درس1: گفتگو با خدا
تفسیر قرآن برای جوانان » درس1: گفتگو با خدا
سوره «فاتحة الکتاب»
می دانیم که قرآن 114 سوره دارد و هر سوره مجموعه ای از آیات را در خود جای داده است.
اکنون اولین سوره این کتاب آسمانی را می گشاییم. از آنجا که قرآن کریم، با این سوره آغاز شده، این سوره، «فاتِحَةُ الْکِتاب» نام گرفته، که در میان مردم به سوره «حَمْد» مشهور است.
در اهمیّت این سوره که هفت آیه بیشتر ندارد، همین بس که واجب است روزانه ده بار آن را در نمازهای خود بخوانیم و نماز بدون آن باطل است.
این سوره که آغازگر کتاب خداست، خود با آیه ای آغاز شده که هر کاری با آن شروع شود، پایان نیکویی خواهد داشت:
«1» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان
از قدیم میان مردم رسم بوده که کارهای مهم خود را با نام یکی از بزرگانشان آغاز کنند، تا موجب میمنت و برکتِ آن کار شود. امروزه نیز با نام یا حضور رؤسای جمهورکارها را افتتاح می کنند.
امّا بزرگتر از هر بزرگی، خداوند است که هستی همه موجودات با اراده او آغاز شده است. و نه فقط کتابِ طبیعت، بلکه کتابِ شریعت، یعنی قرآن و دیگر کتب آسمانی با نام او شروع شده است.
لذا اسلام به ما سفارش می کند، کارهای خود را، چه کوچک و چه بزرگ، اعم از خوردن و آشامیدن، برخاستن و خوابیدن، سیر و سفر، گفتن و نوشتن، و کار و کسب را با «بسم اللَّه» آغاز کنیم و اگر حیوانی را بدون نام خدا، ذبح کردند از گوشتِ آن نخوریم.
«بسم اللَّه» مخصوصِ اسلام نیست، بلکه طبق آیات قرآن، کِشتی نوح با «بسم اللَّه» به حرکت در آمد و حضرت سلیمان نامه خود به «بلقیس»، پادشاه سرزمین سبا را با «بسم اللَّه» آغاز کرد.
به اعتقاد ما «بسم اللَّه» یک آیه کامل و جزء سوره فاتحه است. زیرا اهل بیت پیامبر از کسانی که آنرا در نماز نمی خواندند و یا آهسته می خواندند، ناراحت بوده و خود این آیه را در همه نمازها بلند می خواندند.
«بسم اللَّه» به کارها رنگ الهی داده و عمل انسان را از آفاتِ شرک و ریا نجات می دهد.
«بسم اللَّه» یعنی خدایا من تو را فراموش نکرده ام، تو هم مرا فراموش مکن.
«بسم اللَّه» نشانه توکّل بر او و استمداد از اوست.
کسی که «بسم اللَّه» می گوید خود را به قدرت بی نهایت و رحمت بی پایان الهی متصل کرده است.
از این آیه می آموزیم که:
کارها را با نام خدا شروع کنیم، که نام او مایه بیمه و برکتِ کارهاست.
«2» اَلْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
ترجمه: سپاس و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است.
بدنبال نام و یاد خدا، اولین کلام ما تشکر از اوست. خدایی که رشد و پرورش همه عالَم از اوست، چه عالَم جمادات و نباتات و چه عالَم حیوانات؛ چه آسمان ها و چه زمین.
آری او به زنبور عسل آموخته که از چه گیاهی تغذیه کند و چگونه کندو بسازد. او به مورچه آموخته که چگونه قُوتِ زمستانی خود را ذخیره نماید. اوست که از یک دانه گندم، خوشه ها می رویاند و از یک هسته سیب، درخت سیب را پرورش می دهد. اوست که این آسمانِ با عظمت را آفریده و برای هر یک از کُرات و سیّاراتِ آن، مسیر مشخصی قرار داده است.
او خدایی است که ما را در شکم مادر پرورش داد و پس از تولّد، اسباب رشدِ ما را فراهم ساخت و بدنِ ما را چنان قرار داد که در برابر عوامل بیماری از خود دفاع کند و یا اگر استخوانی شکست آنرا ترمیم نماید و هرگاه به خون نیاز داشت خون سازی کند.
نه فقط رشد و پرورش جسمِ ما به دستِ اوست، بلکه هدایت و تربیتِ روح و روانِ ما از اوست. عقل و شعور را، او برای ما قرار داده و پیامبران و کتاب های آسمانی را او برای تربیت ما فرستاده است.
از این آیه می آموزیم که:
نیاز ما و هستی به خداوند، تنها برای آفرینش نیست، بلکه پرورشِ ما نیز به دست اوست، پس ما نیز باید همواره شکرگزار نعمت هایِ او باشیم.
«3» اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ
ترجمه: (خدایی که) بخشنده مهربان است.
خدایی که به او ایمان داریم، مظهر مهر و محبّت، و بخشش و آمرزش است. نمونه هایِ رحمت و محبّت او را در نعمت های فراوانی که برای ما آفریده، می بینیم.
گُل های زیبا و خوشبو، میوه های خوش طعم و خوشمزه، خوردنی های لذیذ و پرانرژی، پوشیدنی های رنگارنگ و متنوع، همه و همه، هدیه های خداوند به ماست.
مِهر مادر به فرزندش را، او در دل و جانِ مادران قرار داده و خود از هر مادری به ما مهربان تر است. قهر و عذاب او نیز بخاطر تنبیه و توجّه بندگان گنهکار است، نه آنکه از روی کینه و انتقام باشد. لذا اگر با توبه، گذشته را جبران کنیم، خطایِ ما را می پوشاند و گناهانمان را می بخشد.
از این آیه می آموزیم که:
خداوند، موجودات را با رحمت و محبّت خود تربیت می کند، زیرا قبل از «رَبِّ العالَمین»، و بعد از آن، خود را «اَلرَّحمنِ الرَّحیم» معرفی کرده است. یعنی تربیت، با رحمت و بخشایش آغاز، و به انجام می رسد. پس معلّمان و مربّیانِ جامعه، اگر بخواهند مؤفق باشند، باید بر اساس محبت و دلسوزی عمل کنند.
«4» مالِکِ یَوْمِ الدّینِ
ترجمه: (خدایی که) مالک روز جزاست .
کلمه «دین» هم به معنای مکتب و آیین است، و هم به معنای جزا و پاداش. مراد از «یوم الدین» روز قیامت است که روز حساب و کیفر و پاداش می باشد.
البته خداوند، هم مالکِ دنیاست و هم مالک آخرت، ولی مالکیت او در روز قیامت، جلوه دیگری دارد. در آن روز هیچکس مالک هیچ چیز نیست. حتی انسان اختیار اعضا و جوارحِ خود را ندارد. نه زبان، اجازه عذرتراشی دارد و نه فکر، فرصتِ تدبیر؛ تنها خداوند، صاحبْ اختیار آن روز است.
از این آیه می آموزیم که:
در کنار امید به رحمتِ الهی، که در آیه قبل مطرح شد، باید از حساب و جزای قیامت نیز بترسیم. زیرا خداوند بر هر نیک و بد ما آگاه و بر کیفر و پاداش آن قادر است.
«5» اِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیَّاکَ نَسْتَعینَ
ترجمه: (خدایا) تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم.
در آیات گذشته، برخی از صفات خداوند را شناختیم و دانستیم که او «رَحمن» است، «رَحیم» است، «ربُّ العالَمین» و مالک روز جزاست، همچنین او را بخاطر نعمت های بی شماری که به ما ارزانی داشته، سپاس گفتیم و ستایش کردیم که: «اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمین».
حق آن است که اکنون به درگاه او برویم، به نماز بایستیم، و با اظهار عجز و ضعف، اعلام کنیم که ما تنهابنده تو هستیم و جز در برابر فرمان تو، در برابر دیگران، سر خم نمی کنیم. نه بنده زر و ثروتِ دنیا هستیم و نه برده زور و قدرت های استعماری.
اما این نماز که بهترین راه پرستش خداوند است، به شکل جماعت برگزار می شود، لذا ما مسلمانان، یک صدا و در یک صف، بصورت جمعی اعلام می کنیم که: «اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعین» یعنی خداوندا نه فقط من، بلکه همه ما بنده تو هستیم و از تو یاری می جوییم.
از این آیه می آموزیم که:
اگر در هر نماز با توجه بگوییم تنها بنده خدا هستیم، دیگر اهل غرور و تکبر نخواهیم شد.
«6» اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ
ترجمه: (خداوندا) ما را به راه مستقیم هدایت فرما.
برای زندگی انسان راههای گوناگونی وجود دارد. راهی که خود، بر اساس خواسته ها و نیازهای فردی، تشخیص می دهد، راهی که جامعه و مردم به آن راه می روند، راهی که پدران و نیاکان ما، زندگی خود را بر اساس آن گذرانده اند، راهی که طاغوت ها و حاکمانِ ستمگر برای مردم تعیین می کنند، راه کامیابی و لذت جویی از مظاهر دنیا، و یا راه عُزلت و گوشه گیری و دست کشیدن از آیا انسان در میان این همه راه و روش هایِ مختلف، برای پیدا کردن راه راست و درست، به راهنما نیاز ندارد؟ خداوند، پیامبران و کتاب های آسمانی را برای راهنمایی ما فرستاده، و هدایت ما تنها در صورتی است که پیرو راستینِ پیامبر و اهل بیت او و قرآن کریم باشیم.
فعالیت های اجتماعی.
به همین دلیل در هر نماز از خدا می خواهیم، ما را به راهِ روشن و مطمئن خود راهنمایی کند. راهی که در آن انحراف و انحطاط نیست و انسان را به او می رساند.
راه مستقیم، راه وسط و میانه است. اعتدال و میانه روی در همه امور، و دوری از هرگونه افراط و تفریط. بر خلاف راه کافران، که رهبرانِ الهی را همچون مردم عادی و یا حتی پائین تر و مجنون معرفی می کردند، و یا بعضی از مردمِ مؤمن، که پیامبرانی چون حضرت عیسی را در حدّ خدایی بالا برده اند.
قرآن، ما را به رعایت اعتدال و میانه روی در امور عبادی، اقتصادی و اجتماعی سفارش می کند که نمونه هایی از آن را یادآور می شویم:
در آیه 31 سوره اعراف می فرماید:
«کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»
«بخورید و بیاشامید ولی اسراف و زیاده روی نکنید»
و در آیه 110 سوره اِسراء چنین می فرماید:
«لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ و لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً»
«نمازت را نه بسیار بلند بخوان و نه بسیار آهسته بلکه میانه را انتخاب کن»
همچنین در آیه 67 سوره فرقان می خوانیم:
«وَالَّذینَ اِذا اَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُروا وَکانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواما»
«مؤمنان، به هنگام انفاق، نه اسراف می کنند و نه بُخل می ورزند، بلکه میانه رو هستند»
با آنکه اسلام در مورد پدر و مادر سفارش بسیار کرده و می فرماید: «وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانا» یعنی به پدر و مادر نیکی کنید، امّا در مقابل می فرماید: «فَلا تُطِعْهُما» یعنی اگر آنها تو را به سوی باطل دعوت کردند، اطاعت مکن.
قرآن در برابر کسانی که فقط بدنبال عبادت و گوشه گیری از جامعه هستند و یا کسانی که تنها خدمت به مردم را عبادت می شمرند، نماز و زکات را در کنار یکدیگر مطرح کرده و می فرماید: «اَقیمُوا الصَّلوة وَ اتُوا الزَّکوة» که یکی ارتباط با خالق است و دیگری ارتباط با مردم.
از این آیه می آموزیم که:
1- راه سعادت، صراط مستقیم است. زیرا:
بر خلاف راههای بشری که هر روز تغییر می کند، ثابت و پایدار است. کوتاهترین فاصله میان دو نقطه است. هیچگونه انحراف و انحنایی ندارد و در کوتاهترین زمان انسان را از مسیری مطمئن به مقصد می رساند.
2- هم در انتخاب راه، و هم برای ماندن در راه مستقیم، باید از خدا کمک بخواهیم. زیرا ما همواره در معرض اشتباه و گمراهی هستیم.
گمان نکنیم اگر تا بحال در جاده زندگی دچار سقوط یا انحراف نشده ایم، لابد باقیِ مسیر را نیز سالم طی خواهیم کرد. چه بسیار از ما انسان ها بودند که عمری را با ایمان گذراندند، امّا وقتی به پول یا مقام رسیدند خدا را فراموش کردند.
از آنجا که شناخت راه مستقیم کار مشکلی است، آیه بعد، هم الگوهای این راه را به ما معرفی می کند و هم کسانی را که از این راه منحرف شده اند، می شناساند.
«7» صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالّینَ
ترجمه: (خداوندا ما را به) راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی، (هدایت کن)، نه راه کسانی که مورد غضب واقع شدند و نه گمراهان.
انسان ها در انتخاب راه زندگی، سه گروه می شوند. یک دسته کسانی که راه خدا را انتخاب کرده و زندگی خود را بر اساس دستورهای خداوند قرار می دهند. این دسته همواره مشمول نعمت و رحمت ویژه الهی خواهند بود.
دسته دوّم که در مقابل دسته اوّل اند، کسانی هستند که حق را شناخته اند ولی هوی و هوسِ خود، و خواسته هایِ نامشروع دوستان و بستگان را بر خواسته های خداوند ترجیح می دهند.
این گروه کم کم از «صِراطِ مُسْتَقیم» دور شده و مورد خشم و غضب الهی واقع می شوند. این آیه از آنان به «مَغْضُوبِ عَلَیْهِم» یاد کرده است.
در این میان، گروه سومّی هستند که راه معیّن و مشخصی ندارند، متحیّر و سرگردانند و به تعبیر این آیه، «ضالّین» یعنی گمراهند. هر روز راهی را در پیش می گیرند، اما به جایی نمی رسند.
از این آیه می آموزیم که:
در انتخاب راه مستقیم، نیازمند شناخت الگو هستیم. لذا خداوند آنان را در آیه 69 سوره نساء، معرفی کرده وفرموده است: پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان، مشمول نعمت های ویژه او هستند.
نظرات شما عزیزان: