«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب به ساحت مقدّس حضرت بقیة الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ زِیارَتَهُ و الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مروری بر جلسه گذشته
ما به بهانهی جملهای از کلمات نورانی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وارد یک بحث تفسیری شدیم، چند سالی است که میخواستیم این بحث را شروع کنیم ولی به جهت اینکه شاید جذابیت و قصهگویی عرفی مباحث قرآنی کمتر باشد، گرچه اهمیت بیشتری دارد، سعی میکردم که وارد این بحث نشوم.
حال این آیه کریمه سوره مبارکه رعد را هم که شروع کردیم، بعد از پایان آن بررسی میکنیم، اگر دیدیم روزی ما هست که در محضر قرآن کریم باشیم بحث را با آیات دیگر ادامه میدهیم، اگر نه که به موضوع دیگری میپردازیم.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در یکی از خطب نهج البلاغه که حوالی 154 است فرمودند: وقتی خدای متعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را فرستاد با آن نوری که به آن اقتدا کنند آمد که آن قرآن است، «فَاسْتَنْطِقُوهُ»[4] قرآن را استنطاق کنید، یعنی او را به نطق دربیاورید، از او سؤال کنید، یعنی طلب فهم کنید، بخواهید که به شما بیاموزد، «وَ لَنْ يَنْطِقَ» ولی برای شما نطق نخواهد کرد.
هفته گذشته عرض کردیم که قرآن کریم به یک معنا ناطق است و به یک معنا صامت است، حضرت فرمودند «وَ لَنْ يَنْطِقَ» ولی برای شما همهی ابعاد را نخواهد گفت، «وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ» ولی من به شما خبر میدهم.
به این بهانه وارد این بحث شدیم.
ادامهی درنگی بر آیه 43 سوره مبارکه رعد
در آیه آخر سوره مبارکه رعد حضرت حق میفرماید که «وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا»[5] کفار به تو میگویند که تو رسول نیستی، مرسل نیستی، نعوذبالله ادعای کذب داری، «قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ»…
اگر آیه تا اینجا تمام شده بود با همهی آیات قرآن کریم خیلی انسجام داشت و اختلاف خیلی کم پیش میآمد، «قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ» بگو که خدای متعال برای من کافی است که شهادت بدهد، در حالی که خدای متعال شهادت میدهد برای من کافی است، خدای متعال من از این جهت که شاهد باشد کافی است. من با نقشهای مختلفی که ادبا گفتهاند معنا میکنم، شاهد بین من و شما خداست.
اگر تا اینجا بیان شده بود تقریباً اختلافی نبود، همه چیزهایی فهمیده بودند.
آیات متعدد قرآن کریم در سوره مبارکه اسراء، در سوره مبارکه احقاف، در جاهای دیگر هم هست که «قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ»، بگو کافی است که خدای متعال بین من و شما شاهد باشد.
در سوره مبارکه احقاف هست که «کَفَى بِهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ»،[6] بگو خدای متعال کافی است که شاهد باشد.
تا اینجا خیلی اختلافی نبود.
وقتی سوره را از ابتدا نگاه میکنیم، که سوره مکی است، مکی بودن این سوره هم اتفاقی است، یعنی هر کسی از این چیزها سر در میآورده است گفته است که این سوره برای مکه است. سورههای مکی با سورههای مدنی تفاوتهایی دارند، مثلاً مسائل سیاسی اجتماعی و احکام عمدتاً برای سورههای مدنی است، سورههای مکی عمدتاً احتجاج بر سر اصل نبوّت است، موضوع توحید است، صفات حضرت حق است، مسئلهی نبوت است، مسئلهی این است که این کتاب کتابِ الهی است، و بحث معاد، عمدتاً بحث اینهاست.
اگر سوره را ملاحظه بفرمایید از آیه اول که «وَالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ»[7] این چیزی که به تو وحی نازل شده است به حق نازل شده است، مسئله این است که این قرآن کلام خدای متعال است. بعد خدای متعال راجع به اسماء و صفات خود بیان میفرماید، مثلاً «اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا»[8] خدای متعال که آسمانها را خلق کرده است بدون اینکه ستونی داشته باشد… در آن روزگاری که چه بسا مردم زمین را ثابت و یک سطح مسطح درنظر میگرفتند میفرماید این سقف آسمان را ببینید که بدون اینکه ستون داشته باشد روی سر شماست، آیاتی بیان میکند که معنای آن این است که خدای متعال توانایی دارد.
نظرات شما عزیزان: