قیام خونین پانزده خرداد سال 1342، نتیجه استبدادگری ها و دین ستیزی های حکومت استبدادی پهلوی بود که برای بقای تاج و تخت خویش و ادامه سلطه استعماری اربابان امپریالیستی اش بر ایران، به انقلاب ننگین و به اصطلاح «سفیدی» دست زد که برای نابودی ارزش ها و باورهای دینی و افزایش وابستگی اقتصادی ایران، برنامه ریزی شده بود؛ حکومتی که برای خشنودی اربابان خارجی خود، به کشتار عمومی دست زد و خون پاک بیش از پانزده هزار تن از مردمان این سرزمین را بر زمین ریخت تا هر چه بیش تر روی «انقلاب سفید» را با تبه کاری هایش سیاه تر کند!
قیام خونین سال 42، جنبش مردان و زنان عاشورایی بود که بر اساس باورها و ارزش های اصیل اسلامی و آموزه های عاشورای حسینی و به پیروی از مرجعیت دینی، پایه های حکومت دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را به لرزه درآورد و اساس حکومت اسلامی را پی ریزی کرد.
این نهضت که با شرکت همه گروه های مردمی شکل گرفت، چنان گسترده بود که خواب از چشمان استبداد داخلی و استعمار خارجی ربود و به دلیل ماهیت اسلامی و ضد استعماری اش، تمام قدرت های بزرگ شرق و غرب، برای سرکوبی آن به اتحاد نامقدسی دست زدند تا با پشتیبانی از حکومت ستمگر شاهنشاهی، ادامه سلطه استعماری خویش را بر ملت ایران تحکیم بخشند.
به همین دلیل، شاه مأموریت یافت تا با تمام توان و با به کارگیری استراتژی قهرآمیز نظامی، قیام اسلامی ملّت ایران را سرکوب کند. رژیم شاه با انجام این مأموریت، بیش از پیش چهره ضد دینی و ضد ملّی و نوکری خود به بیگانگان را بر همگان آشکار ساخت، ولی با همه خشونتی که رژیم در سرکوبی قیام مردم نشان داد، نهضت تاریخی مردم دستاوردهای مهمی داشت که مهم ترین آن، پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 بود. بنابراین، بررسی و شناخت دقیق ریشه ها و پی آمدهای این قیام که به عنوان سرچشمه انقلاب اسلامی شمرده می شود، ضروری است. ما در این نوشتار برآنیم تا در حد توان به این مهم بپردازیم. امید است این تلاش ناچیز زوایایی هرچند اندک از این نهضت بزرگ را آشکارتر سازد.
زمینه ها و علل قیام 15 خرداد
ریشه های قیام اسلامی پانزده خرداد را باید در عملکردهای ضد دینی شاه جست وجو کرد که در قالب «اصلاحات» و با نام «انقلاب سفید» انجام می پذیرفت و البته به دستور امپریالیسم جهان و برای حفظ منافع خود در ایران بود.
وقتی جان. اف. کِنِدی در امریکا روی کار آمد (1961 م.)، سیاست استعماری این کشور برای نجات کشورهای زیر سلطه تغییر کرد. در آن زمان، جنبش های استقلال طلب و ضد استعماری در سراسر جهان در حال شکل گیری بود. بنابراین، کاخ سفید به این نتیجه رسیده بود که دیگر به زور سرنیزه و قدرت نظامی نمی توان بر ملت ها حکومت کرد و آن ها را زیر سلطه نگه داشت. از این رو، امریکا برای این که بتواند منافع خود را در کشورهای مستعمره حفظ کند، به این فکر افتاد که در آن کشورها یک سری اصلاحاتی انجام دهد و در مردم حالت «امیدواری» از بهبودی اوضاع ایجاد کند.(1)
پیرو این سیاست استعمار نوین، ایران نیز در برنامه کاری سیاست مداران کاخ سفید قرار گرفت. امریکا در ایران منافع زیادی داشت و حاضر نبود به راحتی این کشور بزرگ و استراتژیک در منطقه و جهان را از دست بدهد.
بنابراین، شاه از سوی امریکا مأموریت یافت تا در ایران اصلاحاتی انجام دهدو بدین بهانه از جنبش ها و قیام های مردمی جلوگیری کند، ولی آغاز اصلاحات در ایران، واکنش شدید مردم و رهبران دینی آنان را در پی داشت که سرانجام به قیام 15 خرداد انجامید. در این فصل، عوامل زمینه ساز این نهضت را که سبب خیزش مردم شد، در دو بحث زمینه ها و علل قیام بررسی خواهیم کرد.
نظرات شما عزیزان: