3. عقل گرایی
همان گونه که اشاره شد، روش قرآن در مواجهه با چالش های فرهنگی، روش انگیزش از درون بر پایة آگاهی و انتخاب است، امری که یکی از لوازم جدایی ناپذیرش، اهمیت دادن به نیروی عقلی انسان می باشد. بدین سبب قرآن به خرد ورزی به عنوان یکی از راهبردهای اساسی در روش انجام رسالت اصلاح گرانه اش می نگرد. از این رو چه در مواجهه با باورها و سنت های غلط اجتماعی و چه در مواجه با باورها و سنت های بایسته و پسندیدة اجتماعی، نخستین توصیه و سفارش خرد ورزی و تعقل است. هیچ گاه خرافه گرایان را بدون تعقل و تدبر در آنچه می پرستند یا می ستایند، دعوت به انصراف و اعراض نمی کند، بلکه نخست آنان را وادار به تفکر می کند و این پرسش را در برابر ذهن و ضمیرشان قرار می دهد که آیا آنچه می پرستند یا می ستایند، ویژگی های یک معبود یا محبوب را دارد؟
این رویکرد از نظر قرآن چنان اهمیت دارد که نه تنها در مواجهه با باطل و خرافات که حتی در رابطة با ایمان و پذیرش یک حقیقت نیز راضی به واکنش بدون اندیشه و تفکر نیست؛
«الإسلام دعوة الإصلاح الکبرى الشاملة لجمیع أبناء البشر، لذا کان حریصا بصراحته و رحمته و اعتماده على العقل الحر و المنطق الرشید، هدایة الناس جمیعا حتى الوثنیین البدائیین إلى الدین الحق و العقیدة الصحیحة القائمة على توحید اللّه عز و جل، و إبطال عبادة کل ما لا خیر فیه و لا نفع، و لا دلیل من الواقع علیه.» (الزحیلی، 3/2239؛ نیز رک: مدرسی، 15/64)
«اسلام یک پیام بزرگ اصلاحی است که تمام بشر را مخاطب قرار داده است، از این رو بر صراحت، رحمت، عقل آزاد و منطق صحیح تأکید دارد، زیرا می خواهد همگان، حتی بت پرستان بدوی را به دین حق و عقیدة درست که بر توحید استوار است هدایت کند و پرستش هر آنچه را که در آن خیر و سودی نیست و دلیلی از واقعیت بر آن وجود ندارد ابطال نماید.»
مجموع واژگان مربوط به تفکر و تعقل که در قرآن آمده است نیز به خوبی این واقعیت را تأیید می کند.
حال اتخاذ راهبرد خرد ورزی از سوی قرآن به عنوان نماد حرکت اصلاح فرهنگ، نشان از یک ضرورت در روش تعامل با اجزای فرهنگ دارد و بر این ادعا گواهی می دهد که اصلاح فرهنگ با تمام زوایا و ظرافت هایش، نمی تواند بدون بهره گیری از نیروی عقلانی خود انسان باشد. به تعبیر دیگر، تقلید و تبعیت در ساحت کار فرهنگی امر نشدنی است.
4. فطرت گرایی
طبق گزارش قرآن، اسلام در کلیتش برآمده از فطرت انسان و متکی بر آن است؛
(فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون)(روم/30)
«پس روى خود را با گرایش تمام به حق، به سوى این دین کن، با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداى تغییر پذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولى بیشتر مردم نمىدانند.»
از همین رو قرآن خودش را ذکر(إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِین)(یوسف/104) و پیامبر (ص) را نیز مأمور به تذکر می داند؛ (فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّر)(غاشیه/21)
اگر فطرت را به معنای ساختار ویژة وجودی انسان بگیریم، (طباطبایی، 16/179-180) بازتاب مستقیم فطری بودن آموزه های اسلام در روش تفسیر و تطبیق آن آشکار می شود. بدین معنا که فهم آموزه های اسلام در لایه های بینش ها، باورها، ارزش ها، سنت ها و هنجارهای اجتماعی و نیز تفهیم و تطبیق آن در ساحت های گوناگون زندگی باید به گونه ای باشد که ساختار فیزیکی و روانی انسان در ابعاد عقلی، عاطفی و غریزی بپذیرد.
بر این اساس آن گاه که عناصر فرهنگ جامعة دینی گرفتار آسیب و آفت گردد، شیوة اصلاح و بازیابی آنها نیز ناگزیر باید تابع همین ویژگی باشد، زیرا همان گونه که اشاره شد، اسلام در حقیقت یک اصلاح بزرگ بود و شیوة به کار رفته در نفوذ و درونی سازی آن فرمول کلی هرگونه اصلاح و تجدید است.
5. علم گرایی
یکی از راهبردهای اصلی قرآن در انجام رسالت پیامبر (ص) ، تکیه بر علم و آگاهی مخاطبان است. آیات وحی نه تنها از مخاطبان می خواهد که در مواجهه با باورها، ارزش ها و سنت ها آگاهانه عمل کنند، بلکه خود بر تعلیم و آگاهی بخشی مخاطبان می پردازد. نمونة بارز این اقدام، جریان شناسی اجتماعی است. یکی از چالش های جامعة اسلامی هنگام نزول قرآن، پدیدة نفاق بود. قرآن با این پدیده چگونه برخورد کرده و چه راه هایی را برای مبارزه با آن ارائه کرده است؟
اگر به مجموع آیات در این زمینه نگاه شود، مشاهده می شود که تکیة اصلی قرآن بر آگاهی بخشی است. قرآن از یک سو به آشکار ساختن انگیزه ها و اندیشه های پنهان منافقان می پردازد، از سوی دیگر حالات روحی و روانیشان را بر ملا می کند و از سوی سوم بی تأثیر بودن توطئه ها و برنامه هایشان علیه مؤمنان و اینکه خودشان بیشتر در دام توطئه هایشان گرفتار می شوند را مطرح می نماید. این گام های سه گانه بدین معناست که قرآن شیوة تعلیم و آگاه ساختن را برای از بین بردن و جلوگیری از گسترش این پدیده در میان مؤمنان را در پیش گرفته است. عین همین سیاست در مورد مشرکان، یهودیان و دیگر جریان های اجتماعی وجود دارد.
شکل دیگری از آگاهی بخشی، طرح پدیده ها به صورت مقایسه ای و تطبیقی و تصویر ویژگی های آنها در مقابل هم است که این روش نیز در قرآن به صورت گسترده به کار رفته است. مقایسة انسان های خوب و بد، کارهای زشت و زیبا، پیامدهای ناگوار وگوارای رفتارها و...، نمونه هایی از این روش به شمار می آید. (حجازی، 1/905)
6. تجدد گرایی
تصور عمومی این است که آموزه های دینی امور ثابت و همیشگی و تغییر ناپذیر است. این تصور نسبت به باورها و ارزش های دینی درست است، اما نسبت به تشریعات و هنجارهای دینی به صورت مطلق درست نیست؛ زیرا احکام و هنجارهای دینی آنجا که با امور و موضوعات متغیر و سیال پیوند می یابد، تغییر پذیر و دگرگون شونده است. این حقیقتی است که قرآن با وارد کردن پدیدة نسخ در احکام به ما می آموزد. گرچه در گستره و مصادیق نسخ میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد، اما اصل وقوع و مشروعیت آن مورد تردید نیست؛ (مَا نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا)(بقره/106) (طباطبایی، 1/252)
این واقعیت هنگامی که در عرصة رسالت فرهنگی قرآن مورد ارزیابی قرار گیرد، حکایت از یک ضرورت در زمینة روش اصلاح فرهنگ می کند و آن اینکه هر نوع تغییر یا جایگزینی در سطوح هنجاری و سنت های اجتماعی باید نسبت به واقعیت های آینده و پدیده های پیش رو گشوده و باز باشد. اراده و اصرار بر ایجاد هنجارها و سنت های ثابت و تغییر ناپذیر، فرایند اصلاح فرهنگ را با چالش مواجه می سازد.
نظرات شما عزیزان: