رفراندوم
با تهدیدها و اعمال فشار امریکا، سرانجام شاه تصمیم گرفت اصلاحات پیشنهادی امریکا را در ایران اجرا کند. در آن شرایط، مجلس منحل شده بود و شاه به وسیله دولت دست نشانده اسدالله عَلَم قانون وضع می کرد و ملت نیز محکوم به پیروی از آن بودند. برای این که عملکردهای آن ها چشم گیر جلوه کند، نابودی کشور و گسترش سلطه امپریالیسم را «انقلاب سفید» نام نهادند و برای این که در مجامع بین المللی عملکرد آن ها دموکراتیک و آزادانه وا نمود شود، به رفراندوم روی آوردند، ولی از آن جا که رفراندوم در ایران پیشینه خوبی نداشت (در زمان مصدق، دولت به سبب انجام رفراندوم مورد تعقیب قانونی قرار گرفته بود)، نام آن را «تصویب ملی» گذاشتند. شاه که خود را یکه تاز میدان سیاست ایران می دانست، در سخنرانی 19 دی ماه 1341، طرح ابتکاری خویش را چنین اعلام کرد:
اصولی که من به عنوان پادشاه مملکت و رئیس قوای سه گانه، به آرای عمومی می گذارم و بدون واسطه و مستقیما رأی ملت ایران را در استقرار آن تقاضا می کنم، به شرح ذیل است:
1. الغای رژیم ارباب و رعیتی یا تصویب اصلاحات ارضی ایران، بر اساس لایحه اصلاحی قانون اصلاحات ارضی مصوب 19 دی ماه 40 و ملحقات آن؛ (این لایحه که اولین اصل انقلاب سفید شاه بود، در زمان دولت علی امینی به تصویب رسیده بود).
2. تصویب لایحه قانون ملی کردن جنگل ها در سراسر کشور؛
3. تصویب لایحه قانون فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی؛
4. تصویب لایحه قانون سهیم کردن کارگران در منافع کارگاه های تولیدی و صنعتی؛
5. لایحه اصلاحی قانون انتخابات؛
6 . لایحه ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری.(1)
با اعلام خبر اصول شش گانه شاه، خبرگزاری های غربی با تبلیغات گسترده، به حمایت از عملکردهای شاه برخاستند و پیش بینی کردند که اکثریت مردم ایران در این همه پرسی شرکت خواهند کرد. وضع سیاسی کشور بسیار حساس بود. احزاب و گروه های سیاسی که مخالف رژیم بودند، به آشفتگی و سردرگمی افتاده بودند. آن ها در بعضی موارد، به عملکردهای اصلاحی شاه خوش بین بودند، ولی از خوی استبدادگر رژیم وحشت داشتند و نمی توانستند تصمیم درستی بگیرند. سرانجام آن ها موضع خود را با ساخت شعار «اصلاحات آری! دیکتاتوری نه!» اعلام کردند. این شعار حتی وابستگان آن گروه ها را نیز قانع نمی کرد؛ چون رفراندوم تنها یک جواب داشت؛ آری یا نه. از این رو، نمی شد به پرسشی که تنها یک جواب داشت، هم جواب مثبت و هم جواب منفی داد.
روحانیت پس از بررسی اصول پیشنهادی شاه، به مخالفت برخاستند و با فرستادن نماینده خود، آیت اللّه روح اللّه کمالوند مخالفت خویش را به آگاهی شاه رساندند. شاه در پاسخ به مراجع گفت که ماندگاری رژیم او به انجام اصلاحات بستگی دارد و اگر او به این کار دست نزند، دیگران اصلاحات را انجام خواهند داد و اگر آنان سر کار بیایند، مسجد و محراب را بر سر علما خراب خواهند کرد. سپس به علما اطمینان داده که اگر با رفراندوم پیشنهادی وی موافقت کنند، همه خواسته های آن ها را برآورده خواهد کرد.
با مخالفت علما، مردم نیز به مراجع روی آوردند تا فعالیت ها و تصمیم هایشان با مراجع تقلید و رهبران دینی هم سو باشد. برای مثال، امام خمینی رحمه الله در پاسخ به پرسش گروهی از مردم تهران، دلیل مخالفت علما و روحانیون را این گونه عنوان کرد:
در قوانین ایران رفراندوم پیش بینی نشده است و قبلاً عده ای به خاطر انجام این کار مورد تعقیب قرار گرفته اند؛ چرا آن موقع غیر قانونی بود، اکنون قانونی شده است؟! باید صلاحیت فرد یا افرادی را که رفراندوم برگزار می کنند، قانون مشخص کند. هم چنین در کشورهایی که رفراندوم قانونی است، مردم فرصت کافی برای بحث و تبادل نظر دارند؛ نه این که به طور مبهم و با چند روز فاصله کوتاه به مردم ابلاغ شود. دیگر این که بیش تر مردم ایران به غیر از شهرهای مرکزی با معنی آن آشنایی ندارند.(1)
امام و مراجع بر آن بودند که رأی گیری باید در محیط آزاد و به دور از تهدید و تطمیع صورت گیرد، در حالی که رفراندوم شاه برای سرپوش گذاشتن بر روی خفقان و استبداد بود و می خواست به دست خود مردم، استبداد را قانونی جلوه دهد. با پخش اعلامیه امام خمینی رحمه الله مبنی بر تحریم رفراندوم، مردم تهران و دیگر شهرستان ها پشت سر علما به حرکت درآمدند و با شعار «رفراندوم قلابی، مخالف اسلام است»، به راه پیمایی پرداختند. بازار چند روز تعطیل شد و راه پیمایی کنندگان با پلیس درگیر شدند. در این راه پیمایی، تقریبا همه گروه های مردم، دانشجویان، روحانیان، کارگران، کشاورزان، بازاریان و... شرکت داشتند. که نشانگر آگاهی آنان از توطئه ها و دسیسه های پشت پرده اصلاحات فرمایشی بود.(1)
شاه در چهارم بهمن ماه، پیش از انجام همه پرسی، به قم رفت تا به مردم نشان دهد که علما با شاه مخالف نیستند، ولی در قم هیچ گونه استقبالی از شاه به عمل نیامد. از این رو، شاه خمشگین شد و در سخنانش، روحانیان را «ارتجاع سیاه و مفت خور و کسانی» خواند «که مغزشان سال هاست تکان نخورده» و اعلام کرد «روحانیون صد برابر خاین تر از حزب توده» هستند.(2)
با همه مخالفت های مردمی رفراندوم در 6 بهمن 1341 انجام گرفت، ولی علما آن را تحریم کردند. بیش تر مردم در رأی گیری شرکت نداشتند، ولی رسانه های داخلی و خارجی وابسته به غرب، حضور مردم در پای صندوق های رأی را بی مانند و شورانگیز توصیف کردند و اعلام کردند اصول پیشنهادی شاهنشاه با پنج میلیون و ششصد هزار رأی موافق در مقابل چهار هزار و صد و پنجاه رأی مخالف به تصویب ملی رسید. کندی و ملکه انگلستان عملکردهای شاه را ستودند و این پیروزی را به وی تبریک گفتند.
ماه رمضان که فرا رسید، علما و روحانیون از رفتن به مسجدها و منبرها سر باز زدند. به دنبال آن، وضع فوق العاده ای در کشور به وجود آمد، ولی شاه توانست به وسیله سازش با شماری از عالمان معتدل، این اعتصاب را بشکند. پس از آن، شاه در یک سخنرانی، دین را از سیاست جدا دانست و راه رسیدن به پیشرفت را کنار گذاشتن مذهب از تمام شئون زندگی برشمرد و عنوان کرد:
انقلاب بزرگ ملی ما بدون خون ریزی، با کمال سرعت پیشروی می کند.(1)
امام با در نظر گرفتن سخنان شاه و دولت به طلاب فرمود:
خود را آماده کنید برای کشته شدن، زندان رفتن، سربازی رفتن، ضرب و شتم و اهانت، برای تحمل مصایبی که در راه دفاع از اسلام و استقلال برای شما در پیش است. خود را آماده کنید و استقامت نمایید.
امام با این سخنان، نهضت و مبارزه را وارد مرحله تازه ای کرد. رژیم نیز پس از آن، برای رویارویی با روحانیت تصمیم جدّی گرفت.
نظرات شما عزیزان: