درس اول: مفهوم شناسی
مفهوم شناخت
واژه «شناخت» كه تقریباً معادل کلمه «معرفت» در زبان عربی است، كاربردهای معنایی مختلفی دارد(1) و عامترین مفهوم آن، مطلق علم و آگاهی و اطلاع است. شناخت به این معنا، یكی از روشنترین مفاهیم است و نهتنها نیازمند به تعریف نیست كه اساساً تعریف حقیقی آن امكان ندارد؛ زیرا مفهومی واضحتر از آن وجود ندارد تا با آن معرفی شود.(2) مراد ما از شناخت در اینجا، همان مفهوم عام آن، یعنی مطلق علم و آگاهی است.
اهمیت شناخت
حقیقتجویی میلی فطری در انسان است که در سرشت و نهاد و اعماق وجود او ریشه دارد و غفلت از آن، غفلت از پارهای از وجود انسان است. انسانیت و کمال انسانی انسان، این اقتضا را دارد تا به جستوجوی حقایق و شناخت آنها بپردازد و اگر در این کار کوتاهی کند، درواقع به انسانیت او لطمه خورده است و تا حد حیوانیت و پایینتر سقوط خواهد کرد. قرآن مجید، انسانهایی را که از ابزارهای شناخت خود بهره کافی نمیگیرند و از آگاهیهای لازم بیبهره ماندهاند، نکوهش میکند و آنان را همانند چهارپایان، بلکه گمراهتر و پستتر از آنان میداند: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أوْلَـئِكَ كَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ أوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُون (اعراف:179)؛ «و درحقیقت، بسیاری
1. برخی از معانی لغوی و اصطلاحی معرفت، عبارتاند از: شناخت، بازشناسی، ادراكات جزئی، علم مطابق با واقع و یقینی، و علم حضوری (دراینباره، ر.ك: جمالالدین محمدبنمكرمبنمنظور، لسان العرب؛ احمدبنمحمد فیومی، المصباح المنیر، مادة عرف؛ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج1، ص136؛ ابوعلی حسینبنعبداللهبنسینا، شرح الاشارات، ج1، ص18، 25؛ عبدالرزاق قاسانی، شرح منازل السائرین، ص340).
2. برای آگاهی از دیگر دلایل عدم نیاز و امكان تعریف علم، ر.ك: محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج1، ص152؛ همو، تعلیقة علی نهآیه الحكمة، ص349، تعلیقة351؛ صدرالدین محمدبنابراهیم شیرازی، الحكمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الاربعة، ج3، ص278؛ و همان، ص279، حاشیة حاجملاهادی سبزواری).
از جنیان و آدمیان را براى دوزخ آفریدهایم [چراكه] دلهایی دارند كه با آنها [حقایق را] دریافت نمیكنند و چشمانی دارند كه با آنها نمیبینند و گوشهایی دارند كه با آنها نمیشنوند. آنان همانند چهارپایان، بلكه گمراهترند. [آری] آنها همان غفلتزدگاناند».
آیات دیگری نیز با مضامینی مشابه دراینزمینه وجود دارد.(1)
در چهارچوب نگرش دینی، هم ایمان به خداوند، به شناخت وابستگی تام دارد، هم عمل به دستورهای دینی متفرع بر شناخت بوده و هم بهدست آوردن کمالات معنوی و ارزشهای اخلاقی در گرو شناخت است. پس ایمان به خدا و عمل صالح که شرطهای لازم برای دستیابی به سعادت اخروی از دیدگاه اسلام و ادیان آسمانی است نیز بر شناخت و آگاهی مبتنی است. تحقق ایمان در نفس انسان، بر شناخت متعلق ایمان متوقف است.(2)
در این میان، همه شناختها برای بشر در یک رتبه نیستند. قطعاً اگر حقیقتی در جهان وجود داشته باشد که شناخت آن با کمال بشر و سعادت جاوید او در ارتباط باشد و غفلت از آنها موجب خسران و زیان ابدی شود، بشر افزون بر حقیقتطلبی، به حکم کمالخواهی ـ که فطرتی دیگر در نهاد اوست ـ به چنین حقیقتی تشنهتر است.
عالیترین معرفتی که به انسان و زندگی او معنا میدهد، او را با هویت واقعیاش آشنا میسازد و مسیر درست زندگی را برای رسیدن به سعادتی جاودانه، پیش روی وی مینهد، همان شناخت خداوند متعال است. ازاینرو میبینیم انبیای الهی بر این مسئله تأکید بسیار داشته و آن را محور و اساس دعوت خویش قرار دادهاند. برخلاف آنچه معمول رهبران سیاسیِ غیرالهی است که برای همراه کردن عوام و خواص، شعارهایی را برمیگزینند که برای بیشترشان، جالب باشد، انبیای الهی از همان ابتدای دعوت، بهویژه بر دو مسئله بنیادی یعنی مبدأ و معاد ـ که مخالفت اشراف و مترفین را در پی داشت ـ تکیه میکردهاند و سرسختانه بر آن پای میفشردهاند. شعار آنان این بود که: اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَیْرُه (اعراف:59)؛ «خـدا را بپرستید كه جـز او كسـی شایسته پرستش نیست». آنان خدایان وهمی و باطل آنها را هیچ میانگاشتند: مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أسْمَاءً سَمَّیْتُمُوهَا أنتُمْ وَآبَآؤُكُم مَّا أنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَان (یوسف:40)؛ «شما بهجای او، جز نامهایی [چند] را نمیپرستید كه شما و پدرانتان آنها را نامگذاری كردهاید و خدا دلیلى بر [حقانیت] آنها نازل نكرده است». إِنْ هِیَ إِلاَّ أسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الأنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى (نجم:23)؛ «[این بتان] جز نامهایی بیش نیستند كه شما و پدرانتان نامگذاری كردهاید [و] خدا بر [حقانیت] آنها هیچ دلیلی نفرستاده است. [آنان] جز گمان و آنچه دلخواهشان است، پیروی نمیكنند؛ باآنكه قطعاً ازسوی پروردگارشان هدایت برایشان آمده است».
1. مانند فرقان:44 و انفال:22. درباره ارزش و اهمیت شناخت، ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش محمدحسین اسکندری، ج1، ص284ـ286.
2. درباره رابطه ایمان با خداشناسی، ر.ک: همان، ص275ـ278.
البته چنانکه در همین فصل خواهیم دید، ریشه این شناخت، بهگونهای فطری در تمام انسانها وجود دارد؛ اما این بهتنهایی کافی نیست. انسان باید قدر چنین گوهر گرانبهایی را بداند؛ آن را با مجاهدت و تلاش پیگیر خود در صحنه عمل صیقل دهد و از هرگونه پیرایه و شائبهای مصون دارد. تنها چنین شناختی که با عمق وجود انسان پیوند خورده و در ایمان، نیت و عمل او متجلی شده، میتواند زمینه سعادت ابدی او را فراهم آورد. برای شناخت صحیح و عمیق خدا، بهترین راه این است که ببینیم خداوند متعال در آخرین و کاملترین کتاب هدایت الهی، چگونه خود را معرفی کرده است و شناخت او را در معارف قرآن جستوجو کنیم. بدین منظور، بهتر است ابتدا به بحث درباره انواع شناخت بپردازیم.
نظرات شما عزیزان: