کد قالب کانون انس با قرآن و خوف و خشيت آن حضرت

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 38
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 6173
بازدید ماه : 28862
بازدید کل : 55617
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 7 فروردين 1403
انس با قرآن و خوف و خشيت آن حضرت


از كتاب سير اعلام النبلاء ذهبي- يكي از دانشمندان اهل سنت- از ام موسي روايت شده كه گفته: رسم امام حسن بن علي(ع) آن بود كه چون به بستر خواب مي رفت، سوره كهف را مي خواند و مي خوابيد. (10)و زمخشري در كتاب ربيع الابرار روايت كرده كه حسن بن علي چنان بود كه چون از وضوي نماز فارغ مي شد رنگش تغيير مي كرد و مي فرمود:

«حق علي من اراد ان يدخل علي ذي العرش ان يتغير لونه .» (9)

شيخ صدوق(ره) در كتاب امالي به سندش از امام رضا(ع) روايت كرده كه فرمود: چون هنگام وفات امام حسن(ع) رسيد، گريست!

به آن حضرت عرض شد: چگونه مي گريي با اين كه مقام شما نسبت به رسول خدا(ص) آنگونه است؟ و رسول خدا(ص) درباره شما آن سخنان را فرمود؟ (10)و بيست مرتبه پياده حج به جاي آورده اي؟ و سه بار مال خود را با خدا تقسيم كرده اي؟

امام(ع) در پاسخ فرمود: «انما ابكي لخصلتين: لهول المطلع و فراق الاحبة » (11)؛من به دو جهت مي گريم يكي برايوحشت از روز قيامت و ديگري براي فراق دوستان!

و در روايت ديگري از طريق اهل سنت آمده كه چون برادرش حسين(ع) سبب گريه آن حضرت را پرسيد در پاسخ فرمود:

«يا اخي ما جزعي الا اني ادخل في امر لم ادخل في مثله و اري خلقا من خلق الله لم ار مثلهم قط » (12) ؛برادر جان بي تابي من نيست جز براي آن كه در چيزي درآيم كه همانندش را نديده و داخل نشده ام، و خلقي از خلق هاي خدا را مي بينم كه همانندشان را نديده ام.

و در حديث ديگري است كه فرمود:« اني اقدم علي امر عظيم و هول لم اقدم علي مثله قط » (13)؛و اين اشعار را نيز ابن آشوب و ديگران در بي اعتباري دنيا و زهد در آن، از آن حضرت روايت كرده اند:

قل للمقيم بغير دار اقامة

حان الرحيل فودع الاحبابا

ان الذين لقيتهم و صحبتهم

صاروا جميعا في القبور ترابا

(بگو بدان كه رحل اقامت به سراي ناپايدار افكنده، زمان كوچ نزديك شده با دوستان وداع كن. آنها كه ديدار كردي و همدمشان بودي همگي در گورها به خاك تبديل شدند.)

يا اهل لذات دنيا لا بقاء لهاان المقام بظل زائل حمق

(اي لذت طلبان دنياي ناپايدار بهراستي كه جاي گزيدن در سايه ناپايدار حماقت است.)

لكسرة من خسيس الخبز تشبعني و شربة من قراح الماء تكفيني

و طرة من دقيق الثوب تسترني حيا و ان مت تكفيني لتكفيني

(بهراستي كه يك تكه نان عادي مرا سير كند، و يك شربت آب معمولي مرا كفايت كند. و يك قطعه از پارچه نازك در زمان حيات مرا بپوشاند و اگر مردم نيز براي كفنم كفايت كند.)


در راه زيارت خانه خدا و سفر حج


چنانكهقبلا ذكر شد، امام حسن(ع) بارها پياده به سفر حج رفت كه عدد آنها را برخي بيست سفر و برخي بيست و پنج سفر ذكر كرده اند، كه از آن جمله حاكم نيشابوري- از دانشمندان اهل سنت- به سند خود از عبدالله بن عبيد روايت كرده كه گويد:

«لقد حج الحسن بن علي خمسا و عشرين حجة ماشيا و ان النجائب لتقاد معه » (14)؛بهراستي كه حسن بن علي بيست و پنج سفر پياده به حج رفت و مركب هاي راهوار او را بدون سوار همراهش مي كشيدند.

و نظير اين روايت را بيهقي در سنن كبري و بيش از ده نفر ديگر از دانشمندان اهل سنت از عبدالله بن عبيد روايت كرده اند. (15)

چنانكه در بيش از پنجاه حديث ديگر از راويان و مؤلفان اهل سنت به سندشان از محمد بن علي و علي بن زيد بن جذعان به همين مضمون رواياتي نقل شده است. (16)

و در اين باره حديث جالبي نيز در كتاب هاي كافي و خرائج و مناقب ابن شهرآشوب (17)از ابي اسامة از امام صادق از پدرانش(ع) روايت شده كه متضمن معجزه و كرامتي نيز از آن حضرت مي باشد و آن حديث اين است كه فرمود:

حسن بن علي(ع) در يكي از اين سفرها، از مكه به سوي مدينه حركت كرد و پياده مي رفت، و در اثر همان پياده روي، پاهاي آن حضرت ورم كرد و برخي از همراهان عرض كردند: خوب است سوار شويد تا اين ورم بر طرف گردد؟

امام(ع) فرمود: نه، ولي ما هنگامي كه به منزلگاه مي رسيم مرد سياه چهره اي پيش ما خواهد آمد كه با خود روغني دارد و براي مداواي اين ورم خوب است و شما آن روغن را از او بخريد و در خريد با او سختگيري نكنيد(و چانه نزنيد).

برخي از همراهان و خدمتكاران عرض كردند: سر راه ما چنين منزلي كه كسي بيايد و چنين دارويي بفروشد نيست!؟

فرمود: چرا اين منزل سر راه ماست.

و به دنبال اين گفتگو چند ميل راه رفتند كه مرد سياه چهره اي پيش روي ايشان در آمد، امام حسن(ع) به خدمتكار خود فرمود: اين است آن مرد سياه (كه گفتم) روغن را به قيمتي كه مي گويد از او بگير، و چون نزد او رفت، مرد سياه گفت: اين روغن را براي چه كسي مي خواهي؟

پاسخ داد: براي حسن بن علي بن ابيطالب(ع)!

سياه گفت: مرا نزد او ببر، و چون او را نزد امام(ع) بردند عرض كرد:

«يابن رسول الله اني مولاك لا اخذ ثمنا ولكن ادع الله ان يرزقني ولدا سويا ذكرا يحبكم اهل البيت فاني خلفت امراتي تمخض »؛اي پسر رسول خدا من از دوستان شمايم كه بهايي نخواهم گرفت، ولي از خدا بخواه كه مرا فرزند پسري صحيح و سالم روزي كند كه شما خاندان را دوست بدارد، زيرا من كه آمدم زنم در حال زاييدن بود.

امام(ع) فرمود: به خانه ات برو كه خداي تعالي فرزند پسري سالم به تو خواهد داد.

مرد سياه فورا به خانه اش رفت و مشاهده كرد كه خداوند پسري سالم به او عنايت كرده، و آن مرد خوشحال به نزد امام حسن(ع) بازگشته و به آن حضرت دعا كرده و ولادت آن فرزند را اطلاع داد، و امام(ع) نيز روغن را به پاهاي خود ماليد و هنوز از آن منزل نرفته بودند كه ورم پاهاي آن حضرت برطرف گرديد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: میلاد ها