پیام های اعتقادی (تبیین)
اشاره
رسالت تبیین «مکتب» و تصحیح باورهای مردم در مسائل عقیدتی و بینشی، بر عهده «امام» است. امامان با سخن و عملشان هم صورت صحیح اعتقادات را می نمایایند، هم با انحرافات عقیدتی مقابله و مبارزه می کنند. اینکه توحید ناب چیست و خدا باوری و عقیده به مبدا و معاد چه نقشی در زندگی دارد و شیوۀ انبیا و مرامشان کدام است و تداوم خط رسالت در قالب «امامت» چگونه است ودین چیست واهل بیت علیهم السلام کیانند و چه مسوولیتی دارند و وظیفه امت در قبال امام چیست، همه و همه جلوه هایی از «پیام های اعتقادی» عاشورا است. اگر به قیام سیدالشهداء علیه السلام از این دیدگاه بنگریم، درس های عظیمی را خواهیم آموخت و عاشورا راکلاس درسی خواهیم یافت که در سخنان امام و عاشوراییان، متجلی گشته است.
حتی رجزهای اصحاب امام و خطبه های امام و اهل بیت، چه قبل از شهادت و چه در مقطع اسارت، پر از نکته های عقیدتی است.
علاوه بر بُعد نظری و تبیین خطوط اصلی و روشن دین، تجلی این باورها در عمل آنان، جلوۀ دیگری از بعد اعتقادی مسأله است. مثلا «توحید» را نه صرفا از بعد نظری، بلکه توحید در عبادت واطاعت را نیز در صحنه عاشورا و انقلاب امام حسین علیه السلام می توان دید و این، بسی آموزنده تر و تاثیرگذارتر از جنبه فکری و ذهنی موضوع است. عقیده به خدا و قیامت، نه تنها به صورت یک باور خشک ذهنی، بلکه منشأ اثر در زندگی فردی و اجتماعی مسلمان مطرح است و تلاش های او را حتی در صحنه مبارزه، جهت می دهد. اعتقاد به امامت نیز، نه صرفا در حد یک بحث کلامی واحتجاجات قرآنی و حدیثی در مورد اینکه پس از پیامبر، چه کسی خلافت دارد، بلکه به عنوان نظام سیاسی و پذیرش ولایت پیشوای صالح و خط مشی منطبق بر قرآن و سنت رسول و اینکه چه کسی شایسته زمامداری امت اسلامی است، مطرح می گردد.
جایگاه اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در جامعه اسلامی نیز از همین زاویه قابل طرح است و نیز اصل مسأله رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و قرآن و وحی و شفاعت و... هر کدام به نحوی که دارای «پیام» است، در نهضت عاشورا مورد مطالعه قرار می گیرد. تنها در این صورت است که حرکت عاشورایی در امتداد زمان، گسترش و دوام می یابد و نسل های امروز و آینده را مورد خطاب قرار می دهد و هدایتگر می شود.
بعد اعتقادی کربلا نباید مورد غفلت قرار گیرد، هم محتواهای عقیدتی که در مجموعه این حماسه متجلی است، هم اساس نهضت کربلا که برای حفظ باورهای ناب از زوال تحریف بود. این هدف مهمّی بود که شهید بزرگی همچون ابا عبدالله الحسین علیه السلام فدای تحقق آن شد. امام خمینی «قدس سره» می فرماید:
شخصیت عظیمی که از عصاره وحی الهی تغدیه و در خاندان سیّد رسل محمد مصطفی و سید اولیاء علی مرتضی تربیت و در دامن صدیقه طاهره بزرگ شده بود، قیام کرد و با فداکاری بی نظیر و نهضت الهی خود، واقعه بزرگی را به وجود آورد که کاخ ستمگران را فروریخت و مکتب اسلام را نجات بخشید.(1)
و در جای دیگر درباره ماهیت ضد اسلامی و عقیده برانداز حکام اموی که حسین بن علی بر ضد آنان قیام کرد، می فرماید:
به اسم خلافت رسول الله، بر ضد رسول الله قیام کرده بودند، فریادشان لا اله الا الله بود و بر ضد الوهیت قیام کرده بودند.
اعمالشان، رفتارشان رفتار شیطانی، لکن فریادشان فریاد خلیفه رسول الله!(2)
در سخنان امام حسین علیه السلام و یاران او، مفاهیم بلندی از اعتقادات در محورهای خداشناسی
1-1 - توحید در عقیده و عمل
عقیده به «توحید» وخداباوری، تنها در ذهن یک مسلمان موحّد نمی ماند، بلکه در همه شؤون و شرایط و زوایای زندگی او سایه می افکند. اینکه خدا کیست و چیست و این شناخت چه تأثیری در زندگی عملی و موضعگیری های اجتماعی مسلمان دارد، جایگاه این عقیده را در رسالت انبیاء، نقش وحی و قرآن در زندگی، اصالت دین و گمراهی بدعتگذاران، زندگی ابدی و حیات پس از مرگ، بهشت و جهنم، حساب و اجر و عذاب، شفاعت، حقانیت امامان برای ولایت و خلافت، وظیفه مردم نسبت به حجج الهی، نفاق دنیاپرستان، استفاده از عقاید دینی برای اغفال مردم و... دیده می شود که جای مطالعه دارد.
حیات، نشان می دهد.
عقیده به خدایی که راست است، راست می گوید، وعده هایش تخلف ناپذیر است، اطاعتش فرض است، نارضایی او موجب دوزخی شدن است، در همه حال حاضر و ناظر انسان است، کمترین کار انسان از علم و بصیرت او پنهان نیست، مجموعه این باورها وقتی به صورت «یقین» درآید، مؤثّرترین عامل تأثیر گذار در زندگی است.
مفهوم توحید، تنها در بینش و دیدگاه نیست، بلکه در بعد عملی، به «توحید در اطاعت» و «توحید در عبادت» تبدیل می شود.
1- (1) - صحیفه نور، ج 12، ص 181.
2- (2) - همان، ج 7، ص 230.
امام حسین علیه السلام پیشاپیش از شهادت خود، با خبر بود و جزئیات آن را هم می دانست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز مکرّر این حادثه را پیشگویی کرده بود.
این علم و اطلاع قبلی، نه تنها رای او را بر ادامه راه و ورود به میدان جهاد و شهادت، سست یا آمیخته به تردید نکرد، بلکه شهادت طلبی او را افزون تر ساخت. آن حضرت با همین ایمان و باور، به کربلا آمد و به جهاد پرداخت و عاشقانه به دیدار خدا شتافت. همانگونه که در اشعار منسوب به او آمده است:
ترکتُ الْخَلْقَ طُرًّا فِی هواکاوأیْتَمْتُ العِیالَ لِکَیْ اراکا
حتی در موارد متعددی اصحاب و بستگان و اقوام او از روی خیرخواهی و دلسوزی آن حضرت را از رفتن به عراق و کوفه بر حذر می داشتند و بی وفایی مردم و مظلومیّت و تنهایی پدرشْ امیر المؤمنین و برادرش امام مجتبی علیه السلام را یادآور می شدند. هر یک از اینها کافی بود که دردل فرد معمولی، ایجاد تردید کند، اما باور روشن و عقیده یقینی او و خدایی دانستن این راه و انتخاب، سبب شد در مقابل عوامل یأس آفرین و
تردید ساز بایستد و قضای الهی و مشیّت او رابر هر چیز مقدم بدارد.
وقتی ابن عباس از امام حسین علیه السلام می خواست که راه دیگری جز رفتن به عراق برگزیند و بابنی امیه درنیفتد، حضرت ضمن تبیین اهداف و نیّات امویان، فرمود: «اِنّیٖ ماضٍ فیٖ امْرِ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله حَیْثُ امَرَنیٖ وَ انّا لِلّهِ وَ انّا الَیْهِ راجِعُونَ»(1) و تصمیم خود را در پایبندی به فرمان حضرت رسول و بازگشت به جوار رحمتِ خدایِ هستی آفرین باز گفت؛ چرا که به حقّانیت راه و درستی وعده های خدا باور داشت.
«یقین»، نمودی از وضوح و روشنی باور نسبت به دین و فرمان خدا و حکم شریعت است. گوهر یقین در هرجا که باشد، او را مصمّم و بی باک می سازد. صحنۀ عاشورا جلوۀ یقین بود. یقین به حقّانیّت راه خود، یقین به باطل بودن دشمن، یقین به حق بودن معاد و حساب و محاسبه رستاخیز و یقین به حتمیّت مرگ و ملاقات با خدا، در درجه بالایی در دل امام و عاشوراییان وجود داشت و جهت دهنده مقاومت و کیفیّت عمل و ثبات قدم در راه انتخابی بود.
«استرجاع» (گفتن انا للّه و انا الیه راجعون) علاوه بر آنکه هنگام آگاهی از مرگ یا شهادت کسی گفته می شود، در منطق امام حسین علیه السلام، یادآور فلسفه بلند هستی و حیات و سرنوشتِ «از اویی و به سوی اویی» است که بارها امام در طول راه آن را بر زبان آورد، تا این عقیده، جهت دهندۀ تصمیم ها و عمل ها باشد.
1- (1) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 321.
در منزل ثعلبیّه، پس از شنیدن خبر شهادتِ مسلم و هانی، مکرّراً این سخن را گفت.(1) در همین منزل، لحظه ای خواب، آن حضرت را در ربود و در رؤیا، سواری را دید که می گوید: «این کاروان به سرعت می رود ومرگ هم در پی آن شتابان است.» پس از آنکه خواب خود را تعریف کرد، علی اکبر از پدر پرسید: «پدر جان، مگر ما بر حق نیستیم؟» فرمود: «آری فرزندم، سوگند به آنکه بازگشت همه به سوی اوست.» گفت: «پس با این حال، چه باکی از مرگ؟» پدر نیز دعایش کرد.(2)
طرح مسأله به خدا پیوستن در طول مسیر، آماده سازی روحی همراهان برای آن فداکاری بزرگ در راه عقیده بود. چرا که بدون باورهای زلال و روشن، یک رزمنده نمی تواند تا پایان خطّ در دفاع از حق مقاوم و نستوه بماند.
«یقین»، هم در «موضوع» بود؛ یعنی شناخت روشن هدف و راه و وضعیّت، هم در «حکم» بود؛ یعنی تکلیف بودن جهاد و شهادت در آن شرایط به نفع اسلام، هم در عقیده به «خدا» و هم به «آخرت» بود که مقوّم اصلیِ پا گذاشتن در میدانی است که گروهی می خواهند جان بدهند و فدا شوند. وقتی وهب بن عبدالله برای دومین بار به میدان کربلا رفت، در رجز خویش، خود را با عناوینی همچون «مؤمن به رب» و «موقن به رب» معرفی کرد.(3)
1- (1) مقتل الحسین، خوارزمی، ص 228.
2- (2) بحارالانوار، ج 44، ص 367.
3- (3) همان، ج 45، ص 17، مناقب، ج 4 ص 101.
توحید درنصرت خواهی و فقطوفقط برخدا اعتماد کردن، از جلوه های دیگر نقش آفرینی عقیده در عمل است. امام حسین علیه السلام تنها تکیه گاهش خدا بود، نه نامه ها وحمایت ها و شعارها. وقتی سپاه حرّ راه را بر کاروان امام بست، حضرت ضمن خطابه ای که درباره حرکت خویش و امتناع از بیعت و استناد به نامه های کوفیان بود، در پایان، ضمن گلایه از عهد شکنی کوفیان فرمود: «تکیه گاهم خداست و او مرا از شما بی نیاز می کند. «سَیُغْنِی اللّهُ عَنْکُمْ»(1) در ادامه راه نیز وقتی با عبدالله مشرقی ملاقات کرد و او و همراهش اوضاع کوفه و گرد آمدن مردم را برای جنگ با آن حضرت بیان کردند، پاسخ امام این بود که «حَسْبِیَ اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیٖلُ»(2).
صبح عاشورا نیز، وقتی سپاه کوفه با همهمه رو به اردوگاه امام تاختند، دستانِ نیایشگر امام حسین علیه السلام رو به آسمان ها بود، وی چنین می گفت:
خدایا! در هر گرفتاری و شدّت، تکیّه گاه و امیدم تویی و در هر حادثه که برایم پیش آید، پشتوانۀ منی، چه بسا در سختی ها و گرفتاری ها که تنها به درگاه تو روی آورده و دست نیاز و دعا به آستان تو گشودم و تو آن را بر طرف ساختی....(3)
این حالت و روحیّه، جلوۀ بیرونیِ، عقیده قلبی به مبدأ و یقین به نصرت الهی است و توحید در دعا و طلب را می رساند.
1- (1) موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 377.
2- (2) همان، ص 378.
3- (3) - اللهم انت ثقتی فی کلّ کَرْبٍ... (بحار الانوار، ج 45، ص 4).
هدف اصلی معارف دین، تقرّب بندگان به سوی خداوند است. این محتوا حتّی در زیارتنامه های شهدای کربلا به ویژه زیارت امام حسین علیه السلام نیز مطرح است. علی رغم تبلیغات سوء و جاهلانه ای که شیعه را به بدعت متّهم می کنند و زیارت قبور اولیاءِ الهی را شرک می پندارند، در فرهنگ زیارت، خود این عمل گامی برای تقرّب به خدا شمرده شده است که توحید ناب است. در بخشی از زیارت امام حسین علیه السلام که با فراز «اَللّهُمَّ مَنْ تَهَیَّأَ وَ تَعَبَّأَ...» شروع می شود، خطاب به خداوند می گوییم:
خدایا! هر کس که آماده شود و وسایل فراهم کند و به امید دست یافتن به نعمت و موهبتی سراغ یک مخلوق رود، تا از هدایا و جوائز و عطاهای او بهره مند شود، آماده شدن و زمینه چیدن من و سفر من به سوی تو و برای زیارت قبر ولیّ تو است و بااین زیارت، به تو تقرب می جویم، و هدیه و عطا و جایزه را از تو امید دارم....(1)
در ادامه نیز با حالتِ حَصر، می گوییم: تنها تو را قصد و آهنگ کردم و تنها آنچه را نزد تو است می خواهم؛ «فالیکَ قَصَدْتُ و ما عِنْدُکَ أرَدْتُ».
اینها نشان دهندۀ بُعد توحیدی تعالیم شیعی است که مراقد معصومین و زیارت اولیاءِ الهی را هم معبر و مسیری برای رسیدن به توحید خالص می داند وتعبّد به امر الهی است که بزرگداشت اینان راتوصیه فرموده است.
نظرات شما عزیزان: