چکیده
دراین نوشتار، نویسنده پس از تعریف مهندسی فرهنگی، برضرورت اصلاح فرهنگ به عنوان یکی از محورهای عمدة مهندسی فرهنگی، تاکید می کند، سپس از الگوی گیری از روش اصلاحی قرآن سخن می گوید، آنگاه ماهیت روش اصلاحی قرآن را توضیح می دهد، درادامه ویژگیهای شیوه اصلاحی قرآن را به دوسته تقسیم می کند 1- ویژگیهای شکلی 2- ویژگیهای محتوایی، از ویژگیهای شکلی به: انگیزش هنری، گونه گونی سخن، ترکیبی بودن اهداف، شفافیت ورسایی، تکرار وتلقین اشاره می کند، و ویژگیهای محتوای را درعناوین زیر مورد بحث قرار می دهد: واقع گرایی، ریشه گرایی، عقل گرایی، فطرت گرایی، علم گرایی، تجددگرایی، بهره گیری ازمعادله سود و زیان، تدریج وگام به گام، تلقی واقعی از خود.متن
پژوهشگر ومدرس حوزه
برای فرهنگ از زوایای گوناگون تعریف های متعدد شده است؛ برخی نویسندگان مجموعه تعاریف فرهنگ را در شش دسته طبقه بندی کرده اند: 1- تعاریف تشریحی 2- تعاریف هنجاری 3- تعاریف ساختاری 4- تعاریف تاریخی 5- تعاریف روانشناختی 6- تعاریف تکوینی (آشوری،/7).
اگر منظرهای گوناگون را به لحاظ عینیت و وجود واقعی فرهنگ در یک نقطة مشترک کنار هم بگذاریم، شاید بتوان گفت نقطه مشترک همة آنها عبارت است از باورها و ارزش ها به علاو ة مظاهر و تجلیات آن دو (هنجارها، سنت ها، نمادها، فنون، هنرها و ...) در عینیت زندگی انسان.
از مهندسی فرهنگی نیز تعریف های متعددی شده است، به عنوان نمونه:
1. مهندسی فرهنگی عبارت است از طراحی، نوسازی و بازسازی سیستم فرهنگ. (ناظمی اردکانی، 1/27)
2. مهندسی فرهنگی عهده دار آن مجموعه از تصمیمات، اهداف، روش ها و راه هایی است که در جهت تحقق خارجی احکام کلی تر فرهنگی می باشد. (ارژمند، 1/161)
3. مهندسی فرهنگی کوششی سنجیده برای جلوگیری از مشکلات فرهنگی آینده یا بهبود جامعة فردا با طرح و اجرای نقشه های دقیق و محدود است. (فیروزجاه، 1/228)
4. مهندسی فرهنگی عبارت است از ارائة یک نقشه و طرح کلی و جامع از نظام فرهنگی جامعه با ایجاد نسبت و ربط منطقی میان متغیرهای فرهنگی جهت: 1-ایجاد و تأسیس نهادها و ساختارهای فرهنگی2- ترمیم و اصلاح و تغییر نظام فرهنگی3- تکامل و توسعة نظام فرهنگی برای تحقق و رسیدن به فرهنگ. (علی اکبر رشاد، 1/230)
قطع نظر از اینکه تعریف های فوق را ناظر به مهندسی فرهنگی بدانیم یا مهندسی فرهنگ،1 اصلاح مؤلفه ها و اجزای فرهنگ به معنای تجدید کارکرد بایستة آنها در نظام فرهنگی جامعه، یکی از محورهای مهم مهندسی به شمار می آید، با این تفاوت که در صورت نخست یکی از لوازم و در صورت دوم یکی از اجزای برنامه است.
قرآن و روش اصلاح
اصلاح فرهنگ گر چه می تواند با تلاش فکری و توشة عقلی انسان ها صورت گیرد، اما بدون استمداد از منبع الهی و فرا انسانی، که فارغ از محدودیت های ذهنی و احساسی به کلیت زندگی وگسترة تجلیات فکری و روانی انسان ها بنگرد و به کژی ها و کاستی های آن آگاهی داشته باشد، کاری ناقص و نافرجام می نماید؛ زیرا فرهنگ محصول انسان است وکژی ها وکاستی هایش نیز معلول وی خواهد بود و عاملی که سبب نقصان است، نمی تواند به طور کامل و جامع سبب کمال باشد، اگر چه به صورت جزئی و موردی این توانایی را داشته باشد. (طباطبایی، 2/131)
از این رو قرآن کریم، فرستادن پیامبران را برای بشریت به عنوان «اتمام حجت» یاد می کند؛
(رُسُلا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا)(نساء/165)
«پیامبرانى که بشارتگر و هشدار دهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن] پیامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حکیم است.»
بنابراین، اگر دین الهی را عامل اصلی و اصیل اصلاح فرهنگ بشر بدانیم، دور از واقع سخن نگفته ایم. چنان که رسالت و هدف اساسی ادیان الهی که هدایت و راهبری بشر به سوی کمال و تعالی فکری و اخلاقی معرفی شده است نیز مؤید همین واقعیت است؛
(لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِین) (آل عمران/164)
«به یقین، خدا بر مؤمنان منت نهاد [که] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت، تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد، قطعاً پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.»
(الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(اعراف/157)
«همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده- که [نام] او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته مىیابند- پیروى مىکنند [همان پیامبرى که] آنان را به کار پسندیده فرمان مىدهد و از کار ناپسند باز مىدارد و براى آنان چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را بر ایشان حرام مىگرداند و از [دوش] آنان قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است برمىدارد. پس کسانى که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نورى را که با او نازل شده است پیروى کردند، آنان همان رستگارانند.»
نظرات شما عزیزان: