درباره جوانی حضرت علی (ع) كمی برایم توضیح دهید .
با عرض سلام و تحیت.
دوست محترم.
دوران جوانی امیرالمومنین(ع) را باید دومین بخش از زندگانی آن حضرت دانست.
این بخش از زندگانی علی(ع) از زمان بعثت تا هجرت به مدینه ـ ما بین ده سالگی تا بیست و سه سالگی آن حضرت ـ است كه از نظر زمانی سیزده سال می شود.
این بخش از زندگانی امام شامل یك سلسله خدمات و مجاهدات درخشان و اقدامات بزرگ و برجسته علی(ع) در راه پیشرفت اسلام می باشد كه در تاریخ اسلام نصیب كسی جز او نشده است.
نخستین افتخار علی(ع) در این دوران پیشگام بودن وی در پذیرفتن اسلام، و یا به عبارت صحیح تر، ابراز و اظهار اسلام دیرینه خویش است؛ زیرا علی(ع) از كوچكی یكتاپرست بود، و هرگز آلوده به بت پرستی نشد.
بنا به روایان هنگام نزول جبرئیل بر پیامبر و اعلام بعثت امیرالمؤمنین در كنار پیامبر بود و صدای جبیرئیل را می شنید. این غایت كمال یك انسان است كه می تواند با ملكوت ارتباطی تا این حد برقرار كند.
پیشگام بودن در پذیرفتن اسلام، ارزشی است كه قرآن مجید روی آن تكیه كرده، و صریحا اعلام نموده است كه كسانی كه در گرایش به اسلام پیشگام بوده اند، در پیشگاه خدا ارزش والایی دارند؛ آنجا كه می فرماید: «والسابقون السابقون أولئك المقربون» یعنی پیشگامان پیشگام، مقربان درگاه خدایند.(واقعه/10و11)
از افتخارات دیگر در این زمان، تعیین آن حضرت به عنوان جانشین و وصی پیامبراكرم(ص) در جریان یوم الدار بود. آنگاه كه در اول دعوت علنی ـ كه در خانه حضرت رسول و با دعوت بزرگان قریش واقع شد ـ رسول اكرم(ص) امام علی را به عنوان وصایت و جانشینی معرفی كرد.
از این كه پیامبر در یك روز نبوت خود و امامت علی را اعلام كرد، می توان مقام و موقعیت امامت را در اسلام دانست.
فداكاری حضرت امیرالمومنین(ع) در لیلة المبیت، كه به جای پیامبر اسلام(ص) در بستر آن حضرت خوابید، نیز از جمله افتخارات آن حضرت در این مرحله زندگی ایشان بود. در این دوران كه مسلمانان در اقلیت به سر می بردند و تحت فشار همه جانبه كفار مكه بودند، نقش امیرالمومنین(ع) به عنوان یك مسلمان خستگی ناپذیر و یك سرباز فداكار به خوبی مشهود است.
برای مطالعه بیشتر كتاب زیر رهنمون شماست.
"فروغ ابدیت"، تألیف استاد جعفر سبحانی، قم: موسسه امام صادق(ع).
با آرزوی توفیق.
*******************
با سلام
با توجه به اینكه امام معصوم(ع) از آینده خبر دارد ماجرای شب لیله المبیت و خوابیدن حضرت علی ع در بستر پیغمبر(ص) چگونه می تواند دلیلی بر رشادت علی(ع) باشد؟
با تشكر . یا علی
با سلام و تحیت.
دوست عزیز!
این چنین نمیباشد كه انبیاء و اولیاء الهی بالفعل بسیاری از اسرار غیب را بدانند، بلكه خداوند متعال است كه بالفعل آگاه به اسرار غیب است، ولی اولیاء الهی هنگامی كه اراده كنند خداوند به آنها تعلیم میدهد و البته این اراده نیز به اذن و رضای خدا انجام میگیرد. این درست به آن میماند كه كسی نامهای را به انسان بدهد كه به دیگری برساند، در اینجا میتوان گفت او از محتوای نامه اطلاعی ندارد و در عین حال میتواند نامه را باز كند و با خبر شود كه گاه صاحب نامه اجازه مطالعه را به او داده، در این صورت میتوان او را از یك نظر عالم به محتوای نامه دانست. و گاه به او اجازه نداده است.
مؤید این مطالب روایاتی است كه در كتاب اصول كافی تحت عنوان "ان الائمة اذا شاؤا ان یعلموا علموا" _ یعنی امامان هر گاه بخواهند چیزی را بدانند به آنها تعلیم داده میشود _ میباشد، از جمله حدیثی از امام صادق(ع) است كه میفرمایند: "اذا اراد الامام ان یعلم شیئاً اعلمه الله بذلك… " یعنی هنگامی كه امام اراده میكند چیزی را بداند خدا به او تعلیم میدهد.
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت كه احتمال دارد كه در آن حوادث ایشان اطلاعی از عاقبت كار نداشتند. و علی القاعده هم حضرات اراده نكرده اند تا آن را بدانند؛ چرا كه گاه مصلحت ایجاب میكند پیامبر(ص) یا امام(ع) مطلبی را نداند، مثل آن كه آزمایشی برای او صورت گیرد كه موجب تكامل او گردد؛ همانگونه كه در داستان "لیلةالمبیت" آمده است كه حضرت علی(ع) در بستر پیامبر(ص) خوابید در حالی كه از خود آن حضرت نقل شده است كه نمیدانست صبحگاهان كه مشركان قریش به آن بستر حمله میكنند شهید خواهد شد یا جان به سلامت میبرد؟ در اینجا مصلحت این است كه امام(ع) از سرانجام این كار آگاه نگردد، تا آزمون الهی تحقق یابد و اگر امام(ع) میدانست كه در بستر پیامبر (ص)میخوابد و صبح سالم بر میخیزد چندان افتخاری محسوب نمیشد، و آنچه در آیات قرآن و روایات در اهمیت این ایثارگری وارد شده است، چندان موجه به نظر نمیرسید.
جهت مطالعه بیشتر به كتاب تفسیر نمونه، آیة الله مكارم شیرازی، ج25، ص141 مراجعه شود.
با تشكر.
مشاوره مذهبی_ قم.
*******************
با عرض سلام
میدانم كه هیچ آیه ای در قرآن مجید مستقیما از حضرت علی علیه السلام سخن نگفته است اما آیاتی در شان آن حضرت و در ارتباط با ایشان وجود دارد، اگر امكان دارد لطفا این آیات را بگویید . متشكرم
دوست محترم!
آیاتی كه در زمینه "امامت خاصه" نازل شده را می توان به دو بخش تقسیم كرد:
الف) آیاتی كه به طور مستقیم، مساله امامت را مورد توجه قرار می دهد، و به وضوح از آن بحث می كند.
ب) آیاتی كه به طور غیر مستقیم از این مساله بحث می كند، كه با آیات فضایل معروف هستند.
گرچه آیات در هر دو قسمت فراوان است، ولی آنچه روشن تر است طرح می گردد.
در بخش اول می توان به آیات ذیل اشاره كرد:
1- آیه تبلیغ و داستان غدیر.
2- آیه ولایت (مائده/55)
3- آیه اولی الامر (نساء/59)
4- آیه صادقین (توبه/119)
5- آیه ذوی القربی (شوری/23)
بخش دوم (آیات فضائل) عبارتند از:
1- آیه مباهله (آل عمران/61)
2- آیه خیر البریة (بینه/7 و 8)
3- آیه لیلةالمبیت (بقره/207)
4- آیه حكمت (بقره/269)
5- آیات سوره "هل اتی" (انسان/7 تا 10)
6- آیات آغاز سوره برائت
7- آیه سقایة الحاج (برائت/19)
8- آیه صالح المؤمنین (تحریم/4)
9- آیه وزارت (طه/29 تا 32)
10 و 11- آیات 23 و 25 سوره احزاب
12- آیه بنیه و شاهد (هود/17)
13- آیه صدیقون (حدید/19)
14- آیه نور (حدید/27)
15-آیه انذار (شعراء/214 و 215)
16- آیه مرج البحرین (مجادله/19 تا 22)
17- آیه نجوی (مجادله/12 و 13)
18- آیه سابقون (واقعه/10 تا 14)
19- آیه اذن واعیه (حافة/12)
20- آیه محبت (مریم/96)
21- آیه منافقون (محمد/30)
22- آیه ایذاء (احزاب/57)
23- آیه انفاق (بقره/274)
24- آیه دیگر محبت (مائده/54)
25- آیه مسئولون (صافات/24)
قابل توجه است كه در ذیل هر یك از این آیات، روایات فراوانی از شیعه و اهل سنت در تفسیر آن وارد شده است، كه می گوید شأن نزول آن اهل بیت پیامبر می باشند.
یادآوری این نكته خوب است كه بعضی از آیات فضائل ـ با بعضی دقتها ـ می توانند دلیل بر ولایت امیر المؤمنین هم باشند.
برای مطالعه گسترده در این باره و تفسیر مبسوط هر یك از آیات به كتاب "پیام قرآن"، آیت الله مكارم شیرازی، جلد 9،صفحه177 الی 293 مراجعه كنید.
موفق و موید باشید.
*******************
آیا این قرآن كه موجود است با قرآن حضرت علی فرق مینماید و اگر فرق نمیكند چرا آن قرآن در دسترس ما نمیباشد
با عرض سلام و تحیت.
دوست محترم!
مصحفی كه امیرالمؤمنین(ع) گردآوری كرده بودند، دارای ویژگی های خاصی است، كه در مصاحف دیگر وجود ندارد.
اولا، در آن ترتیب دقیق آیات و سور، طبق نزول آن ها رعایت شده است.
ثانیا، در اینمصحفقرائت آیات، طبق قرائت پیامبر اكرم(ص) كه اصیل ترین قرائت بود، ثبت شده، و هرگز برای اختلاف قرائات در آن راهی نیست. بدین ترتیب راه برای فهم محتوا و بدست آوردن تفسیر صحیح آیات در آن هموارتر است.
ثالثا، اینمصحفمشتمل بر تنزیل و تأویل هر دو است. یعنی شأن نزول و مناسبت هایی را كه موجب نزول آیات و سوره ها بوده، در حاشیهمصحفتوضیح داده است. همچنین تأویلها و تطبیقهای بسیار دیگر آن را نیز بیان كرده است.
این حواشی مهمترین وسیله برای فهم معانی قرآن و رفع بسیاری از مبهمات خواهد بود.
بنابراین اگر پس از رحلت پیامبر(ص) از اینمصحفكه مشتمل بر نكات و شرح و تفسیر و تبیین آیات بود استفاده می شد، امروزه شاید بسیاری از مشكلات امروزی فهم قرآن مرتفع می گردید.
امیرالمؤمنین(ع) پس از اتمام اینمصحفطبق روایت یعقوبی آن را بار شتری كرده، به مسجد آورد، و در حالی كه مردم پیرامون ابوبكر گرد آمده بودند، به آنان گفت: بعد از مرگ پیامبر(ص) تاكنون به جمع آوری قرآن مشغول بودم، و در این پارچه آن را هم فراهم كرده، تمام آن چه بر پیامبر نازل شده است جمع آورده ام. نبوده است آیه ای مگر آن كه پیامبر، خود بر من خوانده، و تفسیر و تأویل آن را به من آموخته است؛ مبادا فردا بگویید از آن غافل بوده ایم. آن گاه یكی از سران آن گروه به پاخاست و با نگاه به آن چهعلی(ع) با خود آورده بود، به او گفت: به آن چه آوردی نیازی نیست، و آنچه نزد ما هست ما را كفایت می كند.علی(ع) گفت: دیگر هرگز آن را نخواهید دید. آنگاه داخل خانه خود شد، و كسی آن را پس از آن ندید.(تاریخ یعقوبی، ج2، ص113، و نیز "السقیفة"، سلیم بن قیس هلالی، ص82)
اینمصحفامروزه نزد حضرت صاحب الزمان(عج) است.
دوست گرامی! ویژگی هایی كه برایمصحفامیرالمومنین(ع) برشمردیم هیچ یك دلیلی بر تحریف قرآن موجود در دست ما نیست، بلكه روایاتی در كتب شیعه به چشم می خورد، كه همگی بر نفی تحریف قرآن و صحت قرآنی كه در دست ماست تأكید دارند. آنچه از زیادات در این قرآن هست ناظر به تأویلاتی از قرآن است كه در حاشیه آن آمده است.(كافی، ج1، ص286 و بحارالانوار، ج89، ص118 ـ 117)
علاوه بر منابع فوق، منابع دیگری هم بر آنچه در بالا آوردیم وجود دارد، كه اگر خواسته باشید برای شما ارسال می كنیم.
با آرزوی توفیق.
مشاوره مذهبی ـ قم.
*******************
نمونه هایی از داستانهای عدالت حضرت علی ع را میخواهم در حد 10 تا 15 سال.
متشكرم
با سلام و عرض تحیت.
در رابطه با پاسخ به سؤال جنابعالی ابتدا از كتاب ارزشمند "داستان راستان" مرحوم مطهری مواردی را با ذكر عناوینداستانهای مربوط به موضوع عدالت انتخاب كرده، و شما را به مطالعه آن دعوت میكنیم. به دلیل این كه این كتاب معمولاً در دسترس است، مشكل خاصی برای دسترسی به آنها نخواهید داشت.
در مرحله دوم به ذكر نمونههایی ازداستانهای عدالت ورزیعلیعلیه السلام از كتاب "قضاوتهای حضرتعلی بن ابیطالبعلیه السلام"، تألیف سید اسماعیل رسول زاده میپردازیم؛ و در پایان منابعی را معرفی می كنیم كه به طور كلی میتواند در این موضوع مفید باشد.
از میانداستانهای كتاب با ارزش "داستان راستان" در موضوع مورد نظر شما میتوانید به موارد زیر مراجعه كنید. عنوانداستان و شماره آن را می آوریم.
1 ـ مسیحی و زرهعلیعلیه السلام(14)
2 ـعلیعلیه السلام و عاصم(16)
3 ـ در محضر قاضی(25)
4 ـ عقیل، مهمانعلیعلیه السلام(38)
5 ـ مرد ناشناس(75)
6 ـ مضیقه بی آبی(84)
7 ـ مهمانعلی(98)
8 ـ مهمان قاضی(101)
9 ـ برنامه كار(110)
10 ـ بازنشستگی(119)
11 ـ شكایت از شوهر(124)
واما نمونههایی ازداستانهای استخراج شده از كتاب "قضاوتهای حضرتعلی بن ابیطالبعلیه السلام"، كه در بالا بدان اشاره شد:
1 ـ "به حدی دلعلیعلیه السلام از كینه و بغض پاك، و از حس انتقام به دور بود كه پس از غلبه بر خوارج اجازه داد صدها تن از آنها كه از جنگ فرار كرده بودند، وارد كوفه و بصره شوند، و به راحتی و رفاه زندگی كنند، و سهم خود را از بیت المال بستانند.
امیرالمؤمنینعلیه السلام میدید كه این جماعت در كار او خدعه میكنند، و یاران او راعلیه او میفریبند، و چه بسا كه خطبه او را قطع میكنند. مع الوصف بر آن بود كه تا شری آغاز نكنند آزارشان نكند، و این معنی را آشكار با ایشان و دیگران گفته بود. به همین جهت، عدل و بزرگواری و پاكدلیعلیعلیه السلام آنها را از خشم او ایمن، و به گذشت و عطوفت او امیدوار كرده بود. روزی مردم را موعظه میكرد، و به حدی گرم و گیرا سخن گفت كه یكی از خوارج كه در عین كراهت و بغض نسبت به امیر المؤمنینعلیه السلام دچار شگفتی شده بود، فریاد زد: خدایش بكشد؛ وه! كه این كافر چه دانشمند است!
این جسارت به یارانعلیعلیه السلام گران آمد؛ خواستند كه او را بكشند؛ مولا منعشان كرد و فرمود: به من ناسزا گفت؛ یا باید به او فحش داد و یا بخشود."(همان، ص196)
2 ـ "ازعلی بن ابی رافع نقل شده است كه من متصدی بیت المال و نویسندهامامعلیعلیه السلام بودم. در بیت المال او گردن بند مرواریدی بود كه از بصره به دست آمده بود. یكی از دختران حضرتعلیعلیه السلام روزی كسی را به نزد من فرستاد و گفت كه در بیت المال امیر المؤمنین گردن بند مرواریدی وجود دارد كه در دست تو است، و من دوست دارم كه آن را به عنوان عاریه به من بدهی كه در روز عید اضحی بدان آرایش كنم. من سفارش كردم كه آن را پس از سه روز بدون هر گونه نقص برگرداند، و ایشان پذیرفت.
علیعلیه السلام گردن بند را در گردن دخترش دید و آن را شناخت، و از او پرسید: این گردن بند از كجا به دست تو آمد؟ گفت: من آن را از ابورافع متصدی بیت المال به عاریت گرفتهام. امیرالمؤمنین مرا احضار كرد و فرمود: ابورافع! به مسلمانان خیانت می ورزی؟ گفتم: به خدا پناه میبرم كه این كار را كرده باشم. فرمود: گردن بندی كه در بیت المال مسلمانان است، چگونه بدون اجازه من و رضایت مردم، به دختر من عاریت دادهای؟! گفتم: یا امیر! او دختر شما است، و از من خواست كه برای آرایش آن را به وی عاریه بدهم، و او ضمانت نگهداری آن را كرده است. فرمود: همین امروز آن را پس بگیر، و هرگز از این قبیل كارها را تكرار نكن كه تو را مجازات میكنم.
مطلب به گوش دخترش رسید، و به او گفت: یا امیرالمؤمنین! من دختر شما و پاره تن شما هستم. چه كسی از من سزاوارتر است كه از این گردن بند استفاده كند؟امامعلیعلیه السلام به دخترش فرمود كه آیا همه زنان مهاجرین و انصار در روز عید با چنین زیوری از بیت المال آرایش میكنند."(همان، ص200)
3 ـ "در جنگ جمل هنگامی كه طلحه و زبیر شكست خوردند و سربازان آنها روی به فرار گذاشتند، و سربازانعلیعلیه السلام آنها را تعقیب میكردند. زن بارداری بر سر راه بود؛ از مشاهده سربازان فراری چنان متوحش شد كه بلافاصله دچار سقط جنین شد، و هم كودك و هم مادر هر دو از بین رفتند. ایشان فوق العاده متأثر شد؛ سپس فرمان داد تا از بیت المال دیه آن زن و فرزندش را به شوهر و خویشان زن پرداخت كنند."(همان، ص211)
4 ـ "سوده دختر عماره همدانی نقل كرده است كه به نزدعلیعلیه السلام آمد تا از مردی كه متصدی جمع مالیات از طرف حكومت بود، شكایت كند.
علیعلیهالسلام با كمال نرمش و مهربانی از او پرسید: آیا كاری داری؟ سوده شكایت خود را به اطلاعامام رسانید.امام با شنیدن ستمی كه بر وی روا شده بود گریان شد، و سپس فرمود: "خداوندا! من به آنان دستور ستم بر مردم، و ترك حقوق تو را نداده ام"، و سپس ورقهای از جیب خود درآورد، و در آن چنین نوشت: "پیمانه و ترازوی خود را درست كنید، و كم فروشی و تقلب ننمائید، و در روی زمین فساد برپا نكنید. چون این نامه به دست تو رسید، آن چه را كه در تحت اختیار داری حفظ كن، تا كسی بیاید و آنها را از تو تحویل بگیرد."(همان، ص112)
5 ـ "احنف بن قیس میگوید: بر معاویه وارد شدم؛ خوراكی های گرم و سرد و ترش و شیرین برای پذیرایی من آورد، كه سخت شگفت زده شدم، و در آخر خوراك دیگری آورد كه آن را نمیشناختم. او توضیح داد كه این غذا از روده مرغابی و مغز قلم و روغن پسته و شكر تهیه شده است. احنف میگوید: گریه كردم؛ معاویه پرسید: چرا گریه میكنی؟ گفتم: به یادعلی و خلافت او افتادم. روزی نزد او رفتم؛ وقت افطار فرارسید. مرا نیز امر كرد كه نزد او بمانم. انبان مهر شدهای را خدمتش آوردند؛ گفتم: در آن چه دارید؟ فرمودند: سویق جو. عرض كردم: از ترس آن كه كسی بردارد آن را مهر كردهای؟ فرمودند: خیر؛ ترسی و بخلی نداشتم، ولی نخواستم كه حسن یا حسین روغن یا زیتون به آن داخل كنند؛ گفتم: مگر مخلوط كردن آن با روغن حرام است؟ گفتند: نه، حرام نیست؛ ولی بر پیشوایان حق واجب است كه خود را در سطح مستمندان اجتماع قرار دهند، تا آن كه فقر و ناداری بر بیچارگان هموار و قابل تحمل شود."(همان، ص362)
6 ـ "آن روز هوا گرم و سوزان بود و مردم به خانههای خود پناه برده بودند؛ كوچه ها خلوت بود؛ … ناگاه چشمم به مردی افتاد كه در سایه دیواری نشسته است؛ و تازیانهای در دست و شمشیری به كمر داشت. قیافه آسمانی او انسان را به یاد پیامبر خدا(ص) میانداخت. چشمهای نافذ خود را به نقطه معلومی دوخته، و در اندیشه عمیقی فرو رفته بود؛ گویا روح ملكوتی او بر فراز هستی پرواز می كرد، و در پیشانی گشادهاش اثر سجدههای طولانی نمایان، و از دیدگان پرفروغش ایمان و معنویت میدرخشید. نزدیك شدم، سلام كردم؛ او كسی غیر از پیشوای بزرگ اسلامعلی بن ابیطالبعلیه السلام نبود، كه برای دادرسی برای ستمدیدگان آن جا نشسته بود. ناگاه زن جوانی از دور ظاهر شد كه سراسیمه به هر سوی می دوید؛ مثل این كه جانور درندهای در تعقیب او باشد و به دنبال پناهگاهی بگردد. همین كه چشمش بهعلیعلیهالسلام افتاد، همچون تشنه كامی كه در بیابان سوزان به چشمه گوارایی برسد، خوشحال شد، و شتابان به سویامام آمد و گفت: ای امیرمؤمنان! شوهرم به من ستم كرده و قسم یاد نموده كه اگر دست بر من پیدا كند، مرا بزند؛ با من بیائید و مانع آزار او گردید… .علیعلیه السلام به دنبال آن زن روانه منزل وی شدند، و جوان را از قصد آزار همسرش نهی كردند. ابتدا جوان به دلیل عدم شناساییامام طفره میرفت، ولی پس از آن كه به موضوع پی برد، تسلیم مهابتامامعلیعلیه السلام گردید، و از ایشان پوزش خواست، و قول داد كه دیگر به همسر خود اذیت و ستمی روا ندارد."(همان، ص383)
7 ـ در دوره ریاست خلیفه دوم اتفاقی افتاد كه همه را دچار تردید كرد. دو زن هر یك مدعی شدند كه فرزندی از آن آنها است، و با شور و احساس زنانه جلسه دادگاه را تحت تأثیر قرار دادند؛ به طوری كه قضاوت مشكل شد.علیعلیه السلام مورد مشورت قرار گرفت. ایشان پس از نصیحت هر یك از آنان، دعوت به مصالحه و سازگاری نمود، ولی آنان زیر بار نرفتند. دستور داد كه ارهای فراهم آورند؛ سپس به یكی از حضار فرمان داد تا برخیزد و این كودك را با این اره به دو قسمت مساوی تقسیم كند، و هر نیمه از آن را در دامان این دو زن قرار بدهد. چون كار به این مرحله رسید، یكی از زنان خاموش ماند، و آن دیگری تضرع و زاری آغاز كرد، و گفت: به خدا قسمت میدهم ای ابوالحسن! كه اگر چارهای به جز دو نیم كردن نباشد، من از حق خود گذشتم، و كودك را با همگی حقوق خویش به آن زن مدعی بخشیدم.امامعلیعلیه السلام چون سخن او را بشنید، به آواز بلند تكبیر گفت و فرمود: این كودك فرزند این زن است؛ زیرا بیتابی او نشان از احساس مادری میكند، و او مادر اصلی این كودك است.(همان، ص421)
علاوه بر دو منبع فوق میتوانید از منابع زیر استفاده كنید:
1 ـ قضاوتهای محیرالعقول، سید محسن عاملی.
2 ـ قضاوتهای امیرالمؤمنین، محلاتی.
3 ـ زندگانی امیرالمؤمنین، عمادزاده.
4 ـ مرد نامتناهی، سید حسن صدر.
5 ـ قصههای شیرین، مصطفوی.
7 ـ نقش عایشه در اسلام، علامه سید مرتضی عسگری.
8 ـداستانهای اسلامی،علی دوانی.
9 ـ عدالت اجتماعی در اسلام، سید قطب.
كامروا باشید.
مشاوره مذهبی ـ قم.
نظرات شما عزیزان: