اصل هشتم: چیزی را از مردم پنهان نکردن.
بر متصدیان امور مملکتی است که همیشه مردم را در جریان کارها قرار دهند، چنانکه امام(ع) در نامة 53 (ص 1026) خطاب به مالک اشتر تأکید میفرماید:
«وَ اِن ظَنَّتِ الرَّعِیَّةُ بَِ حَیفاً فَاَصحِر لَهُم بِعُذرَِ، وَ اعدِل عَنَ ظُنُونَهُم بِاِصحارَِ؛ و اگر گمانِ بدی در میان مردم دربارة تو رفت، عذر خود را برای آنان بیان کن و مطالب را برایشان روشن نما تا بدگمانی برای کسی باقی نماند.»
اصل نهم: مبارزه با سوءاستفادة حاشیهنشینان حکومتی:
در همان نامة 53 (ص 1025) خطاب به مالک در این باره آمده است:
«ثُمَّ اِنَّ لِلوالی خاصَّةً وَ بِطانَةً، فیهِمُ استِئثارٌ وَ تَطاوُلٌ، وَ قِلَّةُ اِنصافٍ فی مُعامَلَةٍ، فَاحسِم مادَّةَ اُولئَِ بِقَطعِ اَسبابِ تِلَ الا َحوالِ؛ بدان همیشه برای والی و فرمانروا نزدیکان و خواص و بطانه و محرم کارها وجود دارد. در میان آنها درازدستی به مال مردم و امتیازخواهی و بیانصافی فراوان است. پس این قبیل کارها را قطع کن.»
همچنین در کلام ائمة اطهار علیهمالسلام سفارش فراوانی وجود دارد که در هر شرایطی باید جلوی دادنِ امتیازها را گرفت و این خود خطری برای حکومت است.
اصل دهم: جلب رضایت عموم.
امام(ع) در اینباره خطاب به مالک میفرمایند: «وَلیَکُن اَحَبُّ الا ُمُورِ اِلَیَ اَوسَطَها فِی الحَقٍّ، وَ اَعَمَّها فِی العَدلِ، وَ اَجمَعَها لِرِضَی الرَّعِیَّةِ» (محبوبترین کارها نزد تو در ادارة امور مملکتی مراعات میانهروی در حق است). و اصولاً در نظر آن حضرت که معتقدند: «فَاِنَّ سُخطَ العامَّةِ یُجحِفُ بِرِضَی الخاصَّةِ»، بدان معنا است که جلب رضایت چند نفر معدود میزان نیست و ملاک رضایت عموم مردم است. امام(ع) همچنین میفرمایند: «وَ اِنَّما عِمودُ الدینِ، وَ جِماعُ المُسلِمینَ، وَ العُدَّةُ لِلا َعدأِ، العامَّةُ مِنَ الا ُمَّةِ؛ فَلیَکُن صَغوَُ لَهُم، وَ مَیلَُ مَعَهُم»(15) (همانا کسانی که دین را حامیاند، و سبب اجتماع مسلمانان، و مهیا برای مقابله با دشمنان، عامة امت هستند) و در همین زمینه معتقدند که: «وَ اِنَّ اَفضَلَ قُرَّةِ عَینِ الوُلاةِ استِقامَةُ العَدلِ فِی البِلادِ، وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِیَّةِ» (نور چشم وُلات و فرمانروایان آن است که عدالت در شهرها و بلاد حکمفرما شود و رعیت و مردم، همه فرمانروا را دوست داشته باشند).
اصل یازدهم: محبت و احترام به مردم و حفظ کرامت انسانها.
مولای متقیان(ع) باز به مالک میفرمایند:(16)
«وَ اَشعِر قَلبََ الرَّحمَةَ لِلرَّعِیَّةِ، وَ الَمَحَبَّةَ لَهُم، وَ اللُّطفَ بِهِم، وَلاَ تَکُونَنَّ عَلَیهِم سَبُعاً ضارِیاً تَغتَنِمُ اَکلَهُم، فَاِنَّهُم صِنفانِ: اِمَّا اَخٌ لََ فِی الدٍّینِ، وَ اِما نَظیرٌ لََ فِی الخَلقِ؛ مالکا، باید دلت از رحمت و محبت مردم مالامال باشد و لطف و دوستی نسبت به آنان روا داری، و نباید همچون جانور درندهای خوردن آنها را غنیمت شماری؛ زیرا مردم دو صنف هستند: گروهی برادر دینی تواند، و دستهای اگر چه مسلمان نیستند اما مثل تو انساناند و انسان محترم است و حفظ حرمتش لازم.»
در کلمة قصار سی و ششم آمده است هنگامی که حضرت علی(ع) برای جنگ صفین به شام میرفت دهاقین و رعایای شهر انبار، به احترام پیاده شدند و در رکاب آن حضرت حرکت کردند و پیشاپیش ایشان دویدند «(وَ قَد لِقَیهُ عِندَ مَسِیرِهِ علیهالسلامُ الی الشَّامِ دَهَاقینُ الأَنبارِ، فَتَرَجَّلُوا لَهُ و اشتدوا بینَ یدیهِ»)، حضرت بسیار ناراحت شدند و فرمودند: «مَا هذَا الَّذی صَنَعتُمُوهُ؟» (این چه کاری است که شما کردید؟) و آنها در پاسخ گفتند: «خُلُقٌ مِنا نُعَظٍّمُ بِهِ اُمَرأَنا!» (این خوی ما است که امیران بلاد خود را بزرگ میشماریم). سپس حضرت(ع) فرمودند: «وَ اللهِ مَا یَنتَفِعُ بِهذا اُمَراؤُکُم! وَ اِنَّکُم لَتَشُقُّونَ عَلی اَنفُسِکُم فی دُنیاکُم، وَ تَشقَونَ بِهِ فی آخِرَتِکُم.» (به خدا سوگند اُمرایتان از آن سودی نَبَرند! و شما در دنیایتان خود را به سختی میآزارید، و به آخرت نیز خویشتن را بدبخت میدارید.) در اینجا تأکید میکنم که هر چند زمانه فرق کرده است، اما در آن زمان این کارها اهانت محسوب میشد و از دیدگاه حضرت علی(ع) با کرامت انسان منافات داشت.
اصل دوازدهم: توجه خاص به قوای نظامی و انتظامی و دقت در گزینش:
در همان نامة مالک (ص 1003) میخوانیم:
«فَالجُنُودُ، بِاِذنِ اللهِ، حُصُونُ الرَّعِیَّةِ، وَزَینُ الوُلاةِ، وَ عِزُّ الدینِ، وَ سُبُلُ الا َمنِ، وَ لَیسَ تَقُومُ الرَّعِیَّةُ اِلا بِهِم؛ پس لشکریان، به فرمان خداوند، قلعههای محکم مردم، زینت فرمانروایان، و باعث عزت دین هستند و راههای امنیت به این وسیله تأمین میشود و کار رعیت جز به سپاهیان قرار نگیرد.»
و نمونههای دیگر از این دست که فراوان است.
اصل سیزدهم: عدالت و احتراز شدید از ظلم.
در جای جای نهجالبلاغه بر این مطلب تکیه شده، و فیالمثل در خطبة صد و شصت و سوم آمده است:
«فَاعلَم اَنَّ اَفضَلَ عِبادِ اللهِ عِندَ اللهِ اِمامٌ عادِلٌ، هُدِیَ وَ هَدی، فَاَقامَ سُنَّةً مَعلُومَةً، وَ اَماتَ بِدعَةً مَجهُولَةً. وَ اِنَّ السُّنَنَ لَنَیٍّرَةٌ لَها اَعلامٌ، وَ اِنَّ البِدَعَ لَظاهِرَةٌ، لَها اَعلامٌ. وَ اِنَّ شَرَّ الناسِ عِندَ اللهِ اِمامٌ جائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ، فَاَماتَ سُنَّةً مَأخُوذَةً، وَ اَحیَا بِدعَةً مَترُوکَةً. وَ اِنی سَمِعتُ رَسُولَ اللهِ - صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ - یَقُولُ: «یُؤتی یَومَ القِیامَةِ بِالا ِمامِ الجائِرِ وَ لَیسَ مَعَهُ نَصیرٌ وَ لاَ عاذِرٌ، فَیُلقی فِی نَارِ جَهَنَّمَ، فَیَدُورُ فِیهَا کَما تَدُورُ الرَّحی، ثُمَّ یُرتَبَطُ فِی قَعرِها؛ و بدان که برترین بندگان خدا، پیشوای عادل و درستکاری است که خود (به راه حق هدایت) شده است و (دیگران را) راهنما باشد، پس سنت و طریقة دانسته شدة (پیغمبر اکرم(ص) را) برپا دارد و بدعتِ باطل و نادرست را بمیراند، و محققاً سنن روشن و هویدایند و آنان را نشانههایی است و (همچنین) بدعتها آشکارند و آنها نیز نشانههایی دارند. و به درستی، بدترین مردم نزد خدا، پیشوای ستمگری است که خود گمراه باشد و دیگران هم بدو گمراه شوند؛ پس سنت معمول (از رسول خدا گرفته شده) را بمیراند و بدعتِ از میان رفته را زنده کند. و از پیغمبر خدا(ص) شنیدم که میفرمود: «به روز رستاخیز، پیشوای ستمکار را فرا میخوانند، که نه او را یاوری است و نه عُذرخواهی، و آن گاه به آتش دوزخ افکنده میشود و در آن میچرخد، چنان که آسیا گردش مینماید، سپس در ژرفای جهنم، زندانی و بازداشته شود.»
برخی به حضرت(ع) پیشنهاد میکردند که ایشان به بعضی کمک و مساعدت نماید تا آنها نیز پشتیبان حکومت علوی باشند. حضرت این کار را ظلم میدانست و آن را تبعیض تلقی میفرمود، چه در همین باره در خطبة 126 فرموده است:
«أَتَأمُرُونی اَن اَطلُبَ النَّصرَ بِالجَورِ فیمَن وُلٍّیتُ عَلَیهِ؟ وَ اللهِ لاَ أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمیرٌ، وَ مَا اَمَّ نَجمٌ فِی السَّمأِ نَجماً؛ مرا امر میکنید با توسل به جور، آنهم به کسی که ولیِ اویم، طلبِ نصرت کنم! به خدا قسم، تا ستارهای پَسِ ستارهای حرکت میکند و شب و روزی برقرار است، هرگز چنین کاری نکنم.»
یا نقل است که در زمان عثمان بیتالمالی را بدون حساب به مردم داده بودند و حضرت(ع) همة آنها را به خزانه بازگرداند:
«وَاللهِ لَو وَجَدتُهُ قَد تُزُوٍّجَ بِهِ النٍّسأُ، وَ مُلَِ بِهِ الا ِمأُ لَرَدَدتُهُ؛ فَاِنَّ فِی العَدلِ سعَةً، وَ مَن ضاقَ عَلَیهِ العَدلُ فَالجَورُ عَلَیهِ اَضیَقُ!؛(17) به خدا اگر ببینم کابین زنان در تزویج و بهای کنیزان از بیتالمال مردم بوده باشد همه را پس میگیرم، زیرا در عدل وسعتی است و کسی که عدل را برنتابد جور و ظلم بر او سختتر خواهد بود.»
و بالاخره هنگامی که ابن ملجم بر حضرت امیرالمؤمنین(ع) ضربت وارد آورد، ایشان (در نامة 47 نهجالبلاغه) توصیه میفرمایند که چون از دنیا رفتم مبادا خون مردم را، بهعنوان اینکه امیرالمؤمنین کشته شد، بریزند: «یا بَنی عَبدِالمُطَّلِبِ، لاَ اُلفِیَنَّکُم تَخُوضُونَ دِمأَ المُسلِمینَ خَوضاً، تَقُولُونَ: «قُتِلَ اَمیرُ المُؤمِنینَ، قُتِلَ اَمیرُ المُؤمِنینَ.» اَلا لاَ یُقتَلَنَّ بی اِلا قاتِلی!...»، سپس تأکید فرمود که فقط یک نفر را میتوانید بکشید، آنهم قاتل مرا: «اُنظُرُوا اِذا اَنَا مِتُّ مِن ضَربَتِهِ هذِهِ، فَاضرِبُوهُ ضَربَةً بِضَربَةٍ.»، و این نهایت عدالت است که امام(ع) میفرماید بعد از اینکه من شهید شدم، دیگر حق مال وراث است، ولی به شرط آنکه وراث از حریم عدالت تخطی نکنند و دست به مُثله نزنند که ضربهای در مقابل ضربتی کافی است: «اِیاکُم وَ المُثلَةَ وَ لَو بِالکَلبِ العَقُورِ!»
اصل چهاردهم: هوشیاری نسبت به نقشههای دشمنان:
در خطبة ششم، آنجا که به امام(ع) گفتند در پی طلحه و زبیر نرود و آمادة نبرد با آنان نشود، حضرت(ع) فرمودند: «وَاللهِ لا اَکُونُ کَالضَّبُع ِ: تَنامُ عَلَی طُولِ اللَّدمِ، حَتی یَصِلَ اِلَیها طالِبُها، وَیَختِلَها راصِدُها» (به خدا من مانند کفتار نباشم که با صداهایی که حول و حوش او میآید به خواب رَوَد، آنگاه فریبش دهند و شکارش کنند). البته که من چنین نیستم و نمیتوانم چنین باشم، من باید قیام کنم: «وَلکِنی اَضرِبُ بِالمُقبِلِ اِلَی الحَقٍّ المُدبِرَ عَنهُ، وَ بِالسامِع ِ المُطیع ِ العاصِیَ المُریبَ اَبَداً» (قیام میکنم به یاریِ کسانی که همراهم هستند و در مقابل نقشة طلحهها و زبیرها آرام نمینشینم)، و: «وَ اللهِ مَا اُستَغفَلُ بِالمَکیدَةِ، وَلاَ اُستَغمَزُ بِالشَّدیدَةِ!»(18) (به خدا سوگند که من غافلگیر نمیشوم تا دربارهام مکر و حیله به کار برده شود.)
اصل پانزدهم: تبلیغات دشمنان را بیجواب نگذاشتن.
برای مثال چون حضرت علی(ع) همواره با چهرة باز با مردم برخورد میکرد و بسیار مهربان بود، ابن النابغه، یعنی عمروعاص، بر آن شد تا در میان مردم چنین تبلیغ کند که علی سبُکسر و شوخطبع است. حضرت در اینجا ساکت نمینشیند و چنین پاسخ میدهد: «عَجَباً لاِ بنِ النابِغَةِ! یَزعُمُ لاِ َهلِ الشامِ اَنَّ فِیَّ دُعابَةً، وَ أَنٍّی امرُؤٌ تِلعَابَةٌ: أُعافِسُ وَ أُمارِسُ! لَقَد قالَ باطِلاً، و نَطَقَ آثِماً.» (از عمروعاص در شگفتم که در میان مردم شام چنین تبلیغ میکند که علیبن ابیطالب شوخطبع و سبُکسر است، در حالی که بر باطل رفته و دروغ گفته و از روی گناه حرف زده است.) البته، در اینجا نکات مهمی وجود دارد که یکی از آنها این است که حضرت میفرماید: «أَمَا وَاللهِ اِنَّی لََیمنَعُنی مِنَ اللَّعِبِ ذِکرُ المَوتِ» (یاد مرگ مانع از آن است که من شوخطبع باشم)، و دیگر اینکه امام فرمود: «وَ اِنَّهُ لََیمنَعُهُ مِن قَولِ الحَقٍّ نِسیانُ الا َّخِرَةِ»(19) (مانع او از بیان حرف حق این است که آخرت را فراموش کرده است).
اصل شانزدهم: مردمی بودن و در میان مردم بودن حاکمان:
فرمانروایان و صاحبانِ سمت، خود را از دسترس مردم دور نگه ندارند و احتجاب نکنند و برای خودشان حاجب و دربان قرار ندهند. امام علی(ع) در این خصوص خطاب به مالک اشتر میفرماید:
«فَلاَ تُطَوٍّلَنَّ احتِجابََ عَن رَعِیَّتَِ؛ هرگز احتجاب خود را از رعیت طولانی نکن»، فَاِنَّ احتِجابَ الوُلاةِ عَنِ الرٍّعِیَّةِ شُعبَةٌ مِنَ الضیقِ، وَ قِلَّةُ عِلمٍ بِالا ُمُورِ(20) زیرا از مردم کناره گرفتن، نمونهای از سختگیری است و باعث میشود که انسان بسیاری از اخبار و اطلاعاتِ امور را به دست نیاورد و کنار بماند، ...وَ اجعَل لِذَوِی الحاجاتِ مِنَ قِسماً تُفَرٍّغُ لَهُم فیهِ شَخصََ، همیشه قسمتی از وقت خود را برای ملاقات با نیازمندانت قرار ده، وَ تَجلِسُ لَهُم مَجلِساً عاماً، و در مجلسی عمومی بنشین، فَتَتَواضَعُ فیهِ لِلهِ الَّذی خَلَقََ، وَ تُقعِدَ عَنهُم جُندََ وَ اَعوانََ، و در آن مجلس در مقابل خالقت تواضع کن، و دیگر لشکریان و یارانت آنجا نباشند، ...حَتی یُکَلٍّمََ مُتَکَلٍّمُهُم غَیرَ مُتَتَعتِعٍ، تا هر کس میخواهد، بدون نگرانی و لکنت زبان سخن بگوید، فَاِنی سَمِعتُ رَسُولَ اللهِ - صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ - یَقُولُ فی غَیرِ مَوطِنٍ: «لَن تُقَدَّسَ اُمَّةٌ لاَ یُؤخَذُ لِلضَّعیفِ فیها حَقُّهُ مِنَ القَوِیٍّ غَیرَ مُتَتَعتِعٍ»(21) من از پیغمبر(ص) شنیدم که فرمود: «امتی که در آن ضعیف نتواند حق خود را از قوی بگیرد و در گفتار درمانَد، قداست ندارد.»
نظرات شما عزیزان: