محتواى سوره
سوره بقره با تأکید بر اهمیت و نقش ایمان در سعادت فردى و اجتماعى انسان، اعلام مىدارد که تنها راه سعادت، ایمان به خدا و پایبندى به تعالیم انبیاء ست. این سوره از سه بخش تشکیل شده است: در بخش نخست اهمیت و جایگاه ایمان و بندگى خدا در زندگى انسان بیان مىگردد. بخش دوم به سرگذشت قوم بنى اسرائیل اختصاص دارد و در آن پیامدهاى ذلتبار مخالفت این قوم با خدا و پیامبران بیان شده و تلاشهاى آنها در شکست دادن پیامبر اسلام خنثی مىگردد. سومین بخش سوره نیز به معرفى دین توحیدى اسلام مىپردازد و بسیارى از احکام و مقررات دینى را همراه با معارف اعتقادى و اخلاقى اسلام بیان مىکند.
تفصیل بخشهاى سهگانه بدین قرار است:
۱. اهمیت و جایگاه ایمان در زندگى انسان:
۳۹ آیه نخست این سوره اهمیت و جایگاه ایمان به خدا و بندگى او را در زندگى فردى و اجتماعى انسان بیان مىکند. در این بخش مباحث زیر مطرح مىشود:
الف. انسانها در برابر دعوت توحیدى انبیا سه گونه موضعگیرى دارند: گروهى که در پى حقیقت هستند به خدا و تعالیم پیامبران ایمان آورده، به آن عمل مىکنند. قرآن این گروه را اهل تقوا نامیده،[۵۸] آنان را رستگار مىداند. در برابر اهل تقوا که با تمام وجود آماده پذیرش حقاند، کسانى مانند سران شرک و کفر[۵۹] قرار دارند که بىایمانى در اعماق جانشان نفوذ کرده و به هیچ روى حقیقت را نمىپذیرند.
گروه سوم منافقان اند که به زبان مىگویند: به خدا و روز رستاخیز ایمان آوردهایم، در حالى که اصلاً ایمان ندارند. در آیات مورد بحث منافقان با ویژگیهایى چون حیلهگرى و فریبکارى، خودفریبى، ابتلا به بیمارى روحى، دروغگویى، ادعاى اصلاحگرى، فساد در زمین و نادانى و بىخردى وصف شدهاند. برخى مفسران راز توجه ویژه سوره بقره به ویژگیهاى منافقان و اختصاص ۱۳ آیه (آیات ۸ـ۲۰) را به آنان، وضعیت خاص برخى از نومسلمانان مدینه مىدانند که خدا و رسولش را با تمام وجود باور نکرده بودند.[۶۰]
ب. در آیات بعد از عموم انسانها مىخواهد تا خدایى را پرستش کنند که آنان را آفرید و نعمتهاى بسیارى به آنان داد. در آیات ۲۳ ـ ۲۴ براى چهارمین و آخرین بار از زمان بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مخالفان را به تحدى با قرآن فرامىخواند[۶۱] و از آنان مىخواهد اگر در الهى بودن قرآن شک دارند تنها متنى همانند یک سوره قرآن بیاورند.
برخى مفسران مرجع ضمیر «مِن مِثلِه» را ماى موصوله در «مِما نَزَّلنا» دانستهاند.[۶۲] برخى نیز مرجع آن را کلمه «عَبدِنا» مىدانند.[۶۳] در بعضى از روایات هم هر دو احتمال به عنوان تفسیر آیه ذکر شده است.[۶۴] بنابراین تفسیر، آیه مورد بحث از همگان مىخواهد تا اگر مىتوانند به دست فردى امى و درس ناخوانده همچون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله متنى که از هر جهت از جمله اتقان محتوا و بلاغت و فصاحت الفاظ همانند قرآن باشد، بیاورند.[۶۵]
ج. در آیات ۲۸-۳۹ ابتدا به آفرینش انسان اشاره مىکند که چگونه خداوند او را از عدم آفرید و استعدادهایى در وجود او به ودیعت نهاد تا مراحل کمال را به تدریج در دنیا و پس از آن در عالم پس از مرگ بپیماید و به این منظور زمین و آسمان رابراى او آفرید،[۶۶] آنگاه داستان حضرت آدم علیهالسلام را بیان مىکند و اعلام مىدارد که انسان براى جانشینى خدا به زمین آمده است و این مقام به سبب آگاهى یافتن وى از اسما و حقایق و اسرار آفرینش جهان هستى است.[۶۷]
سپس وسوسهاى که باعث هبوط انسان از مقام خود شد یعنى خوردن از میوه درخت ممنوع را بازگو کرده (آیه ۳۶) و راه جبران این اشتباه یعنى توبه به سوى خدا را نیز بیان مىکند (آیه ۳۷).
درباره معناى اسماء که رمز برترى انسان بر فرشتگان است مفسران آراى گوناگونى دارند:
یک. اسماء کلیدهاى علم و معرفت و کمالات مادى و معنوى انسان است.[۶۸]
دو. منظور از تعلیم اسماء ایجاد استعدادهاى گوناگون در انسان است.[۶۹]
سه. اسماء، نامهاى همه موجودات جهان است.[۷۰]
چهار. اسرار عالم غیب است.[۷۱]
پنج. موجوداتى هستند که وجودى حقیقى و واقعى داشته، در عالم غیب قرار دارند.[۷۲]
شش. اسماى حسناى الهى است.[۷۳]
هفت. اسماى امامان معصوم است.[۷۴]
هشت. اسماى انبیا و اولیاى الهى است.[۷۵]
۲. یهودیان مدینه، مهمترین مانع ایمان:
در بخش دوم سوره با بررسى موانع گسترش دین در جامعه اسلامى به مقابله با اشکالتراشیها و بهانهجوییهاى یهودیان مدینه مىپردازد. آنان مهمترین مخالفان آیین توحیدى و برپایى حکومت دینى در شهر مدینه بودند. این بخش با دعوت یهویان به ایمان به پیامبر اسلام ـ که بخشى از پیمان خدا با بنىاسرائیل است ـ آغاز مىشود.
در ادامه با یادآورى نعمتهاى الهى به بنىاسراییل به یهودیان مدینه گوشزد مىکند که بهانهجوییها و پیمانشکنیهاى نیاکان آنها در طول تاریخ جز ذلت و خوارى هیچ ثمرى براى آنها نداشته و ایشان نیز بهتر است از پیمودن این راه بپرهیزند. در انتها به بررسى بهانهها و اشکالات یهودیان درباره اسلام و نبوت پیامبر پرداخته به آنها پاسخ مىدهد.
مهمترین مباحثى که در این بخش از سوره مطرح مىگردد به شرح زیر است:
الف. آیات ۴۰ ـ ۴۶ ضمن دعوت یهودیان به اسلام از آنان مىخواهد با ایمان به پیامبر اسلام پایبندى خود را به عهد و پیمانى که با خدا بستهاند نشان دهند و براى دستیابى به منافع ناچیز دنیوى حقانیت قرآن و پیامبر را انکار نکنند (آیه ۴۰ـ۴۱).
ب. آیات ۴۷ ـ ۶۱ نعمتهاى خدا به بنىاسرائیل و بهانهجوییها و سرکشیهاى آنها را در برابر این نعمتها برمىشمرد تا یادآور شود که چگونه نیاکان آنها بر اثر مخالفت با حق از قله برترى بر همه انسانهاى زمان خودشان: «اَنّى فَضَّلتُکم عَلَى العلَمین» (آیه ۴۷) به حضیض ذلت و حقارت کشانده شدند: «ضُرِبَت عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ والمَسکنَةُ» (آیه ۶۱). در این آیات نعمتهایى همچون نجات بنىاسرائیل از شکنجهها و ظلمهاى فرعونیان (آیه ۴۹)، شکافته شدن دریا و نجات حضرت موسى علیهالسلام و همراهانش (آیه ۵۰)، نزول تورات براى هدایت بنىاسرائیل (آیه ۵۳)، زنده شدن گروهى از قوم بنىاسرائیل پس از آن که بر اثر تقاضاى رویت خدا به مرگ محکوم شده بودند (آیه ۵۶)، مهیا شدن نعمتهاى مادى مانند سایه ابر و آشامیدنى و خوراکیهاى لذیذ (منّ و سلوى)[۷۶] در بیابان (آیه ۵۷) و سرانجام سیراب شدن همراهان حضرت موسى از ۱۲ چشمه آب که به درخواست موسى و معجزه الهى جارى شد (آیه ۶۰) برشمرده شده است.
به گزارش این آیات، قوم بنىاسرائیل به جاى قدردانى از این نعمتها و سپاسگزارى به درگاه الهى، از فرمان خدا سرپیچى (آیه ۶۱) و گوسالهپرستى را پیشه کردند (آیه ۵۱). و غذاهاى رنگانگ از موسى درخواست کردند (آیه ۶۱) و حتى معجزات الهى را انکار کرده، پیامبران خدا را که براى هدایت آنها آمده بودند کشتند (آیه ۶۱).
در ادامه، ویژگیهاى عمومى و شاخصههاى فکرى و رفتارى بنىاسرائیل را برمىشمرد تا نشان دهد علت اصلى مخالفت آنان با تعالیم پیامبر اسلام، گمراهى و حقستیزى آنهاست؛ نه وجود کاستى و نقصان در آیین خدایى اسلام.
به گزارش این آیات، خصلتهاى ناشایستى مانند پیمان شکنى (آیات ۶۴، ۸۳)، حیلهگرى (آیه ۶۵)، قساوت قلب (آیه ۷۴)، باور نداشتن سخنان انبیاء و نداشتن روح تسلیم در برابر آنها (آیه ۶۷)، تحریف کلام خدا (آیه ۷۵)، اعتقاد به مصونیت قوم یهود در برابر آتش غضب الهى (آیه ۸۰)، عمل کردن به برخى از وظایف دینى و رهاکردن سایر وظایف (آیه ۸۵)، مخالفت با پیامبرانى که سخنى برخلاف میل آنها بگویند و کشتن برخى از انبیاء (آیه ۸۷) از ویژگیهاى قوم بنىاسرائیل بوده و همین خصلتها مانع از ایمان یهودیان مدینه به پیامبر اسلام شده است، هر چند پیش از این در انتظار بعثت آن حضرت بودند (آیه ۸۹).
براى نشان دادن ویژگیها و روحیات بنىاسراییل آیات مذکور داستانهایى از زندگى قوم یهود را در گذشته یادآور مىشود و در برخى موارد رفتارهاى یهودیان زمان پیامبر را با رفتار آنها مقایسه مىکند تا نشان دهد خصلتهاى اساسى بنىاسراییل در طول تاریخ تفاوتى نکرده است.
مهمترین رخدادهاى تاریخى و رفتارهایى که در این آیات به آنها اشاره شده به شرح زیر است: قرار گرفتن کوه طور بر بالاى سر قوم یهود از روى اعجاز[۷۷] و گرفتن پیمان از آنان مبنى بر عمل کردن به دستورات تورات، (آیه ۶۳) داستان کسانى که حکم تعطیلى روز شنبه را با حیلهگرى نقض کردند،(آیه ۶۵) بهانهجویى و مقاومت قوم یهود در برابر دستور خدا براى کشتن گاوى که قاتل فرد بیگناهى را مشخص مىکرد (آیه ۶۷ ـ ۷۱).
داستان گروهى از بنىاسراییل که با گوش خود فرمان خدا را شنیدند؛ اما آن را تحریف کردند و یهودیانى که در زمان پیامبر از روش آنان پیروى مىکنند (آیات ۷۵ ـ ۷۹) و بیان برخى دیگر از خصلتهاى این قوم (آیات ۸۰ ـ ۸۶) و سرانجام گزارشى از مخالفتهاى پى در پى بنىاسرائیل با انبیاى الهى و تکذیب و کشتار آنها به سبب ناسازگارى تعالیم انبیا با خواهشهاى نفسانى آنها (آیات ۸۷ ـ ۸۸).
پس از ارائه گزارشى از خصلتها و ویژگیهاى قوم بنىاسرائیل و یادآورى داستانهاى تاریخى، به بیان رفتارها و تلاشهاى مذبوحانه یهودیان زمان پیامبر مىپردازد و بهانهجویى و اشکال تراشیهاى آنان را برمىشمارد. یهودیان با تکیه بر این بهانهها کوشش مىکردند، بىایمانى خود و مخالفتشان را با پیامبر اسلام موجه جلوه دهند و افزون بر این از گرویدن اعراب به اسلام مانع شوند.
در این آیات پس از طرح هر ایراد با دقت ابعاد آن بررسى و پاسخ داده شده است. در آیات آغازین این قسمت به یهودیان مدینه یادآور مىشود که شما همان کسانى هستید که بىصبرانه در انتظار بعثت پیامبر بودید تا با یارى او بر اعراب کافر پیروز شوید؛ اما اکنون که هنگام یارى رساندن و ایمان آوردن به اوست با این که کاملاً وى را مىشناسید و همه ویژگیهاى او را با آنچه در تورات آمده بود هماهنگ مىیابید، صرفاً به سبب آن که وى از بنىاسرائیل نیست[۷۸] به مخالفت با او پرداخته، او را انکار مىکنید (آیات ۱۴۶، ۸۹ ـ ۹۰).[۷۹]
بنابراین شما هیچ دلیل قانع کنندهاى براى مخالفت با او ندارید، آنگاه سخنان کفرآمیز و بهانههاى بىپایه آنان را یکایک بیان مىکند؛ از جمله این که مىگفتند: ما فقط به آنچه بر بنىاسرائیل نازل شده است، ایمان مىآوریم (آیه ۹۱)، یا مىگفتند: ما با جبرئیل که آورنده وحى بر پیامبر اسلام است دشمنیم زیرا او همواره دستورات دشوار همچون جنگ و را براى بنىاسرائیل مىآورد[۸۰] (آیات ۹۷ ـ ۹۸) یا نسخ شدن برخى احکام دین یهود توسط پیامبر را نشانه غیرخدایى بودن آیین اسلام مىدانستند.[۸۱]
برخى از آنها تقاضاهاى نامعقولى همچون رؤیت خدا را از پیامبر داشتند و مسلمانان را نیز تحریک مىکردند که این خواسته را تکرار کنند و در صورت اظهار عجزِ پیامبر از او روى برتابند.[۸۲]
در ادامه از قول یهودیان و مسیحیان نقل مىکند که هر یک از آنان تنها خود را شایسته ورود به بهشت معرفى مىکردند (آیات ۱۱۱ ـ ۱۱۲) و به این ادعاى بىاساس نیز پاسخ مىدهد. بهانه دیگر یهودیان این بود که به پیروى از مشرکان ناآگاه[۸۳] مىگفتند: چرا خدا به طور مستقیم با ما سخن نمىگوید یا آیه و معجزهاى بر خود ما نازل نمىشود؟ (آیه ۱۱۸) یا آنان و مسیحیان هر یک از مسلمانان را به دین خود دعوت مىکردند (آیه ۱۳۵) چنان که حضرت ابراهیم علیهالسلام و پیامبرانى که از نسل او بودند همگى یهودى یا نصرانى بودند (آیه ۱۴۰).
خداوند به آنان پاسخ مىدهد که هدایت واقعى در پیروى از آیین حضرت ابراهیم علیهالسلام است؛ نه کیش یهود و نصارا (آیه ۱۳۵). این پاسخ پس از آن است که در آیات ۱۲۴ ـ ۱۳۴ به تفصیل شخصیت حضرت ابراهیم و آیین او معرفى و اعلام شده است که جز سفیهان کسى از آیین و روش ابراهیم علیهالسلام روى برنمىگرداند (آیه ۱۳۰) و این همان آیینى است که حضرت یعقوب علیهالسلام ـ که بنىاسراییل همگى از نسل او هستند ـ به آن سفارش کرده بود (آیه ۱۳۲).
بهانه و اشکال دیگرى که یهودیان بر پیامبر و مسلمانان داشتند درباره تغییر قبله بود. یهودیان که بارها مسلمانان را به سبب نداشتن قبله مستقل مورد طعن و سرزنش قرار داده بودند،[۸۴] با تغییر قبله، بهانه دیگرى را مطرح کردند و گروهى از یهودیان سبک مغز مىگفتند: چرا مسلمانان از بیت المقدس که مورد توجه همه انبیاى گذشته و تاکنون نیز قبله آنها بوده به سوى کعبه بازگشتند؟!(آیه ۱۴۲) پاسخ این سوال نیز در آیات ۱۴۲ـ۱۵۰ داده شده است و ضمن آن به حکمت تغییر قبله و وظایف مسلمانان پس از تغییر قبله همچون جهاد و صبر بر مصائب اشاره شده است.[۸۵]
پس از پاسخ به همه شبهات و بهانههاى یهود، آیات پایانى این بخش آخرین هشدارها را به یهودیان و پیشوایان گمراهشان مىدهد و از آنان مىخواهد از کتمان حقایق بپرهیزند (آیه ۱۵۹) زیرا کسانى که آنچه را خدا نازل کرده است، کتمان مىکنند به عذاب دردناکى دچار خواهند شد (آیه ۱۷۴).
۳. اصول عقاید و مقررات دین اسلام:
بخش سوم این سوره به ترسیم آیین و دین اسلام مىپردازد تا مبناى استوارى براى پىریزى جامعه دینى در مدینه باشد. در این بخش مسائل مهمى از احکام فقهى، عقاید و اخلاق اسلامى بیان مىگردد. در آیه نخست این بخش، کلیاتِ عقاید، اخلاق و وظایف عملى هر مسلمان بیان شده و در سایر آیات تا پایان سوره این مباحث با تفصیل بیشترى مطرح شده است.[۸۶]
در آیات ۱۷۷ ـ ۲۴۲ احکام و مقررات دین اسلام در بیش از ۲۰ موضوع مطرح مىگردد. در بیان احکام شرعى، توجه به مبارزه با افکار و آداب و رسوم دوران جاهلیت و افراط و تفریطهاى آن زمان کاملاً مشهود است. در این قسمت قوانین اسلام درباره قصاص، وصیت، روزه ماه رمضان، کسب مال از راه حلال، جهاد با دشمنان خدا، حج و زیارت خانه خدا، حکم شراب و قمار، مقدار انفاق و موارد مصرف آن، سرپرستى یتیمان، ازدواج با مشرکان، عادت ماهانه زنان، سوگند خوردن به خدا، انواع و احکام طلاق، ازدواج زنان پس از طلاق، حقوق فرزندان طلاق، عده وفات، مهریه زنان و نفقه زنان مطلّقه و شوهر مرده بیان مىگردد.
در بررسى مسئله قصاص، مباحثى همچون مشروعیت قصاص، برابرى قاتل و مقتول در قصاص، تشریع دیه به جاى قصاص و فلسفه قصاص مطرح مىشود (آیات ۱۷۸ ـ ۱۷۹).[۸۷] در بیان احکام وصیت، نکاتى درباره توصیه به وصیت، حرمت تغییر مفاد وصیت و موارد استثناى این حکم ذکر مىگردد (آیات ۱۸۰ ـ ۱۸۲).
در ذکر احکام روزه مباحث متعددى همچون وجوب روزه ماه رمضان، موارد جواز افطار در ماه رمضان مانند سفر و بیمارى، جواز آمیزش جنسى در شبهاى این ماه، ساعات وجوب امساک در شبانهروز بیان مىگردد (آیات ۱۸۳ ـ ۱۸۷). پس از بیان این احکام، به حرمت کسب مال از راه حرام اشاره شده (آیه ۱۸۸) و به پرسشى که درباره فایده و حکمت هلالهاى ماه و تاثیر آن در انجام تکالیف شرعى مطرح بوده است، پاسخ مىدهد (آیه ۱۸۹).
آنگاه به تشریع حکم جهاد و مسائل مربوط به آن مىپردازد. احکام و مقررات جهاد با مشرکان مکه در دو قسمت از سوره بقره بیان شده است: یکى در آیات ۱۹۰ ـ ۱۹۴ و دیگرى در آیات ۲۱۶ ـ ۲۱۸.
از آنجا که برخى از احکام و نکات مطرح شده در دو بخش فوق یکسان است ـ مانند تاکید بر وجوب جهاد، جنگ در ماههاى حرام و پیکار در مسجدالحرام[۸۸] ـ و با توجه به این که در بخش دوم تأکید مىکند که جهاد بر مسلمانان واجب است هر چند خوشایند برخى نباشد، مىتوان استنباط کرد که به رغم صدور فرمان جهاد در مرحله نخست، برخى مسلمانان هنوز آمادگى لازم را براى انجام این تکلیف الهى کسب نکرده بودند.
در ادامه، آیات ۱۹۶ ـ ۲۰۳ به بیان برخى از احکام و مسائل حج تمتع مىپردازد. بنابر برخى روایات این آیات در سال دهم هجرت نازل و طى آن حج تمتع تشریع شده است.[۸۹] در این آیات ابتدا به اتمام حج همراه با عمره فرمان داده شده است. سپس نکاتى درباره قربانى و تقصیر در حالت اضطرار، زمان حج و امورى که براى مُحرم جایز نیست تذکر داده مىشود، آنگاه به انتقاد از برخى آداب و رسومى مىپردازد که به پیروى از آیین جاهلى به اعمال حج افزوده شده است و از مسلمانان مىخواهد با کنار گذاشتن این خرافات، تنها به آنچه خداوند بدان امر کرده است عمل کنند؛ از جمله بنابر رسوم جاهلى تجارت در ایام حج ممنوع بود[۹۰] یا قریش بر پایه امتیاز بىموردى که براى خود قائل بودند از وقوف در عرفات همراه با سایر حجگزاران امتناع مىکردند[۹۱] یا پس از تمام شدن اعمال حج ساعتى در منا توقف مىکردند و در آنجا با شعر و خطابه به بیان افتخارات پدرانشان پرداخته بر یکدیگر فخر مىفروختند.[۹۲] در آیات ۱۹۸ ـ ۲۰۰ مسلمانان از این رفتارها و آداب جاهلانه منع شدهاند.
پس از اتمام آیاتى که مقررات دینى و وظایف عملى مسلمانان را بیان مىکرد، آیات ۲۴۳ ـ ۲۵۶ با ذکر دو داستان از بنىاسرائیل مومنان را به جهاد در راه خدا و نهراسیدن از مرگ ترغیب مىکند.
داستان نخست درباره گروهى از بنىاسرائیل است که به بهانه بیمارى وبا، از جنگ با دشمن خوددارى[۹۳] و خانه و کاشانه خود را رها کردند و خداوند همه آنها را میراند و سپس زنده کرد (آیه ۲۴۳) و داستان دیگر درباره گروهى دیگر از بنىاسرائیل است که از پیامبر خود خواستند تا فرماندهى را براى رهبرى آنها در جنگ با دشمنان مشخص کند تا با پیروى از او بر دشمنان پیروز شوند. چون آن پیامبر طالوت را به آنان معرفى کرد، جز گروهى اندک همگى از یارى او سرپیچى کردند؛ اما طالوت با کمک همین گروه اندک از مؤمنان، بر جالوت و سپاهیانش پیروز شد (آیات ۲۴۶ ـ ۲۵۲).
به گفته برخى از مفسران، آیات ۲۵۵ ـ ۲۶۰ این سوره به تبیین مهمترین اصول اعتقادى اسلام یعنى توحید و معاد مىپردازد؛[۹۴] اما علامه طباطبایى معتقد است که تمامى این آیات درباره توحید است.[۹۵]
این آیات با آیةالکرسى آغاز مىشود. در این آیه ۵۰ کلمهاى[۹۶]، ۱۶ بار نام خداوند به صورت ضمیر یا اسم ظاهر آمده[۹۷] و در آن به ۱۰ صفت ثبوتى و ۴ صفت سلبى خداوند[۹۸] از جمله وحدانیت، مالکیت مطلق و گسترده الهى و علم بىپایان او اشاره شده است (آیه ۲۵۵). آیات بعدى نیز جلوههایى دیگر از توحید از جمله ولایت و سرپرستى خدا بر مؤمنان (آیه ۲۵۷) و قدرت خداوند بر احیا و میراندن انسانها بیان مىشود.
نکته اخیر در ضمن بیان سه داستان درباره زنده شدن مردگان به دست خداوند یعنى داستان احتجاج حضرت ابراهیم علیهالسلام با یکى از حکام زمانش (نمرود)، داستان عُزَیْر نبى[۹۹] و داستان ۴ مرغ حضرت ابراهیم بیان شده است (آیات ۲۵۸ـ۲۶۰).
در آیات پایانى این سوره (آیات ۲۶۱ ـ ۲۸۲)، مقررات مربوط به سه موضوع دیگر یعنى انفاق، ربا و دَیْن بیان مىشود. وجه اشتراک این احکام در این است که همگى جنبه مالى دارد، با این تفاوت که انفاق بخشش بدون عوض و ربا دریافت بدون عوض است.[۱۰۰]
در این آیات افزون بر جنبه فقهى، به جنبه اخلاقى و آثار اجتماعى انفاق و ربا نیز توجه شده است. در این میان آیات ۲۶۱ ـ ۲۷۴ به موضوع انفاق مربوط مىشود. در این آیات ابتدا با ذکر مثالى ثمرات فراوان انفاق را بیان کرده، سپس درباره کیفیت انفاق که باید براى خدا و از منت و اذیت به دور باشد و وضعیت مالى که انفاق مىشود که باید از مال طیب و پاک باشد و محل مصرف انفاق یعنى فقرا و زمان انفاق که شب یا روز و آشکار و پنهان باشد و سرانجام اجر و ثواب انفاق توضیح مىدهد.
آیات ۲۷۵ ـ ۲۸۱ درباره حرمت ربا و آثار منفى آن و شدیدترین آیهاى است که درباره ربا نازل شده است و طى آن خداوند به کسانى که ربا مىگیرند اعلام جنگ کرده است (آیه ۲۷۹). در قرآن کریم درباره هیچ یک از فروع دین چنین تعبیرى بکار نرفته است.[۱۰۱]
به نظر مىرسد که این آیه پس از آیه ۱۳۰ سوره آل عمران که در آن حکم تحریم ربا بیان شده بود نازل شده باشد و از آنجا که با نزول آیه ۱۳۰ سوره آل عمران عمل زشت ربا به طور کامل از جامعه اسلامى برچیده نشده بود، این آیه نازل شد و با شدت بیشترى از آن نهى کرد.[۱۰۲]
پس از بیان اهمیت انفاق و حرمت ربا که دستور نخست با فعالیت سودآور اقتصادى و دومى با کسب درآمد مشروع منافات دارد، در آیه ۲۸۲ و ۲۸۳ نکاتى را درباره احکام قرض و رهن بیان کرده و در آن راه کسب حلال و حفظ اموال را ذکر مىکند.[۱۰۳] در آیه ۲۸۲ که طولانىترین آیه قرآن است،[۱۰۴] ۱۹ دستور مهم درباره داد و ستد مالى بیان شده است.[۱۰۵]
دو آیه پایانى سوره بقره با بیان ویژگیهاى مؤمنان واقعى به منزله جمعبندى و نتیجهگیرى از مجموع تعالیم این سوره است. آنچه از ویژگیهاى مؤمنان در این آیات به میان آمده است با هدف و جهتگیرى اصلى سوره بقره کاملاً هماهنگ است زیرا در این سوره بارها از اقوام و افرادى یاد شده که تنها به بخشى از دستورات انبیا ایمان مىآوردند و هرگاه در عمل به تکالیف دینى زحمت و مشقتى مىدیدند. آنها را تغییر داده، دین خدا را تحریف مىکردند؛ اما مؤمنان واقعى برخلاف آنها رفتار مىکنند؛ آنان به همه آنچه که خداوند بر پیامبران نازل کرده است، ایمان دارند و در این جهت تفاوتى بین پیامبران قائل نیستند (آیه ۲۸۵).
آنان تلاش خود را براى انجام تکالیف الهى بکار مىبرند و در مواردى که بر اثر خطا و نسیان و ناتوانى، از انجام تکالیف باز مىمانند از خداوند طلب عفو و بخشش مىکنند (آیه ۲۸۶).
نظرات شما عزیزان: