرش قلبی و عمل با اعضا و جوارح است».
این تعریف از ایمان، ریشه در قرآن کریم دارد.
در قرآن هم، درباره ایمان، روی دو جنبه «باور قلبی» و «عمل» بسیار تأکید شده است.وقتی قرآن میخوانید، بارها و بارها بهتعبیر «آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالحات» برمیخورید؛ یعنی ایمان در کنار عملِ خوب و شایسته است. اگر ایمان را یک نهال و درخت بدانیم، «عمل» میوه و ثمره آن است. آیا شما میتوانید قبول کنید که کسی بهخدا، قیامت، بهشت وجهنم، وحی، قرآن، پیامبران و فرشتگان، ایمان و عقیده داشته باشد، ولی رفتارش مثل آدمهای غیر معتقد به خدا و قیامت باشد؟
ایمان باید از «دل» به «اعضا» سرایت کند و از «درون» به «بیرون» جاری شود و باور درونی در عمل خارجی انسان اثر داشته باشد، وگرنه چه ایمانی؟
بعضی از ایمانها سطحی و تقلیدی و متعصّبانه است؛ برخی هم عمیق و براساس شناخت و تفکّر و بصیرت. بههمین دلیل میگوییم دو نوع ایمان داریم: یکی «ایمانِ مستقرّ» و دیگری «ایمانِ مستودع».
«ایمان مستقرّ» مثل درختی کهنسال، ریشهدار و استوار است و به این زودیها از بین نمیرود و مؤمن، با شنیدن شبههها، بهشک نمیافتد. امّا «ایمان مستودع» حالتی شبیه خانه اجارهای و اشیای عاریهای دارد، همیشگی واستوار نیست؛ زود زایل میشود و رنگ میبازد و چون براساس منطق و برهان نیست، با کمترین آسیب از بین میرود، یا حدّ اقل از تأثیر گذاری در زندگی شخص، باز میماند.
نظرات شما عزیزان: