قیام قرآنی پانزده خرداد
² اهمیت انقلاب شکوهمند اسلامی - که دستاورد میلیونها انسان ارزشمند و هزاران شهید جاویدان و آسیب دیدگان عزیز, این شهیدان زنده است و مورد امید میلیونها مسلمان و مستضعفان جهان است - به قدری است که ارزیابی آن از عهدهی قلم و بیان والاتر و برتر است. ²([2])
اصرار شدیدی را که همواره حضرت امام1 بر شناخت ابعاد و عظمت انقلاب اسلامی داشتند هنوز به یاد داریم و نیز حساسیت آن بزرگ پرچمدار دین خدا پس از معصومین را در تأکید و تصریح بر انگیزهی الهی مردم و دینی بودن این حرکت عظیم را فراموش نکردهایم. و چه بسا اصرار حضرت امام برخی را شگفتزده میکرد و از خود میپرسید: مگر ممکن است کسی خورشید رادر روز روشن باور نکند؟ و چه ضرورتی بر این است که بگوییم: ای مردم, ای دنیا, باور کنید که این روشنایی از خورشید است و نه از جای دیگر! مگر ممکن است کسی منکر این معنا شود که این انقلاب از مساجد و حوزههای علمیه آغاز شد و در مراسم جشن و عزای دینی قوت گرفت و توسط آیات قرآن و احادیث و سیرهی معصومان هدایت شد و رهبری و زعامت آن را یک مجتهد و فقیه دینی به عهده گرفت و پیشتازان این حرکت بزرگ طلاب و روحانیون تربیت شده در حوزهها بودند و اینها همه خواهان حکومت اسلامی بودند و میدانستند که وظیفهی آنان دفاع از اسلام است و با تحقق حاکمیت اسلام و پیاده شدن احکام قرآن مردم نیز به حق خود میرسند و عدالت اجتماعی در بالاترین شکل خود تحقق مییابد؟
حتی دانشگاهیان و روشنفکران نیز تا آموزههای استعماری دانشگاه را رها ننموده و خود را از چارچوب الحادی فرهنگ استکباری خارج نکرده و با هدایت تعدادی از اساتید وارسته و از خود گذشتهی حوزه و دانشگاه, به مردم و فرهنگ انقلاب که همان فرهنگ اسلام بود نپیوستند, نتوانستند و نمیتوانستند درپیروزی آن نقشی داشته باشند _ و البته درآن صورت انقلاب نیز نمیتوانست به پیروزی برسد_.
و به هر صورت در آن روزها که مردم با تمام وجود خود, حضور اسلام و تعهد دینی مسلمانان را در پیروزیهای پی در پی انقلاب میدیدند, گمان نمیکردند که در عصر انفجار اطلاعات _ همانند آنچه در سال دهم هجرت و پس از رحلت پیامبر واقع شده و بر خورشید غدیر پردهی عصبیت جاهلی کشیده شد _ چنین وحشیانه بر حقیقت بتازند و تا آنجا به پیش روند که در صحت گزارهای به نام حکومت دینی تشکیک روا دارند و مشروعیت را به جمهوریت بسپارند و جمهوریت را رقیب اسلامیت قرار دهند!
مشکل بزرگ این است که برخی هنوز _ و پس از چهل و اندی سال که از خرداد چهل و دو میگذرد _ نه اسلام را شناختهاند و نه مردم مؤمن را, نه قرآن را شناختهاند و نه ولایت الهی و حاکمیت خدا را, و نه از تشیع و ویژگی و توانمندیهای بینظیر آن آگاهی دارند. اینان که به ظاهر مسلمان نیز هستند, خدا و اسلام و دین را از نگاه متفلسفان غربی و دین پژوهان بیدین مینگرند و شریعت را در چند عمل عبادی و فردی محدود میکنند و ایمان مردم مسلمان را چونان هوسهای خود تابع فراز و فرود تجارت و ثروت و قدرت میشمرند و خیال میکنند مراجع تقلید و مجتهدان متقی همچون متخصصان پرورش یافته در غرب چند اصطلاح علمی آموختهاند تا وسیلهای برای امرار معاش دنیا یابند.
در صدر اسلام تا مسلمانان به خود آمدند تا فرهنگی براساس قرآن و اسلام تأسیس نمایند و به جای آداب و عادات و رسوم جاهلی و قومی و طبقاتی, سنتهای الهی را جایگزین کنند و به جای شاه و قیصر و خان و شیخ قبیله که همواره مظهر هوا و هوس و زور و ستم و شهرت بودند, مدیریت و امامت انسان کامل و انبیا و اولیای برگزیده را الگو قرار دهند, در هجوم وحشیانهی جاهلیت و به تعبیر حضرت زهرا3 کاسههای پر از خون دوشیدند و امروز نیز اگر مسلمانان غیرتمند و مؤمن و اگر پیروان به حق روحالله که همان کوخ نشینان مظلوم و مقهورند و اگر بسیجیان پرشور حزب الله در دانشگاه و بازار و اداره و حوزه دیر بجنبند؛ به جای تکبیر آزادی و استقلال, وحشیان آمریکایی را برپای دار غیرت و شجاعت و شهادت و رشادت, با کف و سوت پایکوبان خواهند دید.
امتیازهای انقلاب
در فرازی که از وصیتنامه نقل شد, حضرت امام1 بر سه نکته تصریح دارند: نکتهی اول اینکه انقلاب اسلامی همانند برخی از نظامهای سیاسی دستاورد عدهای سیاستمدار قدرت طلب نبوده است که بخواهند _ و یا خواسته باشند _ چند صباحی حکومت کنند و همهی مراکز قدرت را تصاحب نموده از شیوههای دینی و نوین مدیریت و دموکراسی برای تثبیت منیّت و هواپرستی خود بهرهگیری نمایند. و نیز انقلاب اسلامی دستاورد رقابتهای سیاسی و حزبی و جناحی نبوده است که عدهای به عنوان دفاع از منافع یک جناح و یا طبقهای خاص به مبارزات سیاسی دست زده باشند و با میتینگ سیاسی و نیرنگهای تبلیغاتی قدرت را از دست رقیب به درآورده, در پی آن باشند تا سیاستهای خود را به مردم دیکته کنند. بلکه:
انقلاب اسلامی حرکتی صد در صد خودجوش, فطری و منبعث از اعتقاد و باور و فرهنگ یکایک مردم مسلمان بوده که قدم برداشتن برای آن را عبادت و تلاش در راه پیروزی آن را جهاد مقدس و ایثار و از خودگذشتگی در راه آن را بهترین درجهی کمال و فضیلت انسانی _ یعنی شهادت در راه خدا _ میشمردند و این کمال بیانصافی است که چنین حرکت انسانی و اصلاحی با زد و بندهای سیاسی و حزبی و مادی و قدرت طلبیها و منیّتها مقایسه و مشابه سازی شود.
نکتهی دوم اینکه مبادا عدهای خیال کنند انقلاب اسلامی متعلق به چهار دیواری کشور ایران است و ما ایرانیان هرگونه که خود صلاح میدانیم میتوانیم در مورد آن تصمیم بگیریم. و مثلاً میتوانیم در مورد اصول و مبانی و معیارهای آن معامله کنیم و به دلخواه احزاب و اشخاص و جناحها و ... آنها را به حراج بگذاریم؟
امروز همهی مستضعفان دنیا _ که بخشی از آن را مسلمانان تشکیل میدهند _ چشم امید به ایران دوختهاند و انقلاب اسلامی را قامت بلند استقامت و حیات خود میدانند که با نگاه به آن نور امید و شوق را در دل خود زنده نگه میدارند و با سرفرازی او عزّت مییابند و هرگونه ضعف و سستی او, پای استقامت آنان را میلرزاند. و امروز جوانان, و روشنفکران, و دانشگاهیان, حوزویان, و به ویژه مسؤولین و دست اندرکاران, باید خوب بدانند که یک گام سستی و سردی در برابر استکبار جهانی و یا تسامح و سهلانگاری نسبت به ارزشهای انقلاب, به معنای شکستن میلیونها و بلکه میلیاردها دل امیدوار و پرشور در سراسر جهان و مأیوس نمودن میلیونها مظلومی است که دل به عزت ایران اسلامی سپردهاند و با سربلندی او جان میگیرند.
و نکتهی سوم اینکه برخی از موضوعات به جای اینکه در محدودهی ارزیابی انسان قرار گیرند و با شاخصهای متعارف تعریف شوند, انسان را در شعاع ارزیابی خود قرار میدهند و شاخص ارزیابی انسانها میشوند و انقلاب اسلامی امروز به چنین حقیقتی تبدیل شده است. ارزیابی جایگاه انقلاب اسلامی از عهدهی قلم و بیان امثال ما والاتر و بالاتر است و این خود میدان امتحان بزرگی شده است. بر همین اساس عدهای وقتی خود را از درک و فهم عاجز میبینند, در برابر عظمت آن خضوع میکنند و راه تواضع پیش میگیرند و همچون حضرت امام1 اقرار میکنند که: >ارزیابی آن از عهدهی قلم و بیان والاتر و فراتر است< و از این رو بر توانایی خود میافزایند و ضعف بینش خود را جبران میکنند و واقعیت را منکر نمیشوند. و عدهای متأسفانه اصرار میکنند تا حقیقت را فرو کشند و از آنچه که هست کمتر نشان دهند تا بتوانند آن را در پوشش فهم و درک ناقص خود قرار دهند. اینان به جای اینکه واقعیت را همانگونه که هست بپذیرند, تنها به خود و درک محدود خود باور دارند و هر چیزی را با پیمانهی ناقص خود میسنجند و تلاش میکنند تا مبانی و مبادی و مفاهیم متعالی انقلاب اسلامی را در تعبیراتی محدود و محدود کننده و در قالبهایی از پیش تعریف شده قرار دهند و مشابهسازی کنند و با زندانی نمودن آن در مرزهای جغرافیایی ایران و با مقیاسهای غربی و شرقی تحلیل کنند تا بتوانند به تصور خود آن را دریابند. اینان به جای تعالی بخشیدن عقل و درک خود, عظمتهای انقلاب را فرو میکشند و با اصطلاحات غالبی و قالبی خود را قانع میکنند.
انقلابی که در پانزده خرداد چهل و دو آغاز شد, انقلاب ارزشها بود. در این انقلاب >خدا< به جای قدرت نشست و >ایثار< به جای خودخواهی و >عدالت< به جای تسامح و >مردمداری< به جای سیاسی کاری و >مردم< به جای حزب و گروه و قبیله و باند و جناح و >امانت< به جای چپاول و >غیرت< به جای غربزدگی و >شجاعت< به جای ذلت وابستگی, و باید این ارزشها را پاس داشت. این انقلاب برای تثبیت >حاکمیت خدا< و >قانون خدا< به جای مصلحت اندیشیهای سیاسی کارانه و >عبودیت انسان< در برابر خدا و >سرافرازی او< در برابر هر آنچه جز خداوند است, رقم خورد و هنوز همچنان در میانهی راه است و با فریاد >هل من ناصر< خود همهی غیرتمندان را به یاری میطلبد.
پینوشت:
[1]. صحیفهی امام, ج 6 , ص 360 , 18/12/157.
[2]. همان, ج 21 , ص 401 , آغاز متن وصیتنامه.
نظرات شما عزیزان: