یکى از اهداف مهم شریعت انسانساز اسلام و بعثت انبیا(ع) تربیت و تزکیه انسان است. قرآنکریم کاملترین کتاب تربیتى و اخلاقى است و جامعترین هدفها و روشهای تربیتى در ابعاد فردی و اجتماعى را دربردارد. با اندکى تدبر آیات این صحیفه آسمانى درمىیابیم که بهترین راه تربیت که مبتنى بر شناخت حقیقت انسان و همه نیازها و وجوه اوست، راه وحى است، راه سنت الهى و سنت معصومین (ع) است،
قرآنکریم به آیینى فرامىخواند که بهترین آیین تربیت است؛ چنان که مىفرماید: «ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم؛ همانا این قرآن به آیینى درستتر و استوارتر راه مىنماید.»
بیان هر چیزى در قرآن و سنت آمده است؛ چنان مىفرماید: «و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شىء»(1) و فرو فرستادیم بر تو این کتاب را که روشنگر هر چیزى است. «و تفصیل کل شىء»(2)این آیات شریفه بیانگر این است که قرآن نسبت به هر چیزى حالت روشنگرى دارد و چیزى از مسائل فردى و اجتماعى و دانشهاى مختلف نیست، مگر این که قرآن آن را بیان نموده است.
در این نوشتار، برآنیم تا با مطالعه و تدبر در آیات روحبخش قرآنکریم به مهمترین روشهاى تربیتى را که این بزرگ صحیفه آسمانى بدان تصریح نموده مورد بررسى قرار دهیم. ابتداء لازم است قبل از ورود به بحث، توضیح مختصرى درباره «مفهوم تربیت و ضرورت تربیت و مراحل آن در اسلام» داده شود.
مفهوم تربیت
تربیت، از نظر صرفى مصدر باب «تفعیل»، از فعل «ربَّى» از فعل ثلاثى مجرد «ربا یربو» است. لغویین در معانى این واژهها چنین گفتهاند: «اربى الشىء، جعله یربو» یعنى شى را در شرایطى قرار داد که رشد و نمو کرد. «ربّى، تربیه و تربّى الولد: غذاه و جعله یربوا»؛ یعنى به کودک غذا داد و او را رشد و نمو داد. این در مورد هر چیزى که رشد مىکند، مانند کودک و زراعت و امثال آن صادق است.(3) بنابراین، واژه «تربیت» در لغت، به معناى پرورانیدن یا پرورش دادن، یعنى: به فعلیت رساندن نیروهاى بالقوه است.
تربیت، عبارت است از: فراهم کردن زمینهها و عوامل، براى به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهای انسان در جهت مطلوب. تربیت در واقع هنر تغییر رفتار انسان است. تربیت، برانگیختن استعدادها و قواى گوناگون انسان و پرورش آنها که باید با تلاش و کوشش متربى نیز توأم باشد تا انسان به منتهاى کمال نسبى خویش به میزان طاقت و توانایى نائل شود.
در قران کریم، مشتقّات «تربیت» چند بار به کار رفته است از جمله:
الف) «و ترى الارض هامدة فاذا انزلنا علیها الماء اهتزّت و ربت»(4) زمین را خشک و بىحاصل مىبینى، پس هنگامى که باران فرو مىفرستیم تکانى مىخورد و رشد و نموّ گیاهان در آن آغاز مىشود.
ب) «و قل ربّ ارحمهما کماربّیانى صغیراً»(5) بگو خدایا! والدینم را مورد رحمت خود قرار ده، همان طور که آنان مرا در کودکى مورد لطف و رحمت خویش قرار دادند. بعضى از محققّین گویند: ربّ در جمله «ربّیانى صغیرا» از مادّه «ربو» است، نه از مادّه «ربب» چون معناى تربیت، در نوع مواردى که به کار رفته عبارت است از نموّ و زیادت جسمانى و پرورش مادّى؛ و تربیت و سوق دادن به کمال و سعادت معنوى در اغلب موارد ملاحظه نشده است. البتّه تربیت یک مفهوم عامّى دارد که جمیع مراتب حصول نشو و نما و زیادتى را به هر کیفیتى که باشد، اعم از مادى و معنوى شامل مىشود(6) بنابراین واژه «تربیت»، با توجه به ریشه آن به معناى فراهم آوردن موجبات فزونى و پرورش است. افزون بر این، تربیت به معناى تهذیب نیز استعمال شده که به معناى از بین بردن صفات ناپسند اخلاقى است. گویا در این استعمال نظر به آن بوده است که تهذیب اخلاقى مایه فزونىِ مقام و منزلت معنوى است و از این حیث مىتوان تهذیب را تربیت دانست.
ضرورت تربیت
هیچ اجتماع انسانى وجود ندارد که در آن عمل تربیتى به صورتى اعمال نشود. هیچ اجتماعى انسانى وجود ندارد که مقررات و عقاید و معتقدات اخلاقى و دینى و دانش و فنون خود را به نسلهاى آینده منتقل نکند؛ اما این انتقال در بدو امر، خود به خود و ناخودآگاه از طریق آداب و رسوم و سنتها صورت مىگیرد.
به نظر پروتاکوراس، سوفیست معروف یونان، «تربیت اخلاقى» نوعى تدریس علوم دینى یا انتقال معلومات یا دانشى خاص نیست؛ به نظر او در قلمرو اخلاق، جز اطلاع از ارزشهایى که مورد تأیید وجدان جامعه است و بالتبع براى همه کس معلوم است، دانشى دیگر وجود ندارد. به هیچ وجه قاعده و قانونى برای عدالت و انصاف، خارج از آنچه در هر مدینهای بدین عنوان پذرفته شده است (مادام که بدین عنوان مقبول است) وجود ندارد.(7)
«زندگى» و «تربیت» براى انسان دو مفهوم لازم و ملزوم یکدیکرند که بدون یکى، وجود دیگرى امکان ندارد. انسان تازمانى که زنده است به تربیت نیازمند است و او را تربیت مىکنند تا بتواند زندگى کند؛ زیرا زندگى، سازگارى با محیط طبیعى و اجتماعى است. البته همیشه سازگارى وجود ندارد، بلکه بعضى مواقع ناسازگارى نیز هست؛ چنان که برخى از پیامبران، پیشوایان، علما و مصلحان در میان امت خویش با محیط اجتماعىشان سازگارى نداشتند، چون سازگارى، مستلزم یادگیرى و بصیرت است، انسان ناچار است براى زنده ماندن با محیط طبیعى و اجتماعى خویش سازگارى پیدا کند و این سازگارى، در صورتى سودمند خواهد بود که سازنده و مثبت باشد و پیدایش این نوع سازگاری، مستلزم تربیت صحیح است. البلته سازگارى صور گوانگونى از قبیل فرمانفرمایى، مدارا و آشتى دارد که از حوصله این خارج است.
«تربیت»، فرد را به وظایف خویش در مورد جامعه آگاه مىسازد. این تربیت است که به زندگى انسان حیات و معنای واقعى مىبخشد و باعث وجه تمایز او بر حیئان و موجب شکوفایى استعدادهایش مىشود. تربیت نقش اساسى در زندگى انسان دارد. «تربیت به معناى وسیع و صحیحاش اساس همه اصلاحات اجتماعى و رفتاری است. مهمترین و شاید تنها وسیله دگرگونى اجتماع به صورت مطلوب، تربیت است و تربیت باید بر هر نوع اقدام سیاسى یا اجتماعى دیگر مقدم باشد.»(8) با اندک تفکرى روشن مىشود که انسان شدن انسان، مرهون کارهاى تعلیمى و تربیتى است.
زندگى اجتماعى انساسان، عبارت است از: یک سلسله روابط؛ و این روابط در صورتى سالم و سودمند خواهد بود که فرد از تربیت اخلاقى برخوردار باشد.
نظرات شما عزیزان: