شعرهای کودکانه درباره محرم
شعر يا حسين «ع»
دستهي ما كوچيكه
فقط يه پرچم داره
بابا جونم برامون
شربت و شير میآره
نذر علی اصغره
شربت و شير شيرين
باهم میگيم يا حسين «ع»
بابام ميگه : آفرين !
شاعر: مهري ماهوتي
یک نفر نوحه می خواند
با صدایی پر از سوز
آب یخ توی هیئت
پخش میکردم ان روز
درکنار خیابان
خیمه پارهاي بود
بچه سبز پوشی
توی گهوارهاي بود
تشنه بود آب میخواست
من به او آب دادم
بعد گهوارهاش را
یک کمی تاب دادم
کاش در کربلا بود
یک نفر پیش انها
با همین آب یخها
با همین استکانها
شعر محرم برای کودکان
اي حسین اي کشته دین و نماز
بنده پاک خدای بی نیاز
اي حسین اي سرو آزاد جهان
دشمن ستم همه ی غارتگران
اي حسین اي بنده پاک خدا
بهر قرآن کرده اي جان را فدا
تو حسینی، جدّ تو پیغمبر است
بر قلوب مؤمنان او رهبر است
خواستی تا دین حق یاری کنی
بهر حفظ دین حق کاری کنی
ظالمان گفتند با ما یارشو
با یزید و کافران همکارشو
دست رد بر سینه آنان زدی
دوربودی از گناهان و بدی
در نبردی نابرابر با سپاه کافران
جان خود کردی فدا اي جانِ جان
تو شهیدی زنده اي پاینده اي
تا ابد در خاطر ما زنده اي
شاعر: مهری طهماسبی دهکردی
شعر محرم کودکانه
صدای طبل و زنجیر می آید از خیابان
غمی نشسته امشب به قلب پیر و جوان
صدای واحسینا پیچیده در هر کجا
زنده شده دوباره خاطرهي کربلا
گردیده یک عالمی در سوگ او سیه پوش
مردم همه ی عزادار با اشک و غم هم آغوش
آمد محرمُ باز صدای اشک و ناله
روئیده در کربلا گلهاي سرخ لاله
شاعر : اکرم خیبری
دویدم و دویدم به کربلا رسیدم
حالا بشید مهیا میخوایم بریم کربلا
شهر امام حسینه امام سوم ما
کربلا شهر ماتم شهر مصیبت و غم
دوستان من گوش کنید تا ماجراشو بگم
حدود سال شصتم از شهر کوفه مردم
نامه زیاد نوشتن گفتن امام سوم
ما مرد کارزاریم اما امام نداریم
اگر بیای به کوفه اطاعت از تو داریم
وقتی امام قبول کرد رو سوی کوفه آورد
تنها گذاشتن اونو دروغگوهای نامرد
منبع : بلاغ
نظرات شما عزیزان: