اشکالات وجوب لطف برخدای تعالی
اشاره
وجوب ارسال پیامبران بر خدای تعالی که از آن به وجوب لطف بر خداوند نیز تعبیر می شود - چه از باب ضرورت و لزوم فلسفی و چه از باب حسن و قبح عقلی، دچار اشکالاتی جدّی می باشد که در این جا، به بیان این اشکالات می پردازیم.
1. اشکال نظر فلاسفه
اشکال اوّل آنکه وجوب از دیدگاه فلاسفه همان ضرورتی است که از درون ذات پدید می آید، بدون این که ذات بتواند از پدید آمدن آن جلوگیری کند. براین اساس، جود و کرم و لطف ، صفت ذات خدای تعالی محسوب می گردد و به همین جهت ذات الهی همواره دارای فیض ولطف بوده و فرض وجود ذات بدون این لطف و فیض، فرضی محال است. در حالی که چنین اعتقادی برخلاف خالقیّت ارادی و فیض مقتدرانه و همراه با عدل خداوند متعال می باشد؛ و باید دانست که جود و لطف به معنایی که با وجود آن چیزی غیر از خدا موجود می شود، از صفات فعل الهی است نه صفات ذات.
اشکال دیگر آن که لازمۀ چنین اعتقادی آن است که بپذیریم همواره خلق با ذات الهی همراه بوده است. در حالی که بر اساس معارف و آموزه های صحیح دینی، خداوند متعال بود و هیچ خلقی در کار نبود و بعد شروع به آفرینش نمود و پیش از خلق و بعد از خلق، هیچ تغییری در خداوند متعال پدید نیامده است.
اشکال سوم آن که از نظر فلاسفه منع لطف از سوی خدای تعالی مساوی بخل و راه یافتن نقص به ذات الهی می باشد. در حالی که اتّصاف خدای تعالی به حقیقت جود و کرم و لطف پیش از خلق و بعد از آن، هیچ فرقی در حقیقت ذات او ایجاد نکرده است. زیرا او آنگاه که خلق نکرده بود، بر خلق کردن توانا بود و بعد از آفرینش هم بر از بین بردن و ابقای آن تواناست.
پس آن گاه که خلق نکرده بود، از سر بخل نبود و حال که از بین نمی برد از عجز و ناتوانی او نیست. علاوه بر این، باید دانست که چون بندگان هیچ حقّی بر خدای تعالی ندارند، پس هر چه خداوند به آنان می دهد فضل و احسان است و اگر چیزی به آنان ندهد، ناشی از بخل و عدم جود خداوند نبوده و هیچ حقّی از آنان ضایع نگشته ، بلکه خدای تعالی همواره و در هر حال جواد است. در روایتی در همین رابطه چنین آمده که مردی از امام کاظم (علیه السّلام) سؤال کرد:
أَخْبِرْنِی عَنِ اَلْجَوَادِ فَقَالَ إِنَّ لِکَلاَمِکَ وَجْهَیْنِ فَإِنْ کُنْتَ تَسْأَلُ عَنِ اَلْمَخْلُوقِ فَإِنَّ اَلْجَوَادَ اَلَّذِی یُؤَدِّی مَا اِفْتَرَضَ اَللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ عَلَیْهِ وَ اَلْبَخِیلُ مَنْ بَخِلَ بِمَا اِفْتَرَضَ اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْنِی اَلْخَالِقَ فَهُوَ اَلْجَوَادُ إِنْ أَعْطَی وَ هُوَ اَلْجَوَادُ إِنْ مَنَعَ لِأَنَّهُ إِنْ أَعْطَی عَبْداً أَعْطَاهُ مَا لَیْسَ لَهُ وَ إِنْ مَنَعَ مَنَعَ مَا لَیْسَ لَهُ .(1) جواد یعنی چه؟ فرمودند: سخن تو دو جهت دارد. اگر مقصودت جواد در خلق است، جواد کسی را گویند که فرایض الهی را ادا کند. و اگر مقصودت خداست، پس خدا عطا هم بکند جواد است منع هم کند جواد است؛ زیرا او چیزی را به تو می دهد که حقّ تو نیست و چیزی را که به تو نمی دهد، باز هم حقّ تو نیست.
1- کافی، ج2، ص39؛ معانی الأخبار، ص 357، تحف العقول، ص 408.
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نیز در این باره می فرمایند:
کُلُّ مَانِعٍ مَذْمُومٌ مَا خَلَاهُ! (1)
هر کسی که منع کند نکوهش می شود جز خدا.
نظرات شما عزیزان: