آيا اهل بيت به کربلا آمدند ؟
مسئله ي ورود اسيران اهل بيت به کربلا ، امري است غير قابل انکار . چرا که افزون بر امکان آن ، اصل واقعه در بسياري از کتب تاريخي آمده است . ابن نما (م 645) آورده است : و لما مر عيال الحسين عليه السلام بکربلاء وجدوا جابر بن عبدالله الأنصاري ، رحمة الله عليه و جماعة من بني هاشم قدموا لزيارته في وقت واحد ، فتلاقوا بالحزن و الاکتئاب و النوح علي هذا المصاب المقرح لأکباد الأحباب ؛ و هنگامي که اهل بيت حسين عليه السلام به کربلا رسيدند ، جابر بن عبدالله انصاري و گروهي از بني هاشم را يافتند که براي زيارت آن حضرت آمده و هم زمان به هم رسيده بودند . آنان با حزن و اندوه و ناله بر اين مصيبت دلسوز گرد هم آمدند و به سوگواري پرداختند . [1] . سيد ابن طاووس (م 664) مي گويد : فوصلوا الي موضع المصرع ، فوجدوا جابر بن عبدالله الأنصاري رحمة الله و جماعة من بني هاشم و رجالا من آل الرسول صلي الله عليه و آله قد وردوا لزيارة قبر الحسين عليه السلام ، فوافوا في وقت واحد ، و تلاقوا بالبکاء و الحزن و اللطم ؛ پس به جايگاه شهادت رسيدند و جابر بن عبدالله انصاري و گروهي از بني هاشم و مرداني از آل پيامبر صلي الله عليه و آله را ديدند که براي زيارت قبر حسين عليه السلام ، هم زمان گرد هم آمده بودند و گريه و اندوه سر داده و به سينه ي خود مي زدند . [2] . از اين بالاتر روايتي است که مرحوم
شيخ صدوق به سند خود ، از فاطمه ي بنت علي عليهاالسلام درباره ي جريان اسيران اهل بيت در شام نقل مي فرمايد ، تا آن جا که فرمود : الي أن خرج علي بن الحسين عليه السلام بالنسوة و رد رأس الحسين عليه السلام الي کربلاء ؛ تا آن گاه که حضرت علي بن حسين عليه السلام همراه زنان از شام خارج شد و سر حسين عليه السلام را به کربلا بازگرداند [3] . مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمد اشراقي (ارباب) مي فرمايد : به حسب عادت ، بعيد مي نمايد که آن قافله ي دل شکسته که با اکراه و اضطرار از کربلا کوچ کردند و از گريه و سوگواري ممنوع شدند و اجساد شريفه ي شهداي خود را مقابل آفتاب ديدند ، بدون آگاهي بر حال مقابر مقدسه و اطلاع بر حال ، به مدينه رجوع کنند و به زيارت آن تربت مقدسه فائز نشده برگردند [4] . در اين جا اين پرسش به ذهن مي رسد که چرا برخي از علما به اين مسئله تصريح نکرده اند ؟ در پاسخ مي گوييم : اولا ، بسياري از دانشمندان اين مطلب را ذکر کرده اند ، که در صفحات آينده بيان خواهيم کرد . ثانيا ، عدم ذکر برخي از مورخان و بزرگان به معناي عدم حصول اين واقعه ي تاريخي نيست ، و نمي توان به صرف عدم ذکر ، اين مسئله را انکار نمود . [5] . بزرگاني که تنها به حرکت اهل بيت از شام به سمت مدينه اشاره نموده اند و سخني از کربلا به ميان نياورده اند ، عبارتند از : - شيخ مفيد ، ايشان مي نويسد : و في العشرين منه (الصفر) کان رجوع حرم سيدنا و مولانا أبي عبدالله
عليه السلام من الشام الي مدينة الرسول صلي الله عليه و آله ؛ بيستم ماه صفر روز بازگشت اهل بيت سيد و مولاي ما اباعبدالله الحسين عليه السلام از شام به سمت مدينه بود [6] . - شيخ طوسي ؛ ايشان چنين نگاشته است : و في اليوم العشرين منه (صفر) کان رجوع حرم سيدنا أبي عبدالله الحسين بن علي بن ابي طالب عليه السلام من الشام الي مدينة الرسول صلي الله عليه و آله ؛ در روز بيستم ازماه صفر اهل بيت سيد ما اباعبدالله حسين بن علي بن ابي طالب عليهماالسلام از شام به سوي مدينه ي پيامبر صلي الله عليه و آله بازگشتند [7] . - شيخ رضي الدين علي بن يوسف بن مطهر حلي ؛ ايشان چنين آورده است : و في اليوم العشرين من صفر سنة احدي و ستين أو اثنين و ستين علي اختلاف الرواية به في قتل مولانا الحسين عليه السلام ، کان رجوع حرم مولانا أبي عبدالله الحسين عليه السلام من الشام الي مدينة الرسول صلي الله عليه و آله ؛ در روز بيستم ماه صفر سال 61 و يا 62 [8] ، بنابر اختلاف در روايت ، بازگشت اهل بيت مولاي ما حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام از شام به سمت مدينه صورت گرفت [9] . - شيخ کفعمي ؛ ايشان در کتاب المصباح مي نويسد : و في العشرين منه (الصفر) کان رجوع حرم الحسين بن علي عليه السلام الي المدينة ؛ در بيستم از ماه صفر اهل بيت حسين بن علي عليه السلام به سمت مدينه بازگشتند [10] . و در جاي ديگر کتاب آورده است : و في هذا اليوم (العشرين من صفر) کان رجوع حرم الحسين عليه السلام من الشام الي
المدينة ؛ و در اين روز (بيستم صفر) اهل بيت حسين عليه السلام از شام به مدينه بازگشتند . [11] . به نظر مي رسد اين بزرگان تنها در مقام مشخص ساختن روز خروج اهل بيت از شام به قصد مدينه بوده اند و در اين جا به مسئله ي رفتن آنان به کربلا نظر نداشته اند ؛ چه آن که مسئله ي رفتن به کربلا بعدا مطرح گرديد . گرچه بايد ريشه ي آن را درخواست امام زين العابدين عليه السلام از يزيد براي بازگرداندن سر مطهر يافت . بنابر مطالب پيش گفته مي توان اين گونه نتيجه گرفت :
يک . اين بزرگان را نمي توان از مخالفان مسئله شمرد ؛ دو . بر طبق نقل آنان ، بيستم صفر ، زمان خروج ايشان از شام به قصد مدينه است و اين قصد ، منافاتي با رفتن به کربلا ندارد ؛ چون مرور از کربلا با قصد رفتن به مدينه که وطن اصلي ايشان است ، قابل جمع است . سه . اين که برخي ، چون سيد ابن طاووس ، از ظاهر عبارت شيخ طوسي چنين برداشت کرده اند که مقصود ايشان اين است که اهل بيت در بيستم صفر ، به مدينه رسيده اند ؛ خلاف ظاهر ، و يا لااقل مجمل است . ظاهر عبارت اين است که در اين روز از شام خارج شدند ، نه آن که به مدينه رسيدند ؛ چون کلمه ي «رجوع» غير از کلمه ي «وصول» است و با اين بيان ، ديگر مجالي براي استبعاد سيد ابن طاووس باقي نمي ماند .
پي نوشتها
[1] مثير الأحزان ، ص 107 .
[2] اللهوف ، ص 225 ؛ تسلية المجالس ، ج 2 ، ص 458 .
[3] شيخ صدوق ، الأمالي
، ص 232 ، ح 243 ؛ روضة الواعظين ، ص 192 ، بحارالأنوار ، ج 45 ، ص 140 ؛ العوالم ، ج 17 ، ص 440 .
[4] الأربعين الحسينية ، ص 207 .
[5] و به عبارتي ديگر عدم تصريح اعم از تصريح به عدم است .
[6] مسار الشيعة ، ص 46 .
[7] مصباح المتهجد ، ص 730 ؛ بحارالأنوار ، ج 101 ، ص 334 .
[8] اين ترديد جا ندارد ، سال شهادت حضرت اباعبدالله حسين عليه السلام ، بنابر قول مشهور و بلکه متواتر سال شصت و يک هجري قمري بوده است .
[9] العدد القوية ، ص 219 .
[10] مصباح کفعمي ، ص 510 .
[11] همان ، ص 489
نظرات شما عزیزان: