در فصل هفتم از «مناقب آل الرسول» نوشته محمد بن ابى طلحة الشافعى آمده است: مشهور شده است كه
- امام حسين ميهمان را گرامى مىداشت
- و هر كس چيزى از وى مىخواست در اختيارش مىگذاشت، صله رحم مىكرد
- و نيازمندان را درمىيافت و خواهش درخواستكننده را برمىآورد،
- و برهنه را مىپوشاند و گرسنه را سير مىكرد
- و زيان ديدگان را جبران زيان مىكرد و يتيمان را نوازش مىكرد و به درد نيازمندان مىرسيد
- و هر پولى كه به دستش مىرسيد ميان مردم (نيازمندان) پخش مىكرد.
احسان حسنین (علیهم السلام) به پیرزن
راويان ماجرايى را كه براى او و برادرش امام حسن و عبد اللّه بن جعفر در رابطه با پيرزنى كه وقتى آنها در ميان راه خود به مكه بودند براى آنها گوسفندى را مىكشد و آنچه كه آنها در برخورد بعدى با او در مدينه در حالى كه در بدترين شرايط زندگى و فقر و درماندگى بود، مىكنند روايت كردهاند امام حسن (ع) هزار گوسفند و هزار دينار پول به او داد و امام حسين و عبد اللّه بن جعفر نيز همين چيزها را به او دادند و پيرزن با سه هزار رأس گوسفند و سه هزار دينار پول به اتفاق شوهرش به ديار خود بازگشت.
پرسش و پاسخ امام حسین علیه السلام با اعرابی درراه مانده
در كتاب عقد اللآلى فى مناقب الآل آمده است كه امام حسين پس از وفات برادرش امام حسن، در سويى از مسجد پيامبر (ص) نشسته بود و عبد اللّه بن زبير و عتبة بن ابى سفيان در سوى ديگر مسجد نشسته بودند يك نفر اعرابى سوار بر شترى سر رسيد شترش را درب مسجد سپرد و وارد شد در برابر عتبه ايستاد به او سلام گفت و عتبه نيز پاسخش گفت اعرابى به وى گفت: تو پسر عموى مرا كشتهاى و خانواده او مرا به خونخواهى وى فرستادهاند آيا مىپذيرى كه بخشى از ديه او را به من بدهى؟
عتبه به غلامش اشاره كرد و به او گفت: به او صد درهم پرداخت كن. اعرابى نپذيرفت و به سوى عبد اللّه بن زبير رفت و همان صحبتى را كه با عتبة داشت با وى تكرار كرد، او نيز دستور داد دويست درهم به وى بدهند اعرابى آن را رد كرد و گفت اين مبلغ گرهاى از كارم نمىگشايد، آنگاه به سمت امام حسين (ع) رفت و به او سلام گفت و جريان كارش را با وى در ميان گذاشت به او فرمود: اى اعرابى ما قومى هستيم كه به همان اندازه كه در طرف معرفت و شناخت مىبينيم، بخشش مىكنيم. گفت: هر چه مىخواهى بپرس؛ امام حسين پرسيد:
- اى اعرابى! نجات از هلاك در چيست؟ گفت: توكل بر خدا.
- از وى پرسيد: كدام كارها بهتر است؟ گفت: اعتماد به خدا.
- امام از وى پرسيد: چه چيزى براى بندگان در زندگى، بهتر است؟ پاسخ داددانشى كه توأم با حلم باشد.
- فرمود: و اگر دانشش به وى خيانت كرد؟ گفت مالى كه با سخاوت و دست و دل بازى توأم باشد.
- فرمود: و اگر دارايىاش، او را به ناصواب كشاند؟ گفت: مرگ و نيستى از زندگى و بقاى او بهتر است.
سرودن اشعاری در وصف اهل البیت علیهم السلام
امام همچنان به پرسش از وى ادامه داد او نيز پاسخش مىداد و امام را شگفتزده كرد و به وكيلش فرمود: به او بيست هزار درهم بده. و به او گفت ده هزار درهم براى بازپرداخت ديون تو و ده هزار ديگر براى آن است كه سروسامانى بخود دهى و بر اهل و عيالت، خرج كنى. و اعرابى اين ابيات را سرود:
- از در نياز آمدمولى از هيچ عطر و بويى سرمست نشدم
(دستم بجايى بند نشد) و دلخوشى ندارم.
- ولى وقتى براى خاندان پيامبر،
از در نياز آمدم سرودن و سخن گفتن برايم لذتبخش گرديد.
- هم آنها بزرگوارترند و نجيبتر؛
كه ستارگان آسمان درخشش خود را از آنها دارند.
- در نيكيها و بخشش از همه مردم پيشى گرفتى؛
تو آن بخشندهاى هستى كه هيچكس به پاى تو نمىرسد.
- پدرت همان كسى است كه در نيكى و بخشش سرآمد همگان شد؛
و هيچ كس بر او پيشى نگرفت.
- به وسيله او خداوند راه درستى و راستى را گشود؛
و راه فساد به شما، بسته است.
سائل مدینه و امام حسین علیه السلام :
و در تاريخ ابن عساكر آمده است كه سائلى كوچه هاى مدينه را زير پا گذارد تا بالاخره به درب منزل امام حسين (ع) رسيد درب را زد و اين ابيات را سرود:
- اكنون هر كس كه به تو اميد بندد؛
و هر كس حلقه درب منزل ترا بنوازد نااميد نمىگردد.
- تو بخشنده و سرچشمه بخششى؛
پدرت نيز با فاسقان، جنگيده و مبارزه كرده است.
امام حسين مشغول نماز بود نماز خود را به پايان برد و در به روى اعرابى گشود آثار فقر و بدبختى را در سراپايش ديد بازگشت وكيلش را خواست وكيل به شتاب حاضر شد به او فرمود: چه مبلغ از خرجى، باقى مانده است؟ گفت دويست درهم كه به من دستور دادهاى آن را به خرج اهل بيتت برسانم فرمود: آنها را بياور كسى آمده است كه از ايشان مستحقتر است و همه را به آن اعرابى پرداخت و اين ابيات را سرود:
اينها را بگير كه من شرمنده توأم و بد
ان كه من با تو همدردى مىكنم.
- اگر آنچه را كه مىخواستيم بدهيم در اختيار داشتيم
آسمان، بر تو دامن گشوده بود.
- ولى پيشآمدهاى ناگوار و سختيهاى روزگار بدبختىآور است
و دست ما در اين ميان كوتاه.
اعرابى نيز در پاسخ چنين گفت:
- مطهرند و دلهايشان پاك پاك است
هر جا كه يادشان آيد بر آنها درود مىفرستند.
- و شما، شما برترانيد كه؛
دانش قرآن و هر آنچه در سورههاى آن آمده است نزد شماست.
- هر كس به علويها منسوب نباشد؛
در ميان مردم هيچ افتخار ديگرى ندارد.
نکته ای اخلاقی: حفظ آبروی افراد در بخشش
مردى از انصار نزد حضرت آمد و مىخواست از نيازى كه دارد سخن گويد.
به او فرمود: برادر انصارى! آبرويت را از خوارى و ذلت گدايى، مصون دار و نيازت را طى نوشتهاى با من در ميان بگذار و من به خواست خدا، آنگونه كه شادمان گردى، به آن رسيدگى خواهم كرد. او نيز نوشت كه فلان كس پانصد دينار از من طلب دارد و اصرار دارد كه زودتر دينش را ادا كنم با او صحبت كن تا مهلتم بدهد تا اندكى دست و بالم بازشود. وقتى امام نامه را خواند به خانه خود رفت و كيسهاى را با خود آورد كه در آن هزار دينار بود و به او فرمود: اين هزار دينار را بگير پانصد دينار براى اداى دينت و پانصد دينار ديگر براى كارگشايى كار خودت باشد و از اين پس
دست نياز تنها به سوى سه گروه مردم دراز كن يكى دينداران، ديگرى مردم با انصاف و سومى مردمان اصل و نسبدار.
- دين داران سعى مىكنند دين خود را حفظ كنند
- مردم با انصاف در محظور انصاف خود قرار مىگيرند
- و بالاخره مردم اصل و نسبدار مىدانند كه تو در دراز كردن دست نياز آبروى خود را بخطر مىاندازى لذا اگر نيازت را برآورده نساختند آبروى ترا خريدهاند.
منبع:زندگانى دوازده امام عليهم السلام،هاشم معروف الحسنى / مترجم محمد مقدس،تهران: امير كبير،1382ٌصص33-36.
نظرات شما عزیزان: