دوم. دین حق
یکی دیگر از صفاتی که در قرآن برای واژه دین ذکر شده است، صفت «حق» است، که ما در ادامه به بررسی آیاتی میپردازیم، که واژه دین همراه با این صفت به کار رفته است. قبل از وارد شدن به بحث ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که: اضافه واژه دین به واژه حق هم میتواند اضافه بیانیه باشد و هم میتواند اضافه لامیه باشد. در اضافه بیانیه مضاف از سنخ مضاف الیه است و بر این اساس «دین الحق» یعنی دینی که حق است و در اضافه لامیه مراد افاده اختصاص مضاف به مضاف الیه است، یعنی دینی که مخصوص خدا و ویژه حق است. (19)
الف. ویژگیهای دین حق
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ». (20)
(اوست کسی که پیامبر خود را به [قصد] هدایت، با آیین درست روانه ساخت، تا آن را بر تمام ادیان پیروز گرداند و گواه بودن خدا کفایت میکند)
این عبارت در سه آیه از آیات قرآن تکرار شده است و بیان میکند که خداوند رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده است، پس ویژگی این دین حق آنست که از سوی خدا نازل شده است و همان هدایتی است که خداوند رسولش را به خاطر آن فرستاده است و سرانجام نیز این دین را بر همهی ادیان پیروز خواهد گرداند. البته انتهای این عبارت در دو آیه «وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» است و در یک آیه وَكَفَى بِاللّهِ شَهِیدًا.
« قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ». (21)
(با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خدا و فرستادهاش حرام گردانیدهاند حرام نمیدارند و متدیّن به دین حق نمیگردند، کارزار کنید، تا با [کمالِ] خواری به دست خود جزیه دهند.)
در تفسیر المیزان دربارهی «وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ» آمده است:
اضافه کردن دین بر کلمه حق، اضافه موصوف بر صفت نیست تا معنایش آن دینی باشد که حق است، بلکه اضافه حقیقیه است و منظورش آن دینی است که منسوب به حق است و نسبتش به حق این است که حق اقتضاء میکند انسان آن دین را داشته باشد و انسان را به پیروی از آن دین وادار میسازد. و اگر با این حال میگوئیم دین، انسان را به حق میرساند این گفتار مثل تعبیر به طریق حق و طریق ضلالت است که به معنای طریقی است که برای حق و یا طریقی است که برای باطل است و یا به عبارتی دیگر، به معنای طریقی است که غایت و هدف آن حق و یا باطل است. دلیل این معنا نکتهای است که از آیه «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» و همچنین از آیه «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ» و سایر آیاتی که در این مقوله نازل شده استفاده میشود. آن نکته این است که دین اسلام در عالم کون و خلقت و در عالم واقع، اصلی دارد که رسول خدا (صلَّی اللهُ علیه و آله وسلم) به اسلام (تسلیم) و خضوع در برابر آن دعوت میکند و قرار دادن آن را به عنوان روش زندگی و عمل به آن را اسلام و تسلیم در برابر خدای تعالی نامیده است. بنابراین، اسلام بشر را به چیزی دعوت میکند که هیچ چارهای جز پذیرفتن آن و تسلیم و خضوع در برابر آن نیست و آن عبارت است از خضوع در برابر سنت عملی و اعتباریی که نظام خلقت و ناموس آفرینش، بشر را بدان دعوت و هدایت میکند و بعبارت دیگر اسلام عبارت است از تسلیم در برابر اراده تشریعی خدا که از اراده تکوینی او ناشی میشود و کوتاه سخن، برای حق که واقع و ثابت است، دینی و سنتی است که از آنجا سرچشمه میگیرد، همچنان که برای ضلالت و کجی دینی است که بشر را بدان میخواند، اولی پیروی حق است، همچنان که دومی پیروی هوی، لذا خدای تعالی میفرماید: «وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ». پس اگر میگوئیم اسلام دین حق است معنایش این است که اسلام تکوین و طریقهای است که نظام خلقت مطابق آن است و فطرت بشر او را به پیروی آن دعوت میکند، همان فطرتی که خداوند بر آن فطرت انسان را آفریده، پس تدین نداشتن ایشان به دین حق معنایش این است که آنها سنت حق را که منطبق با نظام خلقت و نظام خلقت منطبق بر آن است پیروی نمیکنند. در این آیه ویژگیهای دین حق از دید قرآن بیان شده است، با عنایت به این آیه، دین حق دینی است که در آن آموزههایی چون: ایمان به خدا، ایمان به روز قیامت و حرام دانستن آنچه خداوند و رسولش حرام دانستهاند، وجود دارد.
ب. دین حق و باطل در قرآن
یکی از نکات قابل توجه در قرآن آنست که واژه دین در اصطلاح قرآنیاش، هم به دین حق اطلاق میگردد و هم به دین باطل، به عبارت دیگر، قرآن ادیان دیگر- و حتی بت پرستی- را هم دین میداند، ولی نه از نوع برحقاش، بلکه آنها را باطل میشمارد و بیان میکند که بقیه ادیان غیر از اسلام باید از بین بروند، به عنوان مثال، آیه 193 سوره بقره میگوید: «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَیَكُونَ الدِّینُ لِلّهِ» (22) یا در آیه زیر، که بیان میکند که تنها دین پذیرفته نزد خداوند اسلام است، که مفهوم مخالف آن این است که دیگر آیینها گرچه نزد خداوند مقبول نیستند، ولی بالاخره نوعی دین و آیین بشمار میآیند: «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ» (23) «وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ» (24) این دو آیه در مورد کسانی صحبت میکند که دینی غیر از اسلام در پیش گیرند، به عبارت دیگر، گرچه دین و آیین این افراد مقبول و هماهنگ با سنت جاری در سراسر هستی نیست، ولی بالاخره نوعی دین و آیین بشمار میآید. «وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِّمَّنْ...». (25)
در آیه فوق نیز بیان شده است که بهترین دین، دینی است که دارای این خصوصیات باشد، مفهوم مخالف این جمله آن است که آیینهای دیگر گرچه بهترین دین نیستند، ولی بهرحال نوعی دین و آیین به شمار میآیند. در دو آیه ذیل نیز، گرچه خداوند نواقص و کاستیهای دین اهل کتاب را برمیشمارد، ولی به هر حال آیینشان را به عنوان یک دین به رسمیت شناخته است: «یَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِكُمْ». (26) آیات زیر هر کدام به تنهایی ثابت میکند که در قاموس قرآن واژه دین هم به دین باطل اطلاق شده است و هم به دین حق «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَیَكُونَ الدِّینُ كُلُّهُ لِلّه» (27) «إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَؤُلاء دِینُهُمْ» (28) «وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَى وَلْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَكُمْ أَوْ أَن یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ» (29)، «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ» (30) به مشرکان خطاب میکند که: «َلکُم دِینُکُم وَلیَ دینِ».
نظرات شما عزیزان: