لزوم شناخت حق امامت امام(ع)
-شرط محفوظ ماندن زوّار امام رضا(ع) از آتش جهنم
این وجود مبارک میگویند: پارهٔ وجود من در سرزمین توس دفن میشود و کسی که او را از هر کجای دنیا، از هر شهری، از هر منطقهای، از هر محلهای، هر مردی و هر خانمی زیارت کند، «عارفاً بحقه» درحالیکه حق این پارهٔ وجود من را بشناسد، خداوند بدن او را به آتش دوزخ حرام میکند. این حقی که امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند اگر زائر این حق را بشناسد، خدا بدن او را به آتش جهنم حرام میکند، چیست؟ حق امامتش است، یعنی کسی که به زیارت او برود و او را امام بداند، او را امام بشناسد و به امامت او اعتقاد داشته باشد، بدنش بر آتش جهنم حرام میشود.
-اقتدای مأمومِ به امام در هر امری
مأموم این امام کیست؟ امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «علی و ان لکل امامٍ مأمومً». وقتی ما به حضرت رضا(ع) میگوییم امام، یعنی حضرت دارای مأموم است. مأموم امام هشتم کیست؟ آنکسی که در حدّ قدرت خودش و در حدّ گنجایش خودش در امور اخلاقی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی و معنوی به حضرت اقتدا کند.
-دقت در حلال و حرام مالی
در امور اقتصادی یعنی امام ما از ابتدای عمر تا وقتی که در این سرزمین مدفون شده است، ذرهای حرام مالی در زندگیاش قبول نکرد. یک روز میخواستند جنس بخرند، کیسهای را آوردند که پول داخل آن کیسه را کنترل کنند، کیسه را خالی کردند، صد درهم در این کیسه بود. در حیاط خانه شروع به شمردن کردند و دانهدانه این پولها را بررسی کردند؛ چون اسکناس در آن زمان نبود و تمام پولها فلزی یا مسی یا نقرهای یا طلا بود. در این صدتا پول دیدند که یکدانهاش قلابی است، حضرت به خادم خانه فرمودند: چکش بیاور! خادم رفت و چکش آورد، امام آن یکدانه پول قلابی را با چکش خرد کردند و شکستند، کج کردند و درهم پیچیدند، سپس داخل چاه حیاط انداختند. به حضرت عرض کرد: یابنرسولالله! این یکدانه پول قاتی آن 99تا بود، ما کل کیسه را به بازار میدادیم و جنس میخریدیم. حضرت فرمودند: آنکسی که به ما جنس میفروشد، به صد درهم میفروشد و در این کیسه 99 درهم پول است و یکدانهاش پول نیست. به مقدار آن یکدانه که پول نیست، جنسی که داخل خانهٔ من میآید حرام است؛ چون ما در مقابلش پولی ندادهایم. به این خاطر، من این پول قلابی را شکستم و داخل چاه انداختم که مصرف نشود. این دقت امام در حلال و حرام مالی است. مأموم امام یعنی آنکسی که عارف به حق امامتش است و این دقت را دارد.
-قطع نظر رحمت خداوند
کتابی شش جلدی هست که در عراق نوشته شده و نویسندهاش هم روحانی و مرجع تقلید و عالم دینی نبوده، بلکه استاد دانشگاه بغداد این کتاب را دربارهٔ اسلام نوشته است. وقتی این استاد دانشگاه به بخش حلال و حرام میرسد، این قطعه را در آنجا نقل کرده است. حالا اگر من میگفتم این را یک روحانی، یک عالم و یک درسخواندهٔ نجف نوشته است، ممکن بود بعضیها خیلی باور نکنند؛ اما این را یک آدم متجددِ روشنفکر و استاد دانشگاه نوشته، یعنی معلوم است که خودش مسئله را باور کرده و باید هم مسئله باور میکرد. در قرآن مجید و روایات اهلبیت(علیهمالسلام) ریشه دارد. پیغمبر(ص) میفرمایند: کسی که غروب از سر کارش به خانه بیاید و یک درهم مال حرام داخل خانهاش بیاورد، تا زمانی که این درهم مال حرام در خانهاش است، خداوند نظر رحمت به آن خانه نخواهد کرد.
-تجاوز به اموال مسلمان، ممنوع و حرام
ائمهٔ ما، پیغمبر اسلام(ص) و قرآن مجید، مال مسلمان را محترم میدانند و تجاوز به اموال و زمین مسلمان را ولو بهاندازهٔ یک پَر کاه باشد، حرام اعلام کردهاند: «وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ»(سورهٔ زلزله، آیهٔ 8)، یعنی به وزن دانهٔ ارزن به مال مسلمان تجاوز نکنید. این حرف امام است، این حرف پیغمبر(ص) است، این حرف پروردگار است.
-آثار و برکات خالص شدن برای خدا
این استاد دانشگاه مینویسد: دو نفر تصمیم گرفتند خود را در عمل، اخلاق، نیت و فکر تصفیه کنند، حرکت کنند و به مکه بروند و با این زحمتی که در تصفیه کردن خودشان کشیدهاند، به زیارت امام عصر(عج) نائل شوند و خودشان را تصفیه کردند. تصفیه کردن خیلی زحمت دارد، ولی خیلی هم آثار و برکات دارد. در کتاب شریف «اصول کافی» است: «من اخلص لله اربعین صباحاً» کسی که چهل شبانهروز برای خدا خالص شود، «جرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه» چشمههای علم بعد از چهل روز از زبان او جاری میشود. من در دورهٔ عمرم سه نفر را تا حالا به این صورت دیدهام که بندگان مخلص خدا شدهاند و چشمههای دانش از زبانشان جاری بود.
در راه که میروند، به یک مزرعهٔ گندم میرسند که ساقهها همه زرد شده بود. یکی از این دو نفر خم میشود و یک عدد گندم از میان خوشه درمیآورد، نگاه میکند و داخل زمین میاندازد. رفیقش به او میگوید: چرا این کار را کردی؟ گفت: میخواستم ببینم گندم رسیده است یا نه. به مکه آمدند و عمرهٔ تمتع را بهجا آوردند، حج را بهجا آوردند. یک شب برای طواف مستحب آمدند که یکی از این دو نفر، وجود مبارک امام دوازدهم را میبیند و میشناسد. امام به او محبت میکند، نوازشش میکند و عرض میکند: یابنرسولالله! این رفیق من هم که با من همسفر بوده، برای اینکه به زیارت شما برسد. آیا شما را میبیند؟ فرمودند: نه! گفتم: یابنرسولالله! خیلی زحمت کشیده است. فرمودند: بله زحمت کشیده و آدم مؤمن و خوبی است، ولی در این مسیر بدون اجازهٔ مالک گندم در دانهٔ گندم تصرف کرد و از زیارت من محروم شد.
«من زاره عارف به حق» این شرط خیلی مهم است! کسی که حق امامت او را بشناسد و با شناخت حق امامت به مأموم او تبدیل شود، «حرم الله جسده علی النار» جهنم در قیامت به او حرام است.
کلام پایانی
-درود و صلوات پروردگار بر روح و بدن مطهر امام
همهٔ شما برادران، خواهران و جوانان عزیز در این مدتی که برای زیارت آمدید یا مجاور این شهر هستید، به حرم مشرّف شدهاید، این زیارت را در پایین پای حضرت خواندهاید: «صلی الله علیک یا ابوالحسن» درود خدا بر تو ای علیبنموسیالرضا، «صلی الله علی روحک و بدنک» درود خدا بر روح تو و بر بدن تو؛ یعنی این بدن اینقدر باارزش است که شایستگی دارد خدا بر این بدن درود بفرستد؛ بدنی که در قبر مطهر است، یعنی این بدن از بس که ارزش عبادت و بندگی و فضیلت و کرامت دارد، به درود و صلوات پروردگار اتصال دارد.
-دوری از رحمت خداوند برای قاتلین امام
«قتل الله من قتلک بالایدی و الالسن» خداوند از رحمتش دور کند؛ «قتل الله» در اینجا بهمعنی دور کردن از رحمت است. خدا از رحمتش دور کند کسانی که تو را با دست و با زبانشان کشتند. ما فکر میکنیم یک نفر به حضرت رضا(ع) زهر داده و حضرت شهید شده است؛ اما در زیارتش میخوانیم: جمعی تو را با دست کشتند و تو را با زبان کشتند؛ پس معلوم میشود دست انسان میتواند چیزهایی بنویسد که باعث کشتن مردم شود، باعث قتل انسان محترمی شود؛ معلوم میشود زبان انسان اینقدر خطرناک است و اگر آن را حفظ نکند که یک کلمه از آن بیرون بیاید، خونی را بریزد.
-عذاب مضاعف و ویژهٔ زبان در قیامت
در روایت دارد که پروردگار در قیامت به زبان میگوید: به عزت و جلالم، امروز تو را به عذابی معذّب کنم که احدی را در این عالم به این صورت عذاب نمیکنم. چرا؟ خود پروردگار به زبان میگوید: یک کلمه گفتی، مال محترمی به غارت رفت. یکنفر معمولی مغازه داشت و معمولی خرید و فروش داشت؛ مثلاً سالی صدهزار تومان حق او بود تا مالیات بدهد، اما مأمور مالیات پیش همسایه آمد و گفت: از این آدم چه خبر داری؟ به دروغ گفت: به این مغازه نگاه نکن، این شخص چند انبار دارد و یواشکی معاملاتی دارد. این بندهٔ خدا هم بیخبر در مغازه نشسته است که مأمور مالیات میآید و یک ورقه به دستش میدهد که شما صدمیلیون تومان در سال 96 مالیات بدهکار هستی. حالا کل مغازه و خانهاش و زندگیاش صدمیلیون نیست! میگوید: من سرمایهدار نیستم و اینقدر خرید و فروش نکردهام. میگوید: همسایهات از تو خبر دارد و به ما گفته است کع دروغ میگویی و ما برای تو میبرّیم.
-زائر امام، مأموم امام
کلمهای از زبان تو درآمد که مال مسلمانی به باد رفت؛ کلمهای از زبان تو درآمد که مسلمانی کشته شد؛ کلمهای از زبان تو درآمد که آبروی مسلمانی به باد رفت. من خدمت حضرت رضا(ع) میآیم، زبانم را باید شعبهٔ زبان امام هشتم قرار بدهم و همهاش تا آخر عمرم خوب بگویم، خیر بگویم، راست بگویم، درست بگویم، حقیقت بگویم و به آبروی مردم اضافه کنم، به ضعف مردم برسم. من به زیارت حضرت رضا(ع) میآیم، باید مأموم او بشوم و دستم باید شعبهٔ دست امام هشتم بشود که یتیم را نوازش میکرد، بچههایش را نوازش میکرد، غریب را نوازش میکرد، با خط مبارکش نامه مینوشت تا مشکل کسی حل شود.
این سفر ما که به کجا آمدهایم، خدمت چه کسی آمدهایم، برای چه آمدهایم و چگونه باید به وطن برگردیم.
نظرات شما عزیزان: